آیا شستشوی مغزی شدن، میتواند بنفع هدف مقدس باشد؟

میثم ناهیدی احتمالا جزو کسانی است که میتواند ادعا کند در سازمان (فرقه ی رجوی) بزرگ شده، گاه وبیگاهی با دست بردن به قلم، گاف هایی میدهد که ازجهت شناخت بهتر سازمان رجوی ها، مفید به فایده  بنظر میرسد!
تیتر نوشته ی او ومنتشر شده در رسانه های رجوی، نام " هدفی که برای آن شستشوی مغزی شده‌ایم)! بخود گرفته ودرقسمتی ازنوشته اش آورده است:
" یکی از این حرفهای نخ‌نما شده، «شستشوی مغزی» ما مجاهدین توسط رهبری‌مان است. اینکه «سازمان… شستشوی مغزی اعضای خود را در دستور کار قرار داد»؛ یا سازمان برای «کنترل ذهن (اعضای خود) یا همان شستشوی مغزی… (می‌خواهد) از آنها یک آدم بی‌اراده بسازد… تا صد در صد (هدفشان، هدف) رجوی باشد…".
ما اطلاع داریم که دردوران کهن، لااقل یک امپراطوری بزرگ درآسیای میانه وجود داشته که برای تربیت جلادان گوش بفرمان آتی، کودکانی انتخاب کرده و سر آنان را درمیان چرم تازه وبشدت نمناک پستان شتر قرار میدادند!
وقتی این چرم شروع به خشک شدن مینمود، جمع میشد وبر جمجه ی کودک قربانی فشار آورده ومانع رشد وبزرگی مغز میشد وتبدیل به مغزی کوچک وناتوان ازخلاقیت میگردید و نتیجه این میشد که فرد مورد نظر ازقدرت تلقین پذیری بالایی برخوردار میشد وکارهای بعدی کنترل احساس وتعقل، ازاین کودک که اینک به جوانی تبدیل شده بود، فردی میساخت تهی ازاحساسات وقدرت تجزیه وتحلیل وگوش به فرمان که با دستور فرماندهان خود وبدون احساس کمترین ناراحتی، هر کس وازجمله اعضای خانواده ی خود را می کشت!!
این پدیده " مانقورتیزم= ازخود بیگانگی " نام داشت.
بعدها هم  شبیه اینگونه مسخ شدن احساسات وعواطف انسانی را دربعضی ازفرق مذهبی مشاهده کرده ایم وبارزترین ومدرن ترین نوع آنرا در گروه های تکفیری ای مثل القاعده، طالبان، بوکو حرام، داعش  و… مشاهده نموده وآثار فاجعه بار آنرا مشاهده کرده ایم!
این جلادان " مانقورت " شده، ابدا قبول نمیکردند که دست به جنایت میزنند وحتی درکنار تشویق ها،  جوایزو… که ازرهبر عقیدتی خود دریافت میکردند ومیکنند، بعضا زندگی سعادتمند آن جهانی را حق خود میدانسته ومیدانند!!
کاری که وابستگان رجوی دردهه ی 60 نظایر آنرا به کرات انجام داده وحالا به لقب شهید وسردار خلق مفتخر گردیده اند!!
دوباره بخوانیم:
"… پس اگر درد «هدف رجوی» است، برای پی بردن به ریشة نگرانی و سوزش نظام و «حامیان ولایت»، باید دید «هدف رجوی» چیست؟ هدف مسعود رجوی، همان است که در تابستان ۶۷ سی هزار مجاهد به خاطر آن به دژخیم «نه» گفتند و به رجوی «آری!»؛… آنها برای حفاظت از نام مجاهد، با فریاد «درود بر رجوی» با طنابهای دار دژخیم، جاودانه گشتند".
این بزرگ شده درتشکیلات رجوی، فعلا دارد شعار میدهد وهدف رجوی را تعریف وروشن نکرده وتنها روشن نموده که این جانباختگان درراه رجوی کشته شده اند!
برای چه؟
شاید با خواندن سطور پایین درک کرده واگر جوابی داشتیم بدان میدهیم:
" هدف مسعود رجوی همان است که وقتی ارتجاع و استعمار دست در دست هم، رفتند تا در یک توطئه، آلترناتیو این رژیم و خط سرنگونی‌اش را بسوزانند، هزاران زن و مرد مجاهد چون پرندگانی بی‌قرار در آسمان میهن بال گشودند و آنچنان به دشمن تاختند… همان فروغ جاویدانی که آیندة مجاهدین و تاریخ مبارزاتی مردم ایران را تضمین کرد و بهای آن، سرخی خون ۱۳۰۰ مجاهدی بود که تا جاودان در تاریخ ایران، پر فروغ میدرخشند و زنده و حاضرند ".
اینکه چرا مردن دریک حمله ی مورد حمایت دشمن متخاصم به خاک کشور وزمانی که مردم احتیاج به صلح وآرامش برای بازسازی زیر ساخت های ویران شده ی خود داشتند، جاودانگی برای این فریب خوردگان میآورد، ابدا جواب منطقی ندارد وشعاری است توخالی!
عملیات فروغ جاویدان، یکی از ضربه های بزرگی برای مردم ایران بود که ابعاد آن بعدها و با بازشدن آرشیوهای محرمانه، بیشتر روشن خواهد شد.
بعد از ریخته شدن خون این 1300 نفر مغزشوئی شده که سرخی خونشان بهمان اندازه است که همگی دارند، مردم ایران هیچ آزادی ورفاه بیشتر بدست نیآوردند وبلکه…
آقای ناهید به نوشته ی خود چنین ادامه میدهد:
"…اما آن هدف چیست؟ همان هدفی که مسعود رجوی از ۳۰خرداد ۶۰ در پی آن است؟ همان هدفی که ۳۰ هزار مجاهد در سال ۶۷ برای آن سر دادند؟ همان هدفی که مجاهدین برای آن، با خونشان فروغ جاویدان را آفریدند؟ همان هدفی که در فروغ ایران، برای آن پیکرشان را سپر تیر و تیغ و تبر کردند؟ آن هدف چیست که نظام ولایت‌ فقیه را اینگونه به وحشت انداخته، تا جاییکه مجبور است با رسانه‌ ها، سردمداران و وزارت اطلاعات و مزدوران داخلی و خارجی ‌اش، پیاپی به ما برچسب «شستشوی مغزی» و … بزند "؟
هدف رجوی بدست گرفتن انحصاری قدرت با تشبث به هر وسیله ای بود و دراین میان چه چیزی بدست من وتو می رسید هموطن؟!
ریخته شدن اینهمه خون بخاطر ارضای جاه طلبی های یک خودشیفته، چرا باید مهم باشد وجنبه ی تقدس بدان داده شود؟!
بازهم که شعار دادی پسر جان ونگفتی که آن هدف چه بوده که احتیاج به اینهمه خون داشته است؟!
دراینجا هدف روشن شده است ظاهرا:
"… آن هدف همان است که مسعود رجوی بارها فریاد کرده: «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی!»؛ آری من و ما اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، با افتخار برای این هدف آماده ‌ایم و هرگونه کوتاه آمدن از این هدف را، از ذهن و ضمیر خود شستشو می‌دهیم تا یار و همراه مسعود، برای سرنگون کردن سخت و بی ‌امان رژیم ولایت ‌فقیه باشیم. ما «متعهد» شده‌ایم تا برای آزادی مردم ایران، بند از بند دیکتاتوری ولایت ‌فقیه بگسلیم؛ ما «متعهد» شده‌ایم که چنان سرنگونی سختی را برای تمامیت این رژیم رقم بزنیم، که تاریخ افتخار آن را از قنارة خود بیاویزد. آری، ما «متعهد» شده ‌ایم و عهد بستیم تنها برای سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی "!
دستتان از آوردن این پاراگراف درد نکند، خوب مگر ما معلم انشای تو بودیم که با پر نویسی بخواهی سرما کلاه گذاشته ونمره ی خوبی بگیری؟ این حرف را زودتر می زدی!
هدف رجوی سرنگونی جمهوری اسلامی بود ودراین راه چاره ی کار شستشوی مغزی شما تشخیص داده شده بود!!
عجب!
چرا فکر میکنید که تنها با مغز معیوب وشستشو شده و گنجشکی میتوان جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کرد؟!
آیا مغز خوب رشد یافته وآزاد اندیش، قادر به انجام این کار نیست؟ چرا
وشما که خوتان را به بنده وبرده ی رجوی تبدیل کرده و آزادی درخور هر انسان نرمال را ازدست داده اید، چگونه خواهید توانست مردم ایران را به سرمنزل آزادی برسانید؟!
دیگر اینکه درباره ی آن اظهارات ترکی الفیصل عربستانی دایر برمرگ رجوی چه نظری دارید؟!
آیا حرف اورا میپذیرید و بقا برمیت کرده اید؟! یا قبول دارید که مسعود خان خواه ازنظر سیاسی وخواه ازنظر فیریکی زنده است؟!
درصورت اخیر به تشکیلات فشار وارد کنید که موضعگیری کند و آبروی آن شاهزاده ی اطلاعاتی عربستانی را ببرید!!
فرید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا