بررسی مقوله‌ کودک سربازی در فرقه تروریستی رجوی از نگاه حقوق بین الملل – قسمت اول

ظلم‌های روا شده در خصوص کودکان رشد یافته در چارچوب فرقه رجوی

مدتی است اظهارات برخی کودکان رشد یافته در چارچوب تشکیلاتی فرقه رجوی و بیان دردناک تلخی ها و ناملایمات زندگی تشکیلاتی (که به حق باید پذیرفت خود این افراد کمترین نقشی در این سرنوشت ناخوشایند نداشته) و ظلم و تعدی روا شده بر ایشان، توجهات را بیش از گذشته به موضوعاتی همچون کودکان حاضر در چارچوب تشکیلاتی فرقه و سرنوشت آنان و مقوله هایی همچون کودک سربازی معطوف داشته است.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی فراق، انتشار یک مصاحبه از یک کودک سرباز سابق به نام امین گل مریمی در نشریه آلمانی دی تسایت Die Zeit (که در آن، وی ضمن بیان مصائب گذشته در روند جدایی از والدین و انتقال به اروپا، موضوع کودک سربازی وارائه آموزش های نظامی به کودکان و نوجوانان حاضر در کمپ اشرف را نیز به تصویر می کشد) و نیز چاپ کتاب خاطراتی از سوی حنیف عزیزی، باب بحث های مستمر و قابل تاملی از سوی سایر کودکان قربانی این تشکیلات (که اکنون در پایان سنین جوانی یا آغاز دوران میانسالی روزگار می گذرانند) در فضای مجازی را گشوده است که در همین مدت کوتاه به حقایق بسیار مهم و تکان دهنده ای در خصوص رفتارهای مجرمانه علیه این کودکان بی دفاع در ابعاد و اشکال مختلف (به ویژه سوء رفتار و تجاوزات جنسی در همان ساختار تشکیلاتی فرقه و نه بیرون از این چارچوب) اشاره شده است.

کودکان در مجاهدین

بعنوان یک واقعیت تاریخی، از اوایل دهه ۱۳۶۰ متعاقب روند انتقال اعضای فرقه از فرانسه و دیگر کشورها به عراق، حدود هزار کودک همراه با والدین خود به خاک عراق و پایگاه اشرف وارد شدند. تا قبل از انقلاب مضحک مریم و ممنوعیت ازدواج و روابط خانوادگی میان اعضا، این کودکان به عنوان فرزندان والدین تشکیلاتی خود تحت کنترل آنها بودند. البته طبیعتا برخی از آنان والدین خود را در خلال جنگ ها و به ویژه عملیات فروغ جاویدان از دست دادند که پیش از برقراری ممنوعیت ها نیز اختیار کنترل کودکان بیگناه در دستان مسعود و مریم قرار گرفت. انقلاب ایدئولوژیک (انقلاب مریم) و ممنوعیت ازدواج و در کنار آن اجبار اعضا به جدایی از همسران خود، سرنوشت کودکان بیچاره را نیز دستخوش دگرگونی های اساسی و غالبا ناخوشایند کرد.

به دنبال تبیین خط مشی مضحک نوین از سوی رهبران فرقه، خانواده وعلقه های عاطفی، احساسی و جنسی علت العلل شکست های نیروهای فرقه بویژه در تنگه چهارزبر معرفی شد (این یک ادعا یا تحلیل نیست، بلکه واقعیت محض است که فایل تصویری سخنرانی مسعود رجوی در نشست اعضای فرقه گواه این مدعاست). مسعود و مریم فرصت و بهانه کافی برای محدودسازی و کنترل رفتاری اعضا از طریق سرکوب امیال و خواسته های طبیعی و نرمال ایشان را یافته بود. لذا زن و شوهرها را مجبور به جدایی و نیز نادیده گرفتن فرزندان خود بعنوان سمبل اعتقاد به ایدئولوژی و مبارزه نمود. ناآرامی های پس از جنگ تحمیلی و اشغال کویت از سوی عراق و حمله بعدی آمریکا زمینه لازم برای انتقال اطفال جداشده از پدرومادر و اطفال بی سرپرست به اروپا بدون کمترین دخالت والدین یا پاسخگویی فرقه به ایشان و با بهانه حفظ امنیت و در امان ماندن از حملات را فراهم آورد.

حسب شواهد در مقطع زمانی اواخر دهه ۶۰ بیش از ۸۰۰ کودک حاضر در کمپ های فرقه به اروپا فرستاده شدند که برخی از آنان به خانواده های هوادار فرقه در اروپا سپرده می شوند و این خانواده ها بابت نگهداری از آنان از دولتهای متبوع کمک های مالی دریافت می کردند. بنابرادعاها برخی از این کودکان نیز به خانواده های اروپایی فروخته شدند. متاسفانه تعدادی از آنان دچار سرنوشت نامعلومی شده، برخی دچار اختلالات روانی شده و خودکشی کردند. برخی به کمپی درآلمان منتقل شده و مورد بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی فرقه قرار گرفتند و برخی نیز (همچون حنیف عزیزی) قادر گردیدند تا خود را از قیدوبندهای فرقه ای رها ساخته و یک زندگی جدید -البته با وجود تداعی همه تلخ کامی های گذشته و در سایه تداوم حکمرانی سازمان بر روابط اعضای خانواده- برای خود تشکیل دهند.

در سالهای بعد برخی از این کودکان -که حالا در سنین نوجوانی بوده و از توانایی انجام برخی وظایف سازمانی برخوردارشده بودند- به بهانه های مختلف (منجمله دیدار با خانواده) به عراق بازگردانده شده و بعنوان یک عنصر تشکیلاتی جدید در فرقه به فعالیت تمام وقت گماشته شده و عملا کلیه وظایف نظامی یک نیروی نظامی (پارتیزانی) به نوجوانان زیر ۱۵ سال نیز سپرده می شد. متاسفانه این نوجوانان که از نظر قانونی «صغیرممیز» توصیف می شوند، موضوع سوء استفاده های مقامات و افراد حاضر در کمپ (به ویژه ازنظر جنسی) قرار می گرفتند که شرح آن در برخی اظهارات قربانیان آمده است.

کودکان در فرقه رجوی

در مورد این کودکان باید به چند واقعیت مهم توجه داشت:

اول، تنها گناه این کودکان معصوم و تنها دلیل حضور آنان در عراق و سپس در اروپا، وابستگی ایدئولوژیک والدین یا یکی از آنان به تشکیلات رجوی و یا حتی بعضاً حضور و پایبندی اجباری و از سر ترس و ناچاری والدین به قواعد اشرف بوده و این سرانجام ناخوشایند، فقط و فقط ماحصل اشتباه دیگرانی است که آثارش لاجرم در زندگی اینان نیز جاری می گردد. از این منظر، این کودکان سابق و زخم خوردگان بلاتقصیر تشکیلات فرقه ای، شایستۀ درک و توجه والا هستند.

دوم به معنای حقیقی کلمه در برابر سوء رفتارها و تعدی های رواشده بر آنان، بی دفاع بوده و پس از جدایی از والدین خود (یا ازدست دادن والدین) عملا هیچ حامی و پشتیبان دلسوزی نداشته و لذا بعنوان ابزاری در جهت پیشبرد منافع سازمان در آن دوران و در آینده انگاشته می شدند. متاسفانه این کودکان هم در کمپ های عراق و هم در دوران حضور در اروپا مورد آزار، سوء استفاده و تعدی قرار گرفته و علیه آنها اقدامات غیرانسانی روا داشته شده است.

سوم، آسیب های مادی و روحی ناشی از وقایعی که بصورت ناخواسته و در نتیجه اشتباه خانواده بر این افراد وارد گردیده است، بیش از آن است که بتوان با یک مصاحبه ساده یکی از آنان به درک کامل و جامعی از عمق و میزان آن رسید. بویژه تالمات روحی و روانی متحمل شده در طول سالیان، به زخم ناسوری بدل می گردد که تداوی آن نیازمند زمان و تعامل با قربانیان است.

چهارم، حال که مساله مظالم علیه کودکان در فرقه رجوی از سوی کودکان حاضر در فرقه مورد بازگویی قرار گرفته، فرصت مغتنمی فراهم آمده تا با کمک و همراهی نجات یافتگان از فرقه و کودکان رشد یافته در تشکیلات، لیستی از اسامی کودکان حاضر ار کمپ های فرقه فراهم گردیده و زمینه های تعیین سرنوشت احتمالی آنان تا حد امکان و احراز وضعیت فعلی آنان (در همه موارد) فراهم آید. از این طریق شاید بسیاری جنایات و مظالم ارتکابی علیه این گروه افشا گردد. بدیهی است که این امر جز از رهگذر همکاری اعضای نجات یافته و افراد و نهادهای پیگیر امکان پذیر نخواهد بود.

ادامه دارد

دکتر نواب محمدی – پژوهشگر حقوق بین‌الملل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا