پاسخی به نامه آقای هادی شمس حائری

پاسخی به نامه آقای هادی شمس حائری
ابراهیم خدابنده، پانزدهم نوامبر 2006
آقای هادی شمس حائری
با سلام
این نامه را در پاسخ به نامه مورخ جمعه 20 اکتبر 2006 شما مینویسم که خطاب به دکتر مسعود بنی صدر و من نوشته بودید. دوست قدیمی ام مسعود جواب مفصلی برایتان نوشته بود که من دیگر به تکرار آن موضوعات نمی پردازم. مطالب نامه شما از نظر من بطور کلی درست است و من مخالفت اصولی با نظرات شما ندارم ولی چند نکته داشتم که در زیر می آورم:
برای بررسی سازمان مجاهدین خلق به عقیده من باید از یک الگوی علمی جامعه شناسانه استفاده نمود. اگر بپذیریم که سازمان یک فرقه با تعریف علمی آن است لاجرم باید بر اساس قانونمندی های شناخته شده، دارای تمامی خصوصیات آن نیز باشد. اثبات فرقه بودن سازمان به هیچ وجه کار دشواری نیست. دانشمندان و جامعه شناسان متعدد شاخص ها و چهارچوب های مختلفی برای شناخت یک فرقه ارائه داده اند که اگر سازمان مجاهدین خلق را با هر کدام از آنها بسنجیم نهایتا به قطعیت میرسیم که سازمان یک فرقه است. لذا برای شناخت سازمان باید از الگوی یک فرقه شروع کرد.
از خصوصیات بارز تمامی فرقه ها در طول تاریخ در نقاط مختلف جهان میتوان به خصیصه توسل به سرکوب و ارعاب و تخطئه مخالفین بیرونی و ناراضیان درونی اشاره کرد. تروریسم هم بخش ذاتی یک فرقه است که در برخی موارد ممکن است به مرور زمان بروز کند. فرقه برای رسیدن به هدف خود از هر وسیله ای که امکان آنرا داشته باشد استفاده مینماید و هیچگونه منع اخلاقی ندارد. برخی فرقه ها تمامی خصوصیات خود را در طول زمان بروز داده و برخی دیگر شاید هنوز به مراحل تکاملی خود نرسیده باشند.
سازمان مجاهدین خلق بر اساس تفکر فرقه ای خود از مبارزه مسلحانه یعنی از اعمال قهر و خشونت و نهایتا سلاح، برای حذف دشمن بیرونی و یا حتی مخالف درونی، استفاده کرده است و این در چهارچوب یک فرقه اصلا چیز غریب و دور از انتظاری نیست. فرقه با سلاح یا با هر طریق دیگر سعی در حذف مخالفین خود میکند و حتی سعی مینماید منتقدین خود را به لحاظ شخصیتی ترور کند. نسبت های ناروا دادن به ناراضیان درونی و تهمت زدن به آنها و حتی پاپوش های حقوقی برای منتقدین درست کردن بطور وسیع توسط انواع مختلف فرقه ها مورد استفاده قرار گرفته است.
فرقه مجبور است از بازپروری فکری (یا بعبارت عام تر شستشوی مغزی) برای تغییر دادن اعتقادی و روانی نیروهای خود به شکل دلخواهش استفاده نماید. انقلاب ایدئولوژیک و وسیله عملی استمرار آن یعنی عملیات جاری نخ نبات این امر مهم در سازمان مجاهدین خلق به حساب می آید و قطعا همانطور که مسئولین سازمان به کرات اشاره کرده اند بدون آن ادامه حیات سازمان حتی برای یک روز هم امکان پذیر نیست. یعنی سازمان با نفی مبارزه مسلحانه (البته بصورت تاکتیکی و مقطعی) میتواند به حیات خود ادامه دهد ولی با نفی انقلاب ایدئولوژیک هرگز نمیتواند.
یک فرقه سه رکن اساسی دارد. اول رهبری خود انتصابی تام الاختیار، دوم ساختار تشکیلاتی هرمی توتالیتری و سوم اجرای روند بازسازی ذهنی و اعتقادی در خصوص تمامی نیروها. هر کدام از اینها اگر از فرقه گرفته شود فرقه مربوطه دیگر فرقه نیست و نمیتواند حیات داشته باشد. در سازمان مجاهدین خلق این موضوع به رهبری مسعود (و مریم)، مناسبات و ساختار تشکیلاتی سازمان (رابطه مسئول و تحت مسئول)، و انقلاب ایدئولوژیک (با نخ نبات عملیات جاری که به آن استمرار میبخشد) تعبیر میشود که نبود هر کدام به معنی نبود سازمان است.
توسل به مبارزه مسلحانه و قهر آمیز یک خصوصیت از بسیار خصوصیات سازمان است. آیا تابحال مشاهده کرده اید که سازمان یک پاسخ منطقی و استدلالی به هر یک از منتقدین و مخالفین خود بدهد. قطعا این امر محال است. اینهم از خصوصیات بارز فرقه هاست. مترادف کردن امر جدا شدن از فرقه با خیانت و مزدوری هم از دیگر خصوصیات هر فرقه ایست. فردی که وارد فرقه میشود باید در همان تشکیلات نهایتا قربانی شود و زندگی دیگری برایش متصور نیست. هر فرقه ای تلاش میکند خانواده ها را منحل کرده و رابطه فرد با دنیای خارج را قطع نماید که نمونه های تاریخی آن فراوان یافت میشوند.
بنابراین تا جایی که به سازمان مجاهدین خلق بر میگردد انقلاب ایدئولوژیک و عملیات جاری حکم ریشه، و مبارزه مسلحانه حکم شاخه را دارند و این دو دقیقا همان رابطه ریشه و شاخه را با هم برقرار میکنند. یعنی اگر سازمان مجاهدین خلق روزی مبارزه مسلحانه را بنا بر هر مصلحتی رسما کنار بگذارد باز هم یک فرقه است ولی اگر توان انجام عملیات جاری در تشکیلات را نداشته باشد دیگر فرقه نیست.
اما با شما موافقم که چسبیدن به عملیات مسلحانه که خودش از اساس یک تفکر فرقه ایست لاجرم نمودهای فرقه را هر چه زودتر در طول زمان در تشکیلات مربوطه بارز میکند. یعنی وقتی بنیانگذار یا رهبر یک سازمان از زمان تأسیس آن بر مشی مسلحانه پافشاری میکند میتوان نتیجه گرفت که دیر یا زود سایر خصوصیات فرقه ای هم در آن سازمان به منصه ظهور برسند.
در داخل کشور تحقیقات و مطالعات علمی زیادی روی سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن و انقلاب ایدئولوژیک در دانشگاه های مختلف انجام شده است که من تعدادی از پایان نامه ها و رساله های آکادمیک در این خصوص را توانسته ام بدست آورده و مطالعه کنم که مطالب قابل استفاده ای دارند. متأسفانه در خارج کشور کار جامعه شناسانه علمی و آکادمیک مهم توسط محققین ایرانی روی این مسئله خیلی کم صورت گرفته است (یا شاید من درست در جریان نیستم). بیشتر تحقیقات انجام شده ظاهرا توسط سرویس های اطلاعاتی در غرب صورت گرفته اند که کمتر در دسترس عموم می باشند.
بهرحال امیدوارم توانسته باشم منظورم را تا حدی بیان کنم. با آرزوی سلامت و بهروزی برای شما و رسیدن نامه های بعدی و نظرات تکمیلی تان.
ابراهیم خدابنده
جمعه 22 آبان 1385

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا