آزادی به سبک سازمان مجاهدین خلق

کلمه آزادی با وجود اینکه برای هر انسانی خیلی مقدس است و همه مردم از هر طیفی به آن عشق می ورزند، ولی متاسفانه گروههای فرقه گرا از این موهبت که خدا به مخلوق خود عطا کرده بنا بر منافع فرقه گرایانه، سو استفاده می کنند و خودشان را صاحب این آزادی دانسته و در شعارهایشان خود را منجی مردم قلمداد می کنند. در واقع این موهبت الهی را ب نفع خود و منافع خود مصادره می کنند. در چهل و چند سال گذشته سازمان مجاهدین خلق برای منحرف کردن اذهان عمومی در رسانه های معلوم الحال خود چنان از آزادی های فردی و اجتماعی می گویند که هر بیننده یا شنونده ای را مبهوت می کنند. این در حالی است که من بعنوان کسی که نزدیک به 30 سال عضو این فرقه بودم و جوانی و زندگی ام را در این فرقه مخوف تلف کردم با شعارهای منافقانه این فرقه آشنا هستم.

غلامعلی میرزایی
غلامعلی میرزایی

بیاد دارم همین فرقه که حال کاسه داغ تر از آش شده چطور با اعضای خودش در همین مقوله آزادی برخوردهای ضد انسانی و ضد آزادی میکرد که در اینجا به دو مورد آن اشاره می کنم:

در سال 73 یکی از زنان فرقه بنام (مرضیه . ق) که در حال حاضر زندگی آزادی را در بیرون از این سازمان انتخاب کرده، یک روز در محل استراحت مخصوص زنان یک ترانه از خانم مرضیه با این مضمون: الهی خیر نبیند آنکس که مرا از تو جدا کرد، در حال گوش کردن بوسیله ضبط صوت بود که به مهوش سپهری (نسرین) خبر میدن که این خانم دارد ترانه گوش می کند و شعر این ترانه به طلاق بر می گردد. مهوش سپهری هم بلافاصله به محل رفته و دستور کتک کاری را صادر نمود. این خانم تا چند هفته در اتاقی زندان بود و بعد از چند هفته که در محوطه ما او را دیدیم هنوز کبودی زیر چشمانش از بین نرفته بود .

فرد دیگری بنام فرهاد رهبر را می شناختم که نمی خواست در نشستهای طلاق شرکت کند. او را در یک نشست جمعی بردند و حسابی کتک زدند و سپس با فحشهای رکیک او را از نشست بیرون انداختند بشرط اینکه تا فردا فکرهایش را بکند و بیاید جواب مثبت بدهد. روز بعد او تصمیم خود را برای جدایی از سازمان گرفته بود در محوطه نزدیک پارک کودکان نشسته بود که به دستور نسرین سپهری دو تن از زنان سازمان قوطی های رنگ ساختمان را روی سر او ریختند و او را با همان سر و وضع به نشست آوردند. نسرین سپهری فریبکارانه و چون می دانست تصمیم او چیست ، در آن نشست گفت ما به انقلاب چنین فردی نیاز نداریم و او را ببرید. بعد از نشست دیگر هیچکس فرهاد رهبر را ندید و معلوم نشد چه بلایی بر سر او آوردند.

آری این بود سرنوشت کسانی که با سازمان در افتادند و به دنبال آزادی بودند. آزادی در سازمان مجاهدین خلق این چنین است.

غلامعلی میرزایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا