دلنوشته خانم مرضیه قلیزاده خواهر بزرگ علی قلیزاده عضو اسیر در آلبانی

سلام برادرعزیزم علی جان امیدوارم حالت خوب باشد خانواده ات پدر، برادرهایت (حجت وحسین)وخواهرانت(بتول، شهربانو، کفایت فاطمه و زهرا) و برادرزادهایت و خواهرزاده هایت وهمه فامیل حالشان خوب است.

نازنینم داداشی خوبم منم مرضیه خواهربزرگت چندسال قبل تو عراق به اتفاق مامان وحسین اومدم پیشت  یادته داداشی به مادرمون چه قول داده بودی، گفتی میام .مرد وقولش.چی شد؟

علی جان چرا آمدنت این قدر طول کشید؟

برادرم دوریت برایمان خیلی سنگین است دلم برای قیافه ات، خنده هایت، حرفهایت خیلی تنگ شده، آبجی به قربونت بره  آخه به چه جرمی اینهمه دوری و انتظار و غربت؟

به چه جرمی خودتو گناهگار میدونی که تصمیم برای بازگشت به ایران و به کشورت پیش خانواده ای که برای دیدنت لحظه شماری می کنند عقب انداختی؟

خواهرزاده هات یادته؟ مگه میشه فراموششون کنی؟! سمیه ؛ بهروز و روزبه همه دایی جان خوبند برات سلام می رسونن.آقارضا تاقبل ازفوتش همش به فکر تو بود و برات دعا میکرد و منتظرآمدنت. خدایش بیامرزد رفت و منو بچه ها روتنها گذاشت ولی علی جان ما تا خداروداریم غمی نیست  روزگارمان خوبه بچه ها بزرگ شدند وسروسامان گرفتند. دایی جان کجایی ببینی سمیه دختر کوچولویم حالا دختر زیبایی بنام ماهین داره. روزبه و بهروز هم ازدواج کردند.

عزیزم درتمام لحظات زندگی چه شادی وغم با وجوداینکه در کنار ما نیستی ولی همیشه تو را در کنار خودمان احساس کرده ایم چرا؟ چون درقلب ما هستی یادت و خاطره ات و ما این قلب مان که توهستی رابا دنیا عوض نمی کنیم .  ما همدیگررا داریم علی جان منتظرتم داداشی تاتوبرگردی

بیاد ماباش وفراموشمان نکن

داداش مهربانم دوستت دارم باصداقت.عشق وخواهروبرادر فاصله نمیشناسه.ازتوخواهش می کنم مثل آنروز که درعراق (اشرف) زیرپات افتادم الان هم به زیرپاهات می افتم التماست می کنم خودت راازدست فرقه رجوی نجات بده آنها تمام عمر و جوانیت وحتی آرزوهای قشنگت رابه یغما بردند بدان که آنهاسرابی بیش نیستند وازجامعه ایران وایرانی مطرود ومنزوی هستند. رجویها دراشرف ولیبرتی به کجا رسیدند که حالاوعده های پوچ وتوخالی درآلبانی نویدتان می دهند؟

بااین همه دشمنی وقتل وکشتار به کجا رسیدند؟ که حالا درکشوری بیگانه مثل آلبانی آنهم دراروپا  ازدستشان چه  کاری برمی اید!؟ غیراز این است که خودشان را به دنیا ثابت کردند که یک فرقه تروریستی وجنایت کاری بیش نیستند؟ و حرفهایشان تکراری و پوچ و خالی است؟

علی جان. قربونت برم این فرقه ضاله سالهاست باپرپایی خیمه شب بازی برای خودشان دکان چهارنبش خیانت و وطن فروشی راه انداخته اند. دلشان برای هیچ کس نمی سوزد وفقط شما را پیش مرگشان کرده اند!

حرفهای زیادی برای گفتن تواین سالها دارم بیا که به وجودت خیلی نیازدارم.

عزیز دل خواهر.ازآخرین باری که تو رو دیدم سالهاست که گذشته است

آن دوساعت که درکنارهم بودیم چقدرلحظه شیرینی بود و جداشدنمان چه تلخ

آن قیافه مظلومت را هنوز به یاد دارم و از یاد نبرده ام!

داداشی جان  بیا و در کنار هم باشیم مثل آنروزها دور هم جمع شویم بیا خوشکلم دیگر بس است روزهای جدایی وغربت .

علی جان

یادت باشه مابیادتو هستیم هرچند فرسنگها ازما دوری بیادماباش وتصمیم خودت رابگیر.

فدای داداش مهربون و بااحساسم برم دوستت دارم بی نهایت و از راه دور می بوسمت عزیزم…

خواهرت مرضیه

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا