خطاب به مزدبگیران رجوی در شورای مطیع او

بعد از سرنگونی صدام و باز شدن قفل درب های زندان جهنمی اشرف، هزاران عضو گرفتار، از فرقه رجوی جداشدند و این روند هنوز هم ادامه دارد. بخش زیادی از این جداشدگان مشاهدات خود از مناسبات فرقه رجوی را به روش های گوناگون برای ایرانیان و جهانیان بازگو نموده و یا در قالب مقاله و کتاب آن را نوشته اند تا هم مانع نابودی زندگی تعداد بیشتری انسان شوند و هم روشنگر راه کسانی باشند که در دام ظاهر فریبنده ی رجوی ها گرفتار شده اند.

این روشنگری ها چشم بسیاری را نسبت به حقیقت باز کرد اما در این بین هستند کسانی که نمی خواهند با حقیقت روبرو شوند. برخی از این افراد همچون رحمان کریمی به دلایل مشخصی نه تنها چشم و گوش را بر حقیقت بسته اند بلکه بر علیه حقیقت گویان و به سود رجوی های فریبکار به تبلیغ می پردازند. دلیل اینکار امثال رحمان کریمی هم مشخص است. رجوی ها دلیلش را در جواب انتقادات اعضای جداشده ی شورا همچون «محمدرضا روحانی» و «کریم قصیم» و … اعلام کرده اند. آنها از روی یاس و درماندگی و در پاسخ انتقادات این اعضای شورا، دست خودشان را رو کرده و اسنادی که حاکی از پرداخت هزاران دلار به اعضای شورا بابت همراهی با خودشان و نوشتن مطلب، مقاله و یا شرکت در برنامه های فرقه داده اند را بیرونی نمودند. بنابراین مشخص است که امثال رحمان کریمی آنچه برای رجوی ها می نویسند و می گویند به این خاطر است که سر پیری برای گذران زندگی در دیار غربت، درمانده شده و راه را در مزدبگیری از رجوی ها یافته اند و به مهره دست آنها بدل شده اند و در این مسیر به مجیزگویی از رجوی ها می پردازند.

مریم رجوی و اشرف 3

این فرد در مطلبی درباره رجوی ها چنین نوشته است : “مکتب مسعود و مریم قهرمان ملی ایران انسان ساز شد”. جواب او البته همان شعر معروف است که می گوید :
گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله من آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

اما برای ثبت در دل تاریخ باید گفت اگر رجوی ها “انسان ساز” هستند پس چرا :
– هزاران نفر از این فرقه جهنمی فرار کرده و از آن جدا شده اند؟ چرا تعداد اعضای جداشده از این فرقه چندین برابر اعضای باقیمانده است؟
– چرا به اعضای فرقه اجازه ملاقات یا تماس با خانواده های شان داده نمی شود تا این به اصطلاح «انسان های ساخته شده توسط رجوی ها» خانواده های خود را تحت تاثیر قرار داده و آنها را جذب رجوی ها کنند؟ بلکه بر عکس هرگاه ذره ای شکاف در این فرقه ایجاد شده و اعضاء توانستند با خانواده و یا دنیای بیرون از فرقه ارتباط بگیرند به خود آمده و از فرقه جدا می شوند؟
– چرا در این فرقه ی به اصطلاح «انسان ساز»! رادیو، تلویزیون، اینترنت و بطور کلی وسایل ارتباط جمعی ممنوع است و همه چیز کنترل شده و بصورت تشکیلاتی در اختیار اعضاء قرار می گیرد.
– چرا در این فرقه دسترسی به وسایل ارتباطی همچون تلفن، نامه، و … ممنوع است؟
– این چه انسان سازی است که خود رجوی ها بخش اعظمی از جداشدگان از این فرقه را «مزدور» می خوانند؟
– این چه انسان سازی است که اعضای فرقه اگر نمی خواستند در جلسات نشست های موسوم به «عملیات جاری» یا «غسل هفتگی» و … شرکت کنند متهم به «بازی با کارت رژیم» شده و با زور می بایست به آن نشست ها برده می شدند؟
– چرا رجوی می گفت «مجاهد بیمار» نداریم و هیچ عضوی جرات نمی کرد بگوید مریض هستم و به افراد بیمار اجازه استراحت و ماندن در آسایشگاه داده نمی شد؟
– چرا مریم قجر به اعضاء گفت “به فرماندهان تان دستور دادم آنقدر از شما کار بکشند که شب مثل جنازه بیافتید تا نتوانید فکر کنید. چون شما افکارتان ضد انقلابی است”؟
– چرا آنقدر بیگاری از اعضای فرقه گرفته می شود و آنچنان وقت شان پر می شود که حتی برای چند لحظه کوتاه هم فرصت فکر کردن نداشته باشند؟
– چرا هر نوع رابطه دوستی و هم صحبت شدن اعضاء با همدیگر توسط رجوی ها «محفل» خوانده می شد و رجوی اعلام کرده بود «محفل شعبه سپاه پاسداران است» و به این ترتیب اگر اعضای فرقه با هم دوست می شدند متهم به عضویت در سپاه شده و مورد برخورد و محاکمه قرار می گرفتند.
– چرا نشست های طعمه برگزار شد و همه اعضاء متهم شدند که «طعمه وزارت اطلاعات ایران» هستند و بر این اساس ماهها همگی تحت برخورد شدید و وحشیانه قرار گرفتند و حتی کسانی که در خارج قبلاً دانشجو بوده یا خانواده ای داشتند هر نوع وسیله ای که ممکن بود آنها را به خارج ربط دهد (مثلاً یک شماره تلفن) را از بین ببرند؟
– چرا بالاترین مسئولین این فرقه همچون مهدی افتخاری تنها به این دلیل که به رجوی انتقاد داشتند مورد بدترین تحقیرها و دشنام ها از سوی رجوی ها قرار گرفتند؟
– چرا در یک جمعیت چهار نفری (اعضای فرقه در عراق) تا این حد خودکشی وجود داشت که نرخ آن به نسبت جمعیت یکی از بالاترین نرخ هاست؟
– چرا بخش اعظمی از اعضای شورا از رجوی ها جداشدند؟
– چرا ایرانیان از این فرقه تا این حد متنفرند که در بین آنان پایگاه و جایگاهی نداشته و معدود هواداران شان در کشورهای غربی نیز پیر و فرتوت بوده و شمارشان بعضاً در یک کشور از تعداد انگشتان دو انگشت هم کمتر است؟
– چرا رجوی ها نمی توانستند و نمی توانند حتی ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی را هم به برنامه های خود ببرند و در نتیجه برای سیاهی لشکر این برنامه ها با ترفندهای مختلف پناهجویان سوری و عراقی یا کارتون خواب های کشورهای دیگر را با وعده غذای گرم و یا دانشجویان کشورهای اروپای شرقی را با وعده یک تور پاریس گردی و دیگر ترفندها که توسط خبرگزاری های رسمی جهان افشاء شده است، به این برنامه ها می بردند؟

حرف زیاد است اما به همین مقدار بسنده می کنم تا مطلب طولانی نشود. واقعیت این است که رجوی ها ضد انسان و دشمن انسانیت اند. آنها هرچقدر هم که تلاش کنند با به میدان آوردن امثال رحمان کریمی برای خود وجهه انسانی بتراشند، موفق نخواهند شد چرا که این اعمال و رفتار آنهاست که ضد انسانی است و از کوزه همان تراود که در اوست.

صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا