همه ما هم قسم شدیم تا رهایی کامل فرزندان مان دست از سر رجوی ها بر نداریم – قسمت دوم

در ادامه جلسه در محل دفتر انجمن نجات استان مازندران، یکی دیگر از جدا شده های فرقه آقای عین الله شعبانی که در سال 1390 از فرقه فرار کرده و اکنون زندگی جدیدی بدور از مناسبات فرقه ای ایجاد نمود در رابطه با عملکرد خانواده ها در اطراف اشرف بیان داشت: عامل اصلی که باعث فرار من از فرقه شد حضور خانواده ام در اطراف اشرف بود و از آنها انگیزه گرفتم و توانستم با تکیه بر آنان از فرقه فرار کنم و موفق شوم.
آقای ایرج صالحی در مورد مصاحبه پرویز حیدر زاده گفت حرف های او در مورد معدوم قاسم علی پور دروغ محض می باشد چرا که او در زمانی که معدوم شد جوانی بیش نبود وی در موقع سربازی اسیر شد و به خاطر شرایط و جو حاکم بر کمپ اسرای ایرانی در عراق تحمل شرایط را نداشته و به فرقه پیوست و اکنون وقتی عنوان می کند که هوادار بوده و فرقه را می شناخته، حرفهایی است که مسئولین فرقه به او دیکته می کنند و او هم مجبور است که آن را بیان کند.

آقای وحید اکبرزاده خواهر زاده اسیر فرقه پرویز حیدر زاده می باشد وی بعد از شنیدن حرف های پرویز تعجب نموده و بیان داشت: برایم کاملا روشن شد حرف هایی که در مورد معدوم قاسم علی پور بیان می دارد کاملاً دروغ می باشد و این را فرقه به او گفته است تا این را بیان دارد چرا که وقتی قاسم علی پور معدوم شد پرویز سنش بسیار کم بوده و اصلاً این فرقه را نمی شناخت و دنبال این کارها نبود.
 این حرف های پرویز برایم روشن شد که این مصاحبه ساختگی است و حرف دلشان نیست بلکه از طرف فرقه دیکته می شود.
مجدداً آقای عین الله شعبانی که خود یکی از اسرای پیوسته به فرقه بوده بیان داشت: زمانی که در اردوگاه ارتش صدام زخمی بودم فشار روحی و جسمی زیادی روی من بود به همین خاطر مرا تحویل فرقه دادند پرویز هم مانند من اسیر بوده و از سر اجبار به فرقه پیوسته است او نه سازمان را می شناخت و نه آدم سیاسی بود.
بعد از اعلام آتش بس در سال 67 مسئولین فرقه به کمپ اسرا آمده و با فریبکاری ما را به اشرف بردند که این گول خوردن همانا و تلف شدن 23 سال زندگی ما همان، خواستیم خودمان را نجات بدهیم که از چاله به چاه افتادیم و راه خروجی هم نبود.
سپس آقای مجید محمدی که در سال 91 از فرقه رجوی ها فرار کرده و به آغوش خانواده اش برگشت در مورد شیوه فریبکاری و دروغ گفتن مسئولین فرقه به افراد را توضیح داد و بیان داشت که سالیان زیادی به من گفته شد که خانواده ام توسط حکومت ایران اعدام شدند!! ولی وقتی در سال 82 پدر و مادرم برای ملاقات من به اشرف آمدند و آنها را دیدم برایم کاملا روشن شد که مسئولین فرقه برای اینکه من در مناسبات آنان بمانم به من دروغ می گفتند.

blank

پدرم تعدادی از عکس های خانوادگی را به همراه خود آورده و به من داد البته به این نکته اشاره کنم که این عکس ها را به مسئولین فرقه نشان ندادم این عکس ها را به دور از چشم مسئولین وقتی نگاه می کردم و گریه ام می گرفت و به خودم لعنت می فرستادم در چه فرقه ای که همش دروغ و ریا می باشد گرفتار شدم و بعد از این بود که منتظر فرصتی بودم تا از چنگال این فرقه رهایی یابم و خدا را شکر می کنم که توانستم از این فرقه فرار کرده و اکنون در کنار پدر و مادرم زندگی جدیدی را آغاز نمودم و اکنون معنی زندگی  را متوجه می شوم.
وقتی بحث به فریبکاری فرقه رسید آقای عبدالله افغان که از نزدیک آقای پرویز حیدر زاده را می شناخت خاطره ای از وی گفت پرویز ابتدا در مقابل مسئولین فرقه مبنی بر ملاقات نکردن با خانواده در سال 82 خود فریب خورده بود وقتی به او گفتم که خانواده وی نیز می باشند و چرا با آنها ملاقات نمی کنی او نیز تصمیم گرفت که با خانواده خود ملاقاتی داشته باشد.
وقتی پرویز با خانواده خود ملاقات نمود روحیه او کاملاً فرق کرده بود و انگار چشمش به دنیای جدیدی باز شده است.
سئوال من این است که اگر همه خانواده های داخل کشور به اصطلاح مزدور می باشند پس فرقه دم از کدام خانواده می زند؟ در ضمن اگر این تحلیل درست باشد پس باید گفت که حکومت ایران در دل مردم جا داشته و حضور ما در عراق که برای مردم به اصطلاح دم از مبارزه می زنیم نامشروع و دروغی بیش نیست.
در ادامه این نشست آقای مصطفی فرد که برادرش مهدی در شوی تلویزیونی"پرونده" فرقه خانواده اش را مورد توهین قرار داده بود، بیان داشت که در راه انجام ملاقات و چهره کثیف رجوی افراد جدا شده از فرقه بسیار به من کمک کردند تا متوجه شویم که با چه شیطانی روبرو هستیم.
 من در طی این سالیان چندین بار به عراق رفتم تا با برادرم مهدی ملاقاتی داشته باشم ولی هر بار این مسئولین فرقه بودند که با کارشکنی مانع از ملاقات من می شدند در حالی که ملاقات از اولیه ترین حقوق خانواده ها می باشد.
سران فرقه به خوبی می دانند که اگر این ملاقات ها انجام گیرد کاخ دروغین شان فرو می ریزد مهار اوضاع از چنگ اش خارج می شود به همین دلیل پافشاری می کند تا بین ما ارتباطی برقرار نشود و با به صحنه آوردن آنها قصد دارند که ما را در این کار سست کنند رجوی ها باید بدانند که ما تا آخر در کنار آنها هستیم.
ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا