دلالی که فصل دلالی اش گذشت

وقتی مسعود رجوی و عباس داوری و دیگر سران سازمان مجاهدین در پشت درهای بسته و در اتاق جنگ با مقامات عالی عراق به گفتگو نشستند و دست بوسانه از چاکر مآبی و خدمتگذاری خود گفتند، گزارش جنایت و بمب گذاری دادند و دلار و تانک تحویل گرفتند – علی رغم شعارهایی که می دادند – حتی در گمان شان نیز نمی گنجید که روزی صدام سقوط کند، لحظه ای هم به ذهنشان خطور نمی کرد که دوربین های مخفی و اسناد تاریخی خیانت پیشگی سازمان را ثبت و ضبط کند،چه برسد به اینکه این فلیم ها روزی در تلویزیون مردم ایران با نام “گرگها” به نمایش درآید و همگان از شدت خیانت رجوی ها انگشت به دهان بمانند.

تا پیش از این از بزرگتر ها که می پرسیدی از شور و حال انقلابی مردم و جنایت سازمان از زمان جنگ کم و بیش خبر داشتند و هر کس به نوعی در مورد نحوه ترور پدر، مادر، همسر، فرزند و یا همسایه خود به دست شقی ترین مردم روزگار سخن می گفت.برای من که کمی از عمق درنده خویی سازمان و تظاهر پیشگی سران آن اطلاع دارم جالب بود تا واکنش مردم عادی در خصوص پخش مستند “گرگها” را از نزدیک ببینم.

صدا و سیما از چندی قبل تبلیغاتی را برای پخش این برنامه آغاز کرد و با وجود این که بحث سازمان مجاهدین و نقد و نظر دادن در خصوص آن از بطالت بارترین کارها در نزد مردم عادی است، جالب بود از هر کس که می پرسیدم می گفت این برنامه را می ببینم و به دیگران هم توصیه می کردم آن را ببیند. گمانم قدیمی ترها که نسبت به نسل جدید بیشتر با جنایات سازمان آشنا هستند توصیه اول را متذکر شده اند و جوانترها بین خودشان به این نتیجه رسیده اند که دیدن آن خیلی بهتر از ندیدنش است.

فیلم ها و تصاویر آنقدر تکان دهنده بود که وقتی با پیرمردی شیرازی در این خصوص صحبت می کردم گفت: “من فکر میکردم آنها فقط مردم را می کشتند، گمان نمی کردم تا این حد پست باشند که همچون انسانهای هرزه تن به هر خفتی بدهند. خانم دکتر «م» که متخصص گوارش است و ساکن تبریز می باشد نظری دیگری دارد،او معتقد است که هر کس از مردم برید،محکوم به فنا و نابودی است و همبستری با صدام برای جنایت بر علیه فرزندان ایران عاقبتی جز نابودی ندارد.

در بین افراد مختلفی که این مستند را تماشا کرده بودند جوانانی که به علت عدم آشنایی با ماهیت و چیستی و چگونگی سازمان مجاهدین در قسمت اول نتوانستند به خوبی با فیلم مذکور ارتباط برقرار کنند، وقتی اخبار امروز آنان را شنیدند بسیار متاثر شدند.

از میان گفتگوی من با 15 جوان که میانگین سنی آنها 24 سال بود،چند نکته جالب توجه و قابل ذکر به دست آمد:

1- بسیاری از کسانی که فریب خورده اند امروز پشیمانند و شاید بخواهند به وطن بازگردند.

2- از جمع بندی تعاریف این 15 جوان می توان به تشابه زیاد تعاریف با کارکردهای فرقه ای نایل آمد.

3- دیکتاتوری و توتالیتاریسم در تمام شئون رهبران مجاهدین موج می زند.

4- این سازمان امروز بازیچه ی دست آمریکا است،همانطور که دیروز بازیچه ی دست صدام بود و بنا بر این آمریکا حاضر است با گرفتن امتیاز بر سر همین بازیچه های جان بر کف هم معامله کند.

5- وقتی با برخی خانواده های ترور در خصوص این سریال مستند صحبت می کردم معتقد بودند این برنامه باید سالها پیش ساخته و پخش می شد،تا دیگر جوانانی از این ملت اسیر پنجه سازمان نشوند.البته همانگونه که می دانیم فیلم هایی که از آن به عنوان منابع خبری استفاده شده بعد از حمله امریکا به عراق به دست آمده و قبلا دسترسی به آنها ممکن نبوده است.

6- تمام این 15 نفر متفق القول و البته با بیان هایی متفاوت معتقد بودند که سازمان آینده خوبی نخواهد داشت.

از حق و انصاف هم نگذریم در حال حاضر سازمان هیچ مستمسکی برای ماندن ندارد و با هیچ دلیلی نمی تواند اثبات کند که زیر پایش سفت و محکم است،سازمان تمام دلالی هایش را کرده،جاسوسی هایش را انجام داده و چون سلاحی ندارد توان سازمان دهی عملیات های خرابکارانه – به طور مستقیم – را هم ندارد.

وقتی توان اقتصادی برای تامین نیروها نیز وجود ندارد باید قضیه سازمان را در حکم معتادی داننست که اوضاع و احوالش رو به وخامت است و پولی هم برای خریدن مواد مخدر ندارد،بنابراین بی کیفیت ترین مواد مخدر هم در صورت مجانی بودن می پذیرد.سازمان هم که دوران بریز و بپاش هایش سرآمده و حساب های بانکی اش همچنان مسدود می باشد چاره ای جز قبول اندک کمک های امریکا و انگلیس را ندارد. اصولا دلالی تا وقتی حرفه نون و آب داری است که چند شرط وجود داشته باشد:

اول این که کالا با ارزش و قیمتی باشد که هوا خواهان بابت آن پول زیادی می دهند.سازمان دوران جنگ ایران و عراق کالای با ارزشی همچون جاسوسی و آتش گشودن بر مردم بی گناه را تقدیم صدام می کرد و به همین دلیل مورد توجه صدام قرار می گرفت اما در حال حاضر چیزی در چنته خود ندارد تا به عنوان جاسوسی تقدیم حضور امریکا کند.

دوم این که مهمترین قدرت یک دلال قدرت اقناع نمودن مخاطب و به روز بودن فن دلالی می باشد. کالاهای تاریخ مصرف گذشته امروز سازمان در قالب مباحث “افشاگری” آنقدر مضحک است که در امریکا کوچکترین رقبتی برای هزینه کردن به وجود نمی آورد و همین کمک های موجود هم در راستای تبصره صدقه سری می باشد،از طرفی سازمان نزدیک به 30 سال است که فقط افشاگری کرده و نتوانسته کالای دیگری عرضه کند ضمن اینکه در شغل دلالی بیان مناسب بسیار کار ساز است که دلالان سازمان هم نتوانستند در فن بیان موفقیتی کسب نمایند و از قرار لکنت زبان نیز به این عدم توانایی اضافه شده است.نتیجه تمام این بحث ها این است که درماندگان رجوی نه راه پیش دارند و نه راه پس و گرفتار در اباطیل خود همچون بیچارگان دارالمجانین روز را به شب می رسانند.

مهدی عسکری، کانون هابیلیان، دوم ژوئیه 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا