فرقه رجوی و مهندسی شهید سازی

اگر نگاهی به تاریخچه فرقه تروریستی رجوی انداخته باشید به راحتی می توانید بفهمید که از آغاز تشکیل این فرقه ارتزاق از خون اعضا ترفند ثابت آنها بوده است. استفاده تبلیغاتی تشکیلات در داخل و خارج از کسانی که قربانیان اصلی عملکردهای باند خیانتکار رجوی بوده و همچنان بعنوان یک خط مشی ادامه دارد.سرکردگان این فرقه حتی کادرهایی را که در مناسبات تشکیلاتی درموضع مخالف با سیاستها و عملکردهای خائنانه رجوی بودند را بعد ازاینکه به کشتن میدادند بعنوان شهیدان والامقام و یا گوهران بی بدیل دوران، درتبلیغات رسمی وبیرونی خود معرفی می کردند.
در این رابطه افرادی که از ایران به مناسبات این فرقه درعراق و پادگان اشرف می پیوستند بدلیل گمنام بودن دراولویت صف قربانیان در نظر گرفته می شدند و اعضایی که وابستگان آنها در مواضع مسئولیت بالای این فرقه قرار داشتند بدلیل اینکه از جانب وابستگان خود ساپورت می شدند بندرت به صحنه درگیری فرستاده می شدند.البته رجویها با قربانی کردن اعضای گمنام که بلحاظ سیاسی و ایدئولوژیکی درک و آگاهی چندانی نسبت به ماهیت فرقه ای آنها نداشتند و در طی دوران قرنطینه شدن در واحد پذیرش کاملا شستشوی مغزی شده بودند نان سیاسی آن را میخوردند.
بعد ازسرنگونی صدام دیکتاتور بغداد و متحد بالفعل رجوی، ریزش نیروها آغاز شد. بطوریکه درطی دوسال اول نزدیک به 2000 نفر از اعضای فرقه که رجوی روی آنها نام مجاهدان "لم یرتابوا"(بازگشت ناپذیر) گذاشته بود و خشکیده شدن چشمه تغذیه نیرو از کشورهای همجوار و بسته شدن دکان قاچاق انسانها دستشان به لحاظ جذب نیرو کاملا کوتاه شده بود و به همین دلیل به نیروهای اندوخته تشکیلات یعنی اعضای موسوم به میلیشیا که ازفرزندان و وابستگان مسئولین فرقه بودند متوسل شدند. رجوی برای توجیه این اقدام خود طی یک نشست کال کنفرانس که در سالن اجتماعات امجدیه برای تمامی اعضا و مسئولین پخش می شد به داستان قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت  ابراهیم (ع) مقایسه نموده و خطاب به مسئولین فرقه گفت: اکنون وقت آن رسیده که شما هم اسماعیل های خود را ذبح و قربانی کنید". رجوی مفلوک و بریده از تشکیلات و مبارزه که در سوراخ موش لغز میخواند این بار تلاش کرد که از کیسه مسئولین رده بالای فرقه به نفع ادامه زندگی ننگین و خائنانه خود ولخرجی نماید و بدین ترتیب سناریوی تحریک میلیشیای نگون بخت برای ایجاد درگیری با سربازان ارتش عراق که برای ایجاد امنیت وحفاظت به پاگان اشرف آمده بودند به مرحله  اجرا  گذاشت. و در 19 فروردین 90 تعداد زیادی ازآنها قربانی شدند که ازآن جمله می توان به حنیف امامی، زهیر ذاکری، نسرین و صبا اشاره کرد. رجوی در ادامه این ترفند ضدانسانی تعدادی ازنیروهای معترض در درون تشکیلات را که خود او به آنها لقب بریده داده بود به صحنه این درگیری فرستاد تا با یک تیر دو نشان بزند. هم ازشر آنها راحت شود و هم اینکه با سناریوی شهید سازی از خون آنها استفاده تبلیغاتی کند. رجوی با اضافه کردن اعضایی که پایه های انقلابشان شل شده و تبدیل به طعمه بالفعل شده بودند به لیست قربانیان می خواست با دیگر نیروهای معترض در درون تشکیلات بدین وسیله تسویه حسابی نیز کرده باشد. مریم رجوی خارجه نشین نیز به نوبه خود تلاش کرد که ازاین خونها به نفع تبلیغات خود در کنفرانسهای کذایی استفاده نماید و با شعار خون اشرفیها به هدر نرفته درصدد تهییج احساسات هواداران ناآگاه خارج کشور برآید و بدینسان رجویها سعی در مهندسی خون قربانیان نمودند ولی بی شک تمامی پیشداوریهای آنها همچون کف روی آب راه به جایی نخواهد برد و خونهای بناحق ریخته شده قربانیان بزودی گریبان آنها را خواهد گرفت.
داریوش قنواتی  
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا