رجوی ها تا بی نهایت با زن، زندگی و آزادی دشمن هستند – قسمت یازدهم

بخش دوم – زندگی برده وار و ربات گونه

در قسمت قبل موضوع جواب رجوی ها و مناسبات فرقه ای شان به نیاز اعضا به تلطیف روحیه را شروع کردم و گفتم که در فرقه هر لحظه یک نیرو برنامه ریزی شده است و با او مانند یک ربات رفتار می شود که نه نقشی در برنامه ریزی دارد، نه توان اجرا نکردن برنامه ها را دارد نه اجازه اعتراض و انتقاد به برنامه ای که برایش ریخته شده را دارد. مثل یک ماشین با او رفتار می شود و به قول رجوی «خون و نفسش» دیگر متعلق به خودش نیست و نحوه زندگی و زمان مرگش توسط رجوی ها تعیین می شود.

در ادامه مبحث فوق در این قسمت به موضوع تفریح در فرقه رجوی می پردازم تا خواننده بهتر متوجه شود که در این فرقه چیزی به نام تفریح وجود ندارد.

تفریح

در فرقه رجوی تفریح جایگاهی ندارد و کسی که بگوید خسته شدم و نیاز به استراحت دارم، بلافاصله یا مارک «دشمنی با مناسبات و بازی با کارت دشمن را می خورد» یا آن که در بهترین شق متهم به این می شود که تنبل است که در تشکیلات به آن «لیبرالیسم» می گفتند. در این فرقه کارهای ساده ای مثل بازی فوتبال و حتی تماشای آن بازی، یک برنامه مشخص شده است و اعضا مجبور به انجام آن هستند. برای مثال بعضی اوقات عصر جمعه مسابقات ورزشی مثل فوتبال یا والیبال در برنامه قرار داشت. اما چون این یک کار تشکیلاتی بود کسی از آن لذت نمی برد بلکه باعث فشار بیشتر بود زیرا اول از همه شرکت در آن اجباری بود و کسی حق انتخاب این که در آن باشد یا نه را نداشت. دوما بازیکنان تیم بیشتر از بقیه تحت فشار بودند چون بعد از مسابقه در این رابطه مورد بازخواست قرار گرفته و همه چیز از دیدگاه تشکیلاتی حسابرسی می شد. سوما حتی کسانی که باید مسابقه را تماشا می کردند می بایست به اجبار در کنار زمین می ایستادند و تشویق می کردند. اگر کسی در کنار زمین بود و تشویق نمی کرد یا قیافه شاد به خود نمی گرفت به داشتن مشکل متهم می شد و باید در نشست بعدی سوژه می شد.

چنانچه کسی به هر دلیل به تماشای مسابقه نمی آمد، مسئول آن فرد و یا افراد دیگری که از سوی مسئولین بالاتر مشخص می شدند، به سراغ آن فرد رفته تا به هر شکل شده او را برای تماشا ببرند! چنانچه فردی سرپیچی می کرد، می بایست در اولین نشست بعدی جواب می داد که به چه علت به تماشای مسابقه نیامده است و سوژه نشست بعدی می شد که خودش یک مصیبت بزرگ بود.
در برخی اوقات مسابقه بهانه ای بود و مسئولین از نبودن افراد سوء استفاده کرده و کمدهای شخصی را چک می کردند بخصوص کمد کسانی که از نظر آنها مشکوک بودند! بعضا کمدها را چک می کردند که ببینند کسی در کمدش سلاح، مهمات، بی سیم یا سوئیچ نداشته باشد تا از آن برای فرار استفاده کند.

یک استثناء در پنجشنبه

پنجشنبه شب یک استثناء بود به این معنی که در این شب نشست عملیات جاری برگزار نمی شد. توجه کنید آنقدر بلا بر سرمان آورده بودند که برگزار نشدن این نشست در آن شب برای مان بالاترین لذت و تفریح بود چرا که شبی را بدون دیدن و شنیدن فحش یا دعوا و خُرد و تحقیر شدن خودمان یا دیگر اعضا سپری می کردیم. در واقع در آن شب مقداری از استرسی که همیشه همراه اعضا بود کم می شد.

علاوه بر برگزار نشدن نشست عملیات جاری، پنجشنبه شب ها یک مزیت دیگر هم داشت و این مزیت پخش فیلم سینمایی بعد از شام بود. البته بدلیل اینکه ازدواج و خانواده به دستور رجوی از موارد حرام و ممنوعه محسوب می شد، برای آن که کسی به فکر این مسائل نیافتد، فیلم های خانوادگی را پخش نمی کردند و اساسا فیلم های اکشن غربی را می گذاشتند که در آن خبری از خانواده نباشد. اما هیچگاه ما فیلم سینمایی بیشتر از یک ساعت یا یک ساعت و ربع ندیدیم. علت این بود که مسئولین زن فرقه برای جلوگیری از تحریک جنسی اعضا، فیلم ها را چنان سانسور می کردند که تا حد ممکن هیچ زنی دیده نشود. البته در همان حد هم همه می بایست در روز بعد یعنی جمعه عصر در نشست غسل هفتگی، فاکت های جنسی را می نوشتند و در جمع می خواندند تا تحقیر شوند.

با توجه به حجم نگهبانی ها در خیلی از موارد در ساعت پخش فیلم تعداد زیادی از افراد نگهبان بودند و از دیدن همان فیلم هم محروم می شدند.

به جز آنچه که گفتم تفریح دیگری نبود. هر چند بعد از آمدن آمریکایی ها سران فرقه مدعی ساختن پارک، استخر، استادیوم و چیزهایی از این قبیل در قرارگاه جهنمی اشرف بودند اما همه آنها در درجه اول برای سرگرم کردن سربازان و نیروهای آمریکایی و دلجویی از آنها بود. و استفاده اعضا از این امکانات اساسا جنبه تبلیغاتی داشت. یعنی هرگاه اعضا را به این مکان می بردند یک برنامه برای انجام کار تبلیغی داشتند و فیلمبرداری می کردند. ضمن آن که همان دفعات محدود که اعضا را به این مکان ها می بردند همراه با کار یدی زیاد بود. مثلا برای رفتن به پارک باید تمام میز و صندلی های سالن مان را به آنجا می بردیم و دوباره بر می گرداندیم که بسیار خسته کننده بود. از همه اینها مهمتر اینکه آنقدر وقت مان پر بود که امکان استفاده از این امکانات به جز در مواردی که تشکیلات قصد سوء استفاده تبلیغاتی داشت برای اعضا وجود نداشت.

برای آن که مطمئن شوید که این اقدامات رجوی ها فقط برای فریب بود، به این نکته توجه کنید که این اماکن بعد از سقوط صدام و تسلط آمریکایی ها بر عراق و سپس بحث اخراج فرقه از عراق درست شدند. در آن زمان رجوی ها مدعی بودند اشرف که سال ها به عنوان قرارگاه عملیاتی از آن یاد می کردند، «شهر» است!!! آنها می خواستند از این طریق برای مقامات عراقی دست بستگی ایجاد کرده و مانع از اخراج فرقه از عراق بشوند. حال به امروز نگاه کنید که در یک کشور اروپایی هستند. چرا در آلبانی برای اعضا استخر نمی سازند؟ چرا پارک و شهر بازی و . . . از این قبیل تفریحات در مقر فرقه در آلبانی نیست؟ چون رجوی اعضا را یک برده و یک ابزار می بیند و برای آنها ارزشی قائل نیست. بسته به شرایط روز و منفعت خودش قدم بر می دارد. یک روز اعضا را وادار به ازدواج می کند یک روز دیگر آنها را وادار به طلاق می نماید.

همه چیز برای رجوی ها در یک نکته خلاصه می شود، منفعت روزشان در چیست؟ این موضوع در همه جای رفتار آنها هویداست. یک روز ضد آمریکا می شوند یک روز افتخارشان این است که رئیس سیا یا اف بی آی یا وزیر خارجه سابق آمریکا آنها را تحویل گرفته است. یک روز صدام را دیکتاتور می نامیدند یک روز دیگر خود را متحد استراتژیک او می خواندند. یک روز می گفتند ما نماینده اسلام انقلابی هستیم یک روز خودشان را نماینده سوکولاریسم می نامند.

درباره تفریح در مناسبات فرقه هم همین اصل وجود دارد. همه چیز از منافع رجوی ها می گذرد.

ادامه دارد
صالحی

منبع

یک دیدگاه

  1. زن بودن که در فرقه مجاهدین جرم است و از ان به عنوان فاسد کننده و عفریته یاد میشود حالا چطور سران مغز پوسیده رویشان میشود اسمی از ازادی زن بیاورند
    هر زنی حتی مریم تاریخ مصرف دارد و به دلیل معرفی کردنش به عنوان رییس جمهور رجوی مجبور است او را تحمل کند و شک نداشته باشید به خودش لعنت میفرستد بابت انتخاب او البته چند بار هم به مریم تو سری زد
    نفرات بعدی فهیمه اروانی که تا مرز پرستش رفت و بعد با اردنگی مریم چندسالی پستو نشین شد و وقتی همه خدم حشم به فرنگ رفتند او را جا گذاشتند چون فقط در نقش چماق کارایی داشت و مرگش هم مهم نبود
    یا لعیا خیابانی که در سالهای اول دهه هشتاد در اشرف خدایی می کرد و تبدیل به شو شده بود و یک دوسالی بعد چنان ارپی جی خورد که تا الان اثرش پیدا نیست
    این لیست ادامه دارد فرقه مجاهدین هرچه بیشتر حرف از ازادی بزند این فاکت ها با شدت بیشتری به چهره منحوسش میخورد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا