آیا ترور کارساز است

آمار وبررسی ها نشان می دهند که حدودا %90 مبارزاتی که بربستر بهره گیری از اشکال مسالمت آمیز مبارزاتی استوار بوده اند به موفقیت دست یافته اند درحالیکه شاخص موفقیت برای جنگ چریکی %50 را نشان می دهد. ترورو جنگ چریکی باعث می گردد که عملا فضای خشونت وسرکوب از طرف دولت ها حدت وشدت بیشتری پیدا کرده و امکان مذاکره سیاسی وچانه زنی با چهره های ستیزه جو هرچه محدودتر گردد. در چنین مواردی دولت های حاکم هرچه بیشتر به استفاده از خشونت متمایل می گردند.

مبارزه مسالمت آمیز بمثابه یک استراتژی تنها به لحاظ اخلاقی نسبت به رقیب خود یعنی مبارزه خشونت آمیزبرتری نداشته بلکه عملا این روش مقاومت هم تاثیر گذارتروهم عملی تر ونیز مطمئن تر است.

دکترماریا استفن مدیرتحقیقات آموزشی در" مرکز بین المللی جنبش های مسالمت آمیز" ودکتر اریکا چنووت محقق درمورد" موفقیت وشکست اشکال گوناگون مبارزات نیروهای غیر دولتی درمقابل دولت های حاکم" بررسی مشترکی در پروژه ای بنام:

" چالش طلبی گولیات: بررسی نسبی موفقیت استراتژیک اشکال گوناگون مبارزاتی، مسالمت آمیز ومسلحانه – بطور مثال، جنگ چریکی، ترور انقلابی، تروریسم و مبارزه مسالمت آمیز- " انجام داده اند. دراین مطالعه آنها با نگاهی دقیق تربه بررسی این اشکال مبارزاتی ومیزان وسطح دستآوردهای آنهاپرداخته اند. آنها همچنین تلاش کرده اند تا میزان دستیابی این جنبش هابه اهداف ملحوظ شده دراستراتژی مبارزاتی اشان را نشان دهند.

آنها با بهره گیری از یک بانک اطلاعاتی قوی ومطالعه اسنادجنبش های گوناگون موفق به طرح یک سری سئولات کلیدی شدند که بعضاخود به پاره ای از آنها پاسخ داده اند. بطور مثال: آیا موفقیت نسبی مبارزه مسلحانه ویا مسالمت آمیز درپاره ای از کشورها به ماهیت رژیم های حاکم بستگی دارد (دمکراتیک یا غیردمکراتیک بودن آنها)؟

میزان قدرت اقتصادی وثبات سیاسی دولت حاکم چه تاثیری درسرنوشت این جنبش ها دارد؟

آیاکوتاه ویا طولانی بودن مدت یک مبارزه درشانس پیروزی ویا شکست آن چه تاثیری دارد؟

آیا حمایت نیروهای خارجی از مقاومت مسالمت آمیز درمیزان موفقیت آن تاثیر دارد؟

تحقیقات اولیه ماریا واریکا نشان می دهد که استفاده از " سلاح " متمدنانه مبارزه مسالمت آمیز (بطور مثال، بایکوت اعتصاب، اعتراض، نافرمانی مدنی وایجاد ساختارهای سیاسی موازی وغیره) درمقایسه با شکل دیگر مبارزه یعنی بهره گیری از سلاح وجنگ چریکی به مراتب شانس موفقیت بالاتری دارد. آمار وبررسی ها نشان می دهند که حدودا %90 مبارزاتی که بربستر بهره گیری از اشکال مسالمت آمیز مبارزاتی استوار بوده اند به موفقیت دست یافته اند درحالیکه شاخص موفقیت برای جنگ چریکی %50 را نشان می دهد. ترورو جنگ چریکی باعث می گردد که عملا فضای خشونت وسرکوب از طرف دولت ها حدت وشدت بیشتری پیدا کرده و امکان مذاکره سیاسی وچانه زنی با چهره های ستیزه جو هرچه محدودتر گردد. در چنین مواردی دولت های حاکم هرچه بیشتر به استفاده از خشونت متمایل می گردند. استفاده از روش مسالمت آمیز مبارزه گرچه باعث افزایش فشارهای سیاسی از طرف رژیم های حاکم می گرددولی در مقابل باعث گسترش اختلاف نظر در دستگاه حکومتی شده ضمن اینکه حیطه عملکرد وتاثیر گذاری آن برمردم بسیار گسترده تراست.

درمصاحبه ای که سردبیر مادرید 11 با دکتر استفن ودکتر چنووت انجام داده است، داوید اکرز سئولات زیر را با آنها مطرح کرده است:

مبارزه مسالمت آمیز در گذشته چه دستآوردهائی داشته است؟

برجسته ترین نمونۀ های کلاسیک جنبش های مسالمت آمیزعبارتند از: جنبش استقلال هند به رهبری گاندی، جنبش " قدرت مردم " درسال 1986 که موفق شد به دیکتاتوری مارکوس درجزایرفیلیپین نقطه پایان بگذارد، جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، ودرسال 1989 جنبش مردمی "ضدکمونیستی" درکشورهای شرق ومرکز اروپا از جمله جنبش همبستگی در لهستان ومتعاقبا جنبش هائی که بعدا به " انقلاب های مخملی" در صربستان، جورجیا، اوکرائین معروف شدندوبالاخره نمونه متاخرآن جنبش انتفاظه در سال 2005 درلبنان هستند.

دلائل ومشهوداتی که به ما کمک می کنند تابه این نتیجه برسیم که چرا شانس موفقیت جنبش های مسالمت آمیز نسبت به اشکال مبارزه مسلحانه بالاتر است، اینست که بسیج وادامه کاری جنبش های مسالمت آسان تر وقابل فهم تربوده وبرای رژیم های سرکوب گرهزینه های سنگین اقتصادی وسیاسی رادر بر خواهند داشت. بعلاوه مقاومت واستفاده ازقهر دربرابر این شکل از مقاومت بسیار دشوارترخواهدبود. وقتی که یک نیروی سیاسی رژیمی رابا کلیه نهادهای سنتی سرکوب گرش مانند پلیس وارتش وپلیس امنیتی اش بشکل قهر آمیز به مصاف می طلبد، طبیعی است که رژیم درچنین نبردی درموقعیت بسیار مناسب تری قرارخواهد گرفت. چراکه ارگان های سرکوب برای این امر تعلیم و سازماندهی شده اند. درحالیکه ارگان های سرکوب درمقابل یک جنبش به لحاظ استراتژ یک متحدومسالمت آمیز همان کارآئی را نداشته وهرگونه عکس العمل شدید ازطرف حکومت پی آمدهای سنگین سیاسی دربر داشته وبه نوبه خود باعث گسترش آن شده ودرعمل برای جنبش منافع استراتژیک به ارمغان خواهد آورد. معهذا هستند بسیاری جنبش های مسالمت آمیز که موفق به دست یابی به هدف های استراتژیک خود نمی شوند. به این لحاظ ما تصمیم داریم هرمورد را جداگانه بررسی کنیم تا علل موفقیت وشکست هرجنبش را جداگانه ارزیابی کنیم. باید توجه داشت که این اولین باراست که چنین تحقیق ومقایسۀ تنگاتنگی درمورد دوشکل مبارزه مسلحانه ومسالمت آمیز ونیز مقایسه نتایج ودستآوردهای تاکتیک واستراتژی آنهاصورت می گیرد.

چطوروتاچه حدودی می توان جنبش های مسالمت آمیز وغیرمسالمت آمیز را ازیکدیگر تشخیص داد؟ آیا این دوشکل مبارزه درتنگاتنگ وهمکاری بایکدیگر دریک مکانیسم واحدعمل نمی کنند؟ مرز بین همکاری آنها درکجاست؟

بعنوان یک محقق وتحلیل گرلازم است که با تحلیلی دقیق تفاوت های این دو گونه از مقاومت ومبارزه را نشان داد. بطور مثال می توان کنش ها، روش ها وتاکتیک های مبارزه مسلحانه – بطور مثال: تاکتیک ضربه وفرار، ازتاکتیک های مبارزه چریکی که عمدتا هدف از بین قرارگاه های نظامی دشمن انتخاب می شود. تاکتیک ترور که معمولا قربانیان از بین شخصیت های غیر نظامی حکومت انتخاب می شود.- را انتخاب کرد وبا تاکتیک های مبارزه مسالمت آمیز – بطور مثال: تاکتیک بایکوت، اعتراض عمومی درشهرها، اعتصاب، نافرمانی مدنی ونیز تاکتیک عدم همکاری- مقایسه کرده وتفاوت ها وتشابه های نسبی دوروش را با یکدیگر نشان داد. مابا بهره گیری ازاین روش مقایسه ای قادرخواهیم بود نشان بدهیم که بکارگیری شکل وتاکتیک معینی از یک نوع مبارزه بطور مثال مسلحانه یا مسالمت آمیز درکلیت خودچه تاثیر ونتایجی می تواند درپی داشته باشد. این فقط یک طرح ایتدائی برای کار است ومسلما نمی توان آنرا بمثابه یک روش کامل وعلمی برای بررسی موضوعی به این مهمی تلقی کرد. تحلیل علمی این امر اهمیت فراوان دارد.

دربسیاری از نمونه های جنبش های اجتماعی ما شاهد رونما شدن اشکال گوناگون ولی بهم پیوسته ای از مبارزه – بطور مثال موجی از مبارزه خشونت آمیز ویا ترکیبی از اشکال مبارزات مسالمت آمیز ومسلحانه – بوده ایم. تظاهرچنین درآمیختگی از اشکال مبارزاتی بخودی خود نمی تواند این نتیجه را بدست بدهد که بهره گیری از مبارزه مسلحانه درپیوند با اشکال مبارزه مسالمت آمیز بوده که مارا به دست یابی به نتایج مطلوب درمبارزه کمک کرده است. ویااینکه به اشتباه فکرکنیم که برای تغییر قدرت سیاسی باید از قهردرپیوند با مبارزه مسالمت آمیز بهره گرفت. ویااینکه چنین بیاندیشیم که علت به بر نشستن پاره ای از جنبش های اجتماعی بهره گیری از عنصر قهر در پیوند وهمسوئی با اشکال مسالمت آمیز مبارزه بوده است.

کاری که ما تلاش می کنیم انجام بدهیم این است که به آن دسته از مبارزات اجتماعی که موفق شده اند روش مبارزه مسالمت آمیز را سیستماتیک بکار بگیرند، نظری دقیق انداخته ونه تنها رابطۀ تنگاتنگ دستآوردهای مبارزه با شکل مبارزه را نشان بدهیم،

بلکه مشخص کنیم که هرکدام از این اشکال مبارزاتی تاکنون چه دستآوردهائی برای جوامعی که مبارزه درآنها جریان داشته ببارآورده اند.

اگر اتخاذ روش های مبارزه مسالمت آمیز درمقایسه با بکارگیری مبارزه مسلحانه دررسیدن به آزادی کارآئی بیشتری دارد، پس چه انگیزه ای درپس توسل به قهر درپاره ای ازجنبش های اجتماعی در دنیای امروز نهفته است؟

من فکر می کنم یک تفکر عمومی دربین نیروهای روشنفکری وجودداردکه معتقد است که اگرقهررابا قهرپاسخ گوئیم، تاثیرآن بیشتراست. به این لحاظ این دسته از روشنفکران مبارزه قهرآمیزرا موثرترین راه مقابله با اشکال گوناگون ستمگری رژیم های سرکوبگر نیروهای اشغالگرخارجی، تبعیض های سیستماتیک دولتی وستم ملی می پندارند. این تفکر سنتی که دربین پاره ای از روشنفکران وفعالین مسائل اجتماعی رایج است، پیشینۀ تاریخی طولانی دارد. بسیاری از انقلابیونی که به روش مبارزه مسلحانه معتقدند، باور دارند که تنهااز طریق قهر می توان توده های محروم رابر علیه ستم بسیج کرد وتنهااز این راه می توان به نتایج مطلوب دست یافته وپاسخ مناسبی به سرکوب های رژیم های جبارداد. اگرنگاهی به سمبل های انقلابی نیم قرن گذشته بیاندازیم، بلافاصله چهره های مائو و چه گووارا را که کلاشینکف بردوش دارند درنظرمان مجسم خواهد شد. اگر چه از آن دوران چند دهه گذشته است، ولی کماکان کلمه " مبارزه مسلحانه" قدرت وجاذبه ای بسیارقوی تراز واقعیت های ناشی از تاثیرات ونتایج بکارگیری استراتژیکی این شکل مبارزه دارد. برای نشان دادن کارآئی ونتایج واقعی این شکل مبارزه هنوز کارهای تئوریک ومضمونی بسیاری لازم است. درضمن باید توجه داشت که تبلیغات وسائل ارتباط جمعی درجهان امروز خواسته یا ناخواسته به گونه ای است که به اشاعه این درک ازمبارزه کمک می کنند. " تنها با نثار جان وخون خود، رهبری حاصل می شود." این عبارتی است که همواره ودرهرگام از مبارزه همراه مابوده وتاثیر روحی کاذب ولی شگرفی برتفکرماداشته است. این عبارت دربسیاری موارد الهام بخش مابوده وبه ما چنین القاء کرده است که تنها ازطریق عنصرقهر است که می توان قدرت رابدست گرفت. تحقیقات ما قصددارد تا این بینش ودرک را به مصاف به طلبد. ماقصد داریم که به دست آوردهای حاصل از این شکل مبارزه بپردازیم.

آیا می توان منکر چندین نمونه موفق از جنبش های مسلحانه درقرن گذشته شد؟

اگرشما به جنگ چریکی درویتنام نگاه کنید، این نبرد تاآنجائی که ویت کنگ ها موفق شدند نیروهای آمریکائی رااز ویتنام بیرون کنندوسپس ویتنام جنوبی راتصرف کنند مبارزه ای موفق بود. همینطوردر نبرد الجزایر نیز تا آنجاکه به بیرون راندن نیروهای فرانسوی انجامید، انقلابی موفق بود. ولی حتی درمورد همین موارد به اصطلاح " موفق" نیز باید مکث کرد. این " پیروزی های مسلحانه " به چه بهائی بدست آمد؟ شاید بتوان گفت، ومسلما نیز چنین بوده، که نیروهای انقلابی موفق شدند با بکارگیری عنصر قهر نیروهای اشغالگررا از کشورخود بیرون برانندویاسلطه استعماررا براندازند. ولی به چه قیمتی؟ دقت کنید که چه تعداد جان انسان ها دراین راه تباه شد وچه میزان ویرانی برای این کشورها ببارآمد؟ تنها این پایان کارنبود! بعد از آن پیروزی ها چه برجای ماند؟؟

استراتژی هرمبارزه ای باید برپایه محاسبه دقیق بیلان سود و زیان آن درپایان کار بنا شود. آن مبارزه ای که تنها دستآوردش ویرانی ونابودی انسان ها باشد، نمی توان نامی بجز خودکشی سیاسی برآن نهاد.

هدف موردنظر شما از این گزارش وتحقیق چیست؟ حاصل کارتان را باچه کسانی می خواهید درمیان بگذارید؟

قطعا ودردرجه اول دانشجویان ودانش پژوهان مسائل سیاسی واجتماعی، سیاست گذاران وفعالین سیاسی محلی. هدف ما این است تا نشان بدهیم که جنبش های مسالمت آمیز درطی تاریخ هم به لحاظ تئوریک وهم از منظر کنش مبارزاتی خودراغیرقابل انکار، بسیارقدرتمندتروزیبانشان داده اند. نماد موفقیت آمیز این جنبش ها وتاثیرات غیر قابل انکار آنها دردگرگونی ساختارهای سیاسی انگیزه اصلی ما دربررسی ومطالعۀ دقیق تر این جنبش های اجتماعی است.

درحال حاضر گرایش وعلاقه مندی بسیاری دربین محققین وفعالین مسائل احتماعی وسیاسی ونیز در انستیتوهاودانشکده های " روابط بین الملل" به تحقیق دراین مورد بوجود آمده است. بسیاری معتقد هستند که شخصیت های سیاسی معتقد به مبارزه مسالمت آمیز سفیران دگرگونی های سیاسی هستند. بنابراین باید دستآوردها وفراز ونشیب هائی را که این جنبش های متمدنانه از سرگذرانده اند موردبازبینی وتحقیق قرار داد.

مطالعه دقیق تاکتیک هائی – بایکوت، اعتصاب،نافرمانی مدنی…- که این گروه های اجتماعی جهت پیشبرد مبارزه خود وفشارآوردن به حکومت هااتخاذ می کنند، به لحاظ امنیتی نیز مهم است. باید به درک روشن وتئوریکی ازاین تاکتیک ها بدست آورد. تادرعرصه آکادمیک وآموزشی بکارگرفته شوند. این ضرورت آرام آرام دربسیاری از برنامه های آموزشی صاحبنظران روابط بین الملل جای خودراباز می کند.

جنبه ای دیگر نیز دراین بررسی وجوددارد که نباید آن را نادیده گرفت. وآن اینست که درکشورهائی که مبارزه مسالمت آمیز درجریان است، ممکن است تحت شرایطی این امکان بوجودآید که رهبران جنبش بتوانند با سیاستمداران حاکم به مذاکره بنشینند. ویاحتی درموارد بحرانی نیروهای بین المللی به کمک مبارزین جنبش مسالمت آمیز بشتابند. گرچه این مورد آخری بسیار استثنائی است.

برای اینکه جنبش های مسالمت آمیز کارآئی لازم را داشته باشند، قبل از هرچیز ضروری است که این حرکت های اعتراضی بصورت یکپارچه سازماندهی وهدایت شوند. کمک های خارجی بخودی خود نمی توانندبسیج گر وسازمان دهندۀ جنبش باشند. اگر این حرکت های اعتراضی درست سازماندهی نشوندوتنها چشم به کمک های خارجی دوخته باشند، نه تنها کارآئی خودرا از دست می دهند بلکه به دینامیسم اساسی جنبش ضربه وارد خواهدشد.

(مقایسۀ اجمالی دو شکل مبارزه مسالمت آمیزو قهرآمیز)

برگردان: محمود حسینی شوشتری

21.05.2007

به نقل از: ایران گلوبال

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا