دیدار با خانواده محمدعلی آقاجانی سیگارودی

محمد علی آقاجانی از اسرای جنگ هشت ساله بود که دراثراغفال ومغزشویی ازاسارتی به اسارت دیگردرآمد طوریکه تاکنون نزدیک به 30 سال ازعمر و جوانی اش را بعنوان گروگان درفرقه بدنام رجوی به بطالت گذراند که مطلقا قابل بازگشت و جبران نبوده ونیست.
خانواده اسیر یادشده خصوصا والدین محترم بطورمضاعف ازقربانیان رجوی هستند که به واسطه ازدست دادن عزیزشان ودوری وفراق،غم جانکاهی را به جان خریده اند ولیکن نه اینکه خود پیروسالمند بودند ازهمان بدو آشنایی با انجمن نجات دیگرفرزند خود آقای ابراهیم آقاجانی را موظف کردند که برای رهایی محمد علی تلاش مداوم داشته باشند ودراین مسیرآقای ابراهیم آقاجانی نیزازهیچ کوشش وتلاشی ازجمله مسافرت چندباره به عراق ناامن وبست نشستن درمقابل اسارتگاه اشرف مضمحل شده کوتاهی نداشته باشند.

آقای ابراهیم آقاجانی به اتفاق همسرگرامی شان با استقبال وپذیرایی ازحضورصمیمانه مسئول انجمن درمنزل شان گفتند” بسیارممنون ومتشکریم که دعوت مان را پذیرا شدید وروشنی بخشیدید وامیدوارمان کردید که روزی برادرم نیزاز زندان واسارت رجوی رها خواهد شد وبه خانه مان خواهد آمد. حقیقت امرهمچنانکه مستحضرهستید باوجود مشکلات زندگی خاصه نگهداری پدرپیروبیماربرخود واجب دیدم بنا به توصیه پدربه کرات به عراق ناامن بروم وبه اتفاق سایرخانواده های دردمند وچشم انتظارمقابل اسارتگاه اشرف متحصن بشوم وطلب دیداربا برادرم را داشته باشم که متاسفانه با کارشکنی وامتناع رجویها هیچگاه موفق به دیداربرادرم نشوم.”
خانم صغری سیگارودی، همسرمهربان آقا ابراهیم بعد از سروچای وشیرینی با صدایی بغض آلود گفتند” آقای پوراحمد خیلی دلم میخواست تومسافرتهای عراق واشرف همسرم را همراهی کنم وکنارشان باشم که به یک دلیل مشخص فقط توانستم یکباردرمسافرت به عراق وفعالیت برای آزادی برادرشوهرم به عراق بروم ودلیلش این بود که پدرشوهرم سکته کرده وازکارافتاده بود ونیازبه مراقبت شدید داشت ومن می بایست کنارش می بودم.
خدا رجویها را لعنت کند که ظلم بزرگی درحق خانواده محمدعلی اعمال کردند چراکه مادرشوهرم درفقدان دسترسی به دلبندش وچشم انتظاری دارفانی را وداع گفتند وپدرشوهرم نیزدربهارهمین سال عمرشان را به شما دادند وما را تنها گذاشتند.”

آقا ابراهیم رشته سخن را به دست گرفتند تا همسرشان با ذکرخاطرات تلخ کمترآسیب ببینند ودرادامه گفتند” همسرم وخودم شاهد صحنه دردناکی بودیم که پدردرهنگامه ترک دنیا دربستربیماری فقط وفقط اسم محمد را به زبان می آوردند ودائم زمزمه میکردند محمد. محمد. محمد…..”
آقای پوراحمد مابعد نشستن پای درد دل آنان، ضمن همدردی با این خانواده آسیب دیده ازظلم وجوررجویها، ازوضعیت شکننده ی اسرای رجوی خاصه ازوضعیت درهم شکسته محمدعلی آقاجانی سیگارودی درزندان مانزآلبانی برایشان روشنگری کردند وآنان را نسبت به رهایی قریب الوقوع دلبندشان امیدوارنمودند.

آقا ابراهیم گفتند که اگر شرایط فراهم شود در ادامه تلاش ها برا ی نجات برادر عزیزشان به آلبانی هم سفر خواهند کرد.

علی نیاکی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا