دلنوشته از یک هموطن

به نام راهگشای مشکلها
سلام آقای نوری زاد
امیدوارم همیشه در کنار همه ی اعضای خانواده ات به شادی باشی و هیچگاه درد اسارت فرزند را بر دوش نداشته باشی.
زمانی که در جشن سالگرد فرقه ی منحوس رجوی عکسی از پسر شما پخش و عنوان شد که ایشان حمایت خویش را از این فرقه اعلام نموده است و بعد از آن پاسخ شما را که در شبکه های اجتماعی خواندم، کنجکاو شدم ببینم آقای نوری زاد چه کسی است که گرایش فرزندش اینچنین مهم گشته!!!
می دانید آقای نوری زاد، بنده اصلاً از کار سیاست سردرنیاوردم و نمیاورم…
اما وقتی پاسخ شما را خواندم بر آن شدم تا ببینم شما کیستی و چیستی…؟
و برایم جالب بود که شما یک منتقد سیاسی هستی؛ کسی که عیب ها را بازگو میکند، و مسلماً محقق  است و از بسیاری مسائل سیاسی سردرمی آورد و پیگیر هست تا مشکلات را مطرح کند و دردی از این جامعه کم…
اما از پاسخ شما دلگیر شدم…
آقای نوری زاد، درست است که همه ی ما از جمله پسر شما در انتخاب مسیر و مشی زندگی آزاد هستیم اما باید ببینیم که انتخاب های ما چه عوارض و پیامدهایی در پی خواهد داشت.
شاید بسیاری بخاطر شناخت از شما فکر کنند که مسلماً پسر آقای نوری زاد تصمیم اشتباهی نخواهد گرفت، و بسیاری دنباله روی ایشان به این گروه، که البته از نظر بنده و امثال من، فرقه می باشد، ملحق شوند، و می دانید که مسئولیت راهنمایان همیشه دو چندان است.
آقای نوری زاد، امروز به شما می گویم چرا فرقه رجوی نه؟!
من بعنوان یک جوان امروزی میگویم فرقه رجوی نه!
نه، نه از دیدگاه مردم عادی یا شنیده هایم، نه از دیدگاه دیده هایم…
شما در کدام مرام و مسلکی شنیده یا دیده اید که ملاقات و دیدار با خانواده حرام باشد؟ اما من دیده ام…
شما در کدام مرام و مسلکی دیده اید که به مریدانش اجازه بی احترامی به والدین را بدهد؟ اما من دیده ام…
شما کدام مرام و مسلکی را سراغ دارید که به پدر و مادرهای گریان و دلتنگ، فرزند ناسزا روا دارند؟ اما من دیده ام…
شما کدام مرام و مسلکی را سراغ دارید که به همسر و فرزند مشتاق دیدار، سنگ پرتاب کنند؟ اما من دیده ام…
آیا شما به آزادی اندیشه و انتخاب اعتقاد دارید؟ پس چطور می توانید به فرقه ای بله بگویید که در آن اراده معنا ندارد؟
آیا شما به عشق و علاقه پدر و فرزند اعتقاد دارید؟ پس چطور به این فرقه آری میگویید؟ به فرقه ای که به هیچ ارزشی پایبند نیست…
آقای نوری زاد به فرزندتان هشدار دهید که تا دیر نشده از فرقه ای چنین خطرناک دست بکشد… اگر قبول نکرد کافیست تا یکبار با ما خانواده های دردکشیده که در تمام دنیا هستیم ملاقاتی داشته باشد و با چشمانی باز راه خود را انتخاب نماید…
به او بگویید فقط یکبار به همراه ما خانواده ها به بیابان های عراق بیاید و ببیند درد را در چشمان گریان مادران، غمبار پدران، دلتنگ همسران، مشتاق فرزندان، اندوهبار برادران و خواهران…
به دیدار همین هایی که به ادعای دستیابی دنیای بهتر برای آنان مشغولید بیایید و بپرسید که خواسته شما در این بیابان داغ بغداد چیست؟؟؟
آری، آقای نوری زاد، ما رفتیم برای دیدار فرزندانمان… بارها و بارها راهی منطقه خطر شدیم، به دل دشمن زدیم، تا فقط برای ثانیه هایی دلتنگی چندین ساله خود را درمان کنیم، اما نشد… میدانید چرا؟ چون در این فرقه دیدار با خانواده حرام است.
آقای نوری زاد، به پسر دلبندتان بگویید: تنها به ظواهر بسنده نکن و به آنچه در پس این منم منم های فرقه هست کمی توجه بنماید.
آری، در این فرقه دزدیدن آدمها به عناوین مختلف آزاد است.
در این فرقه، رهبرانش خود را خدا میدانند و می نامند و در این میان عمر فرزندان ماست که به پوچی و بی حاصلی میگذرد…
بسیاری از کسانی که در این گروه بعنوان اعضا معرفی شده اند، چون فرزند شما با اراده نیامده اند… آنان سربازان اسیر زمان جنگ ایران و عراق و در دست صدام گرفتار بوده اند که با حیله و نیرنگ به این فرقه برده شده اند، فرزندانی هستند که سودای آینده ی بهتر در غرب در سر داشتند که سر از آنجا درآورده اند،
بسیاری شان در راه مدرسه یا منزل ربوده شدند و سر از آنجا درآورده اند
و بسیاری دیگر به عناوین گوناگون از جمله سرمایه گذاری در فلان کشور مال و جانشان به یغما برده شد…
آقای نوری زاد من نه یه خبرنگارم و نه یک منتقد و نه یک سیاستمدار، من فقط یک فرد عادی هستم، یک فرد غمگین از دوری عضوی عزیز از خانواده ام..، آقای نوری زاد، به پسرتان بگویید اگر به دنبال آزادی و عشق و دوست داشتن است، اگر قلبش برای ملتش میتپد و دغدغه ش ماییم… به این گروه ضد بشر، ضدخانواده، ضدعشق، ضد آزادی، ضداراده، ضد دوست داشتن ملحق نشود، دوری کند از هرآن کس که عشق به خانواده را حرام می داند…
تا روزی شما بعنوان یک پدر، چون ما، در بیابان های کشورهای بیگانه به دنبال جگرگوشه تان نباشید به این امید آن روز که آغوش بگیرید بوی او را استشمام کنید.آقای نوری زاد، من فقط میخواهم خانواده دیگر چون ما به این درد جانکاه که مرگ تدریجی روح و روان و جسم، می باشد دچار نشوید.
سهیلا سلمان زاده دلتنگ عزیزی که این فرقه از او گرفته شد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا