نجات در هفته ای که گذشت – شماره 92

مروری بر مطالب 6 الی 11 خرداد ماه 1402 درج شده در سایت نجات

*شنبه 6 خرداد

در روز شنبه جمعاً 7 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

علی هاجری آزاد شد

آقای علی هاجری جمعه 5 خرداد 1402 بدون قید و شرط آزاد گردید. او نزدیک به ۹ماه بود که در اردوگاه کارچ Karrec بازداشت بود و در تمام این مدت هیچ وقت دولت و پلیس آلبانی علت این بازداشت را اعلام نکردند و هیچ اتهامی علیه او وارد ننمودند.
… اعضای آسیلا از تلاش برای وصل ارتباط خانواده ها با عزیزانشان که در سازمان مجاهدین خلق هستند کوتاهی نخواهند کرد و برای ارتباط تک تک آنان با دنیای آزاد تلاش خواهند نمود و به افشای ماهیت فرقه ای سازمان مجاهدین خلق ادامه خواهند داد….

ابعاد تازه از فعالیت های مخفیانه مالی رژیم صهیونیستی و مجاهدین خلق برای جذب لابی

چگونه مجاهدین خلق و رژیم صهیونیستی نمایندگان پارلمان اروپا را با پول برای لابیگری جذب می‌ کنند

… بدیهی است که خریده شدن یک نماینده برجسته پارلمان اروپا از یک حزب بزرگ کرواسی به وسیله گروه مجاهدین یک مسأله جدی محسوب می‌ شود؛ نه تنها به دلیل هزینه‌ ها و پیامدهای جانبی آن، بلکه به دلیل عواقب بین ‌المللی…
… پرونده پتیر همچنین یادآور پرونده کاملاً مستند اسپانیا است که در آن گروه مجاهدین کمپین اروپایی حزب راست افراطی Vox را با چند صد هزار یورو تأمین مالی کرد. در این مورد نیز همه چیز به طور محتاطانه و قانونی و بدون روند مبارزه با فساد یا جنجال ‌های بزرگ اتفاق افتاد.
بنابراین، یک گروه تروریستی ضد ایرانی با هزینه نسبتاً اندک چند میلیون یورویی حامیان صهیونیست خود، توانست به اندازه لهستان در پارلمان اتحادیه اروپا نماینده جمع کند. این تنها یک مشکل برای ایران نیست، بلکه یک مشکل اروپایی نیز محسوب می ‌شود….

باز هم ضربه ای سنگین به رجوی ها

امید روزافزون در دل خانواده های اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق

… خبر بسیار مهم آزادی آقای اسدالله اسدی و بازگشت او به ایران یک ضربه بسیار سنگین به رجوی ها محسوب می شود.
برای درک بهتر از شدت این ضربه کافی است به موضعگیری رجوی ها و دستگاه تبلیغاتی آن ها درباره نتیجه دادگاه آقای اسدی توجه شود. رجوی ها نتیجه دادگاه را یک “پیروزی بزرگ” می خواندند و سر از پا نمی شناختند. برای آن جشن گرفتند، انگشت شمار هواداران خود در برخی شهرهای غربی را به خیابان بردند تا اعلام پیروزی کنند…
… رجوی ها که تا دیروز به هر مجیزگویی و خیانتی دست می زدند تا از مقامات بلژیکی بابت رای دادگاه تشکر کنند، امروز خودشان را به در و دیوار می کوبند و همان مقامات را “مماشاتگر” و “باج بده” می خوانند!…

جایگاه مجاهدین خلق در معادلات سیاسی میان ایران و غرب

… با در نظر گرفتن اطلاعات فراوانی که رسانه‌ های غربی تاکنون درباره لابی ‌های مجاهدین خلق منتشر کرده ‌اند، می توان تخمین زد که چند دقیقه سخنرانی درحمایت از مریم رجوی و گروهش، سفر به تیرانا و ملاقات با او یا درج مطلبی در حمایت از فرقه رجوی در وب سایت خانم پتیر، هر بار مبالغی پنج رقمی و بیشتر از حساب‌ های بانکی پوششی مجاهدین خلق به حساب او سرازیر می ‌کند.
با این وجود، خبر آزادی و بازگشت اسدالله اسدی به ایران نشان داد که هزینه کردن‌ های سنگین برای لابی ‌های مجاهدین خلق تا چه اندازه می ‌تواند بی ثمر باشد. معاوضه اسدالله اسدی با یک شهروند بلژیکی زندانی در ایران حاکی از این است که در معادلات میان کشورها مجاهدین خلق در نازل ترین سطح حضور هستند….

شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد – قسمت اول

رجوی در هفتم مرداد سال 1360 به فرانسه گریخت و نیروهای خود را در ایران تنها گذاشت و آن فرار را پرواز بزرگ نامید و در فرانسه سکنی گزید تا این که با هماهنگی دولت عراق که در آن زمان در حال جنگ با ایران بود در 17 خرداد سال 65 به عراق رفت و به محض ورود به دیدار دشمن مردم ایران یعنی صدام رفت تا نشان دهد در کنار دشمن مردم ایران قرار دارد.
… او در موقع رفتن به عراق در پیام تودیع خود عنوان داشت می روم تا برافروزم آتش بر کوهستان ها! از دیدگاه مردم ایران این کار رجوی یعنی خیانت و برای کسی قابل هضم نبود که چگونه در زمان جنگ او در کنار دشمن قرار گرفته و به کشتن سربازان ایران اقدام کند.
… رجوی با آمدن به عراق عملاً خود و سازمانش را از بین برد و همه گروه های مختلف به او انتقاد کردند ولی رجوی حاضر به این کار نشد چون می دانست با فضای اختناقی که در درون مناسبات ایجاد کرده است اگر پای اعضا به اروپا باز شود دیگر کسی برایش باقی نمی ماند.
… رفتن رجوی به عراق یعنی شکست استراتژی او و در نهایت نشان داد که وی هرگز به فکر مردم نبوده و فقط به دنبال خودخواهی و طلب قدرت است و مهم نیست که از چه طریق به این قدرت برسد و حاضر است با دشمنان مردم ایران همکاری کند….

به مناسبت آزادی علی هاجری از کمپ کارچ

… آقای هاجری از همان روزی که بال پرواز گشود و به رجوی ها نه گفت، توطئه های پی در پی رجوی ها آغاز شده بود، یک روز علیه این جداشده، روز دیگر علیه آن جداشده. آقای هاجری درست است که مدتی آزادی خود را از دست داد، اما دیگر برای همیشه آن را حفظ نمود، زندانی اصلی خانم مریم رجوی است که تا به ابد زندانی افکار پوچی است که دورتادور خود تنیده است.
… علی هاجری بعد از جدایی از سازمان و پس از سپری کردن موانع زیاد موفق شد که در آلبانی ازدواج کند و فرزند دار شود، این موضوع اصلی بود که با مناسبات رجوی، تناقض داشت و علت اصلی دستگیری او محسوب می شد، مریم رجوی هرگز این تبلیغ زندگی را، که نشان می داد جداشدگان می توانند بعد از جدایی، در آلبانی زندگی تشکیل دهند و ازدواج کنند و کار پیدا کنند، را برنمی تابید و بیم داشت این رویه جدایی و برگشت به زندگی به گوش اعضای در بند سازمان برسد و سیل جدایی و ریزش نیرویی آغاز گردد….

*یکشنبه 7 خرداد

9 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

چرا شورای مرکزی جایگزین شورای رهبری مجاهدین خلق شد؟

… مسعود رجوی … در 14 مرداد 1372 تعدادی از زنان را به عضویت شورای رهبری درآورد. انتخاب این زنان البته براساس میزان ذوب شدگی شان در انقلاب مریم! بود و نه سابقه تشکیلاتی آن ها.
… با سرنگونی صدام حسین و حمله امریکایی ها به عراق و فراهم شدن شرایط برای فرار اعضای ناراضی از مقر مجاهدین خلق، تعدادی از اعضای شورای رهبری نیز در این میان موفق به فرار شدند و پس از فرار دست به افشاگری زدند.
… بعدها مریم رجوی با کلید زدن جریان جدیدی به نام “َشورای مرکزی” عملاً شورای رهبری را منحل کرد تا دیگر تبعات فرار افراد ناراضی در این رسته دامان فرقه شان را نگیرد. به این ترتیب کلمه “رهبری” حذف و به جای آن کلمه “مرکزی” جایگزین شد. با جابجا کردن دو کلمه کاری کرد که دیگر کسی نتواند بعد از فرار و یا جدایی از سازمان مدعی شود که در حلقه رهبری سازمان بوده است.
… مریم رجوی به دستور شوهرش این گونه توجیه کرد که :چون سابقه خیلی از زنان اجازه عضویت در شورای رهبری را نمی ‌داد طوری ترتیب دادند تا همه زنانی که سابقه کم ولی صلاحیت بالایی از خود نشان دادند در نهادی عضو شوند تا حق آنان ضایع نگردد….

4 خرداد و سالگرد دروغ های تکراری مسعود رجوی

… رجوی هر ساله در چنین ایامی مجموعه نشست هایی را ترتیب می داد تا به قول معروف افراد را مغزشویی کرده و اعضای نگون بخت سازمان را با سخنانی بیهوده و بی فایده به خودشان مشغول نماید. هر ساله در چنین ایامی ما شاهد بودیم که او می آمد و با گفتن خاطراتی موهوم که جز خودش هیچ منبعی برای تایید و یا تکذیب آن ها وجود نداشت، ذهن افراد را مشغول می کرد.
خلاصه حرف هایش این بود که محمد آقا (محمد حنیف نژاد بنیانگذار سازمان) قبل از اعدام مرا خواست که همدیگر را ببینیم و در آن دیدار کوتاه او لب های مرا بوسید و گفت سازمان را حفظ کن!
… یکی از ایامی که مسعود رجوی با سوءاستفاده از آن تلاش کرده که اذهان را به این باور برساند که تنها جانشین حنیف نژاد است، 4 خرداد است که سالروز اعدام بنیانگذاران سازمان می باشد. دیگری 15 شهریور سالروز تاسیس سازمان می باشد. عید غدیرخم سالروز معرفی حضرت علی توسط حضرت محمد به عنوان جانشین خودش و همچنین ولادت امام زمان و صلح امام حسن ع با معاویه بود….

مجاهدین سرموضع دیگر چه صیغه ایست؟

مسعود رجوی، حتی اگر هم زنده باشد وضع روحی و جسمی اش طوری نیست که قادر به پرحرفی و زیاده نویسی که از خصایص او بود، باشد. از این رو به صدور پیام های کوتاه که حکم شعار صرف را دارد، قناعت می کند.
او که خود نقاط مثبت و مردمی در کارنامه سیاهش وجود ندارد، سعی می کند از حنیف نژادها که جان خود را سراستقلال خواهی و خم نشدن در برابر نظام ستم پیشه پادشاهی از دست داد، مایه گذاشته و آبرویی برای خود کسب کند و معلوم نیست که در برابر تلاشش برای کسب این آبرو – کاری که ممکن نیست – چه جوابی می خواهد به ارباب – نظام سلطه گر درحال افول آمریکا و کشتی جنگی آن دولت غاصب اسرائیل که علی الاصول دلخوشی از امثال حنیف نژادها ندارند – بدهد.
… مسعود رجوی ادعا دارد که هرگز تسلیم بریدگی نشده است و آیا کسی پیدا نمی شود که این سؤال را از او بکند که تغییر رفتار در مقابل امپریالیزم – که مبارزه با امپریالیزم اولویت اصلی حنیف نژادها بود- چیزی جز تسلیم طلبی و خیانت به آرمان حنیف ها ست که شخص مسعود رجوی مرتکب آن شده است؟…

دادگاه در فرهنگ مجاهدین خلق

آقای محمد رضا مبین: … یک از اتهامات من این بود که به قصد ترور مسعود رجوی توسط وزارت اطلاعات وارد سازمان شدم. از دیگر اتهامات من این بود که قاری قرآن هستم، برهم زدن فضای مناسبات با اعتصاب غذا هم جرم دیگرم بود – این سومی را قبول داشتم، چرا که در اعتراض به این که کسی جوابم را نمی داد، سه روز و شب بود که در آسایشگاه بست نشسته بودم و به سالن غذاخوری و میان جمع نرفته بودم – آن شب من رکیک ترین فحش ها را شنیدم و تصویر مقدسی که از یک مجاهد خلق و سازمان داشتم، به کلی در ذهنم فرو ریخت.

این دادگاهی بود که من حق صحبت نداشتم و فقط باید شنونده می بودم، نه وکیل داشتم و نه حق دفاع از خود، من شش ماه زیر بازجویی بودم که مدام کوبیده می شدم و باید تحمل می کردم، شش ماه در اتاقی تاریک و نمور زندانی شده بودم، نه حق مطالعه داشتم، نه حق تماس، نه هواخوری و نه حتی اجازه رفتن به دستشویی، روزانه فقط سه بار حق داشتم به مدت چند ثانیه به دستشویی بروم و آن هم اگر زندانبان ها اجازه می دادند….

تشکيلات، يا سازماندهی فرقه ‏‌های مخرب

… لازمه داشتن این ماهیت تمام خواه در تشکیلات یک فرقه‏ مخرب، نفی هر گونه دموکراسی و آزادی در آن است. مارگارت تالر سینگر در این مورد می‏ گوید: “بدون آن که جامعه متوجه شود، بعضی از فرقه ‏ها قدرت و کنترل خاصی {روی اعضای} خود به دست می ‏آورند، در این فرقه‏ ها دموکراسی و آزادی قدم به قدم محدود و محدودتر می ‏شود. فرقه ‏ها بنا به طبیعت و شکل خود نمی ‏توانند دمکراتیک باشند، آن ها آزادی بیان و آزادی نظر را بسط نمی ‏دهند و درست در نقطه مقابل تشکیلاتی هستند که اجازه رشد و تکامل انسانی افراد را می ‏دهد.” …

*دوشنبه 8 خرداد

در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

هدیه کتاب از انتشارات انجمن آسیلا به کتابخانه شهر ولورا

… یکی از برنامه های انجمن آسیلا در سفری که اخیرا به شهر ولورا داشتند، حضور در کتابخانه این شهر و اهدای کتاب بود. کتاب های منتشر شده توسط انجمن آسیلا شامل خاطرات دو تن از اعضای جدا شده از سال ‌های حضورشان در تشکیلات مجاهدین خلق است. خاطرات رحمان محمدیان و خلیل انصاریان به زبان آلبانیایی و برای تنویر اذهان شهروندان آلبانیایی منتشر شده است. این دو کتاب در کنار کتاب رباعیات خیام و چند کتاب دیگر به کتابخانه اهدا شد….

دام جانکاه رجوی/ رسالت و وعده ما به پدرها و مادرها!

آلدو سولولاری، مدیر رسانه ای انجمن آسیلا در مطلبی که در سایت کریستال تی وی آلبانی درج شد درباره تجربه آشناییش با آسیلا و رسالت این انجمن می نویسد:
… سازمان مجاهدین خلق مدعی شد که می‌ خواهد سازمانی با اصول دموکراتیک علیه رژیم حاکم در ایران ایجاد کند، اما حقایق و شواهد زیادی در رسانه ‌ها منتشر شده است که تعداد زیادی از آن ها شکنجه شده ‌اند.
آن ها می خواستند ایران آزاد داشته باشند، اما روح خود را به خاطر سازش های تاریک مجاهدین خلق زندانی کردند.
مجاهدین خلق نیز در آلبانی در مانز هستند و هیچ یک از شهروندان ما آن ها را ترد نمی کنند و آن ها در زیستگاه خود زندگی می کنند. آن ها به اینجا آمده اند تا در دموکراسی زندگی کنند.
دموکراسی در مانز بدون تلفن به این معناست که با اقوام خود ارتباط برقرار نکنند زیرا جرم است. بسیاری از آن ها در رسانه ها شاهد اعمال انسان دوستانه ای بوده اند که با آن ها انجام شده است.
آن ها نمی توانند یک متر از مانز جلوتر بروند، نمی توانند خواسته های خود را برآورده کنند، نمی توانند شرایط اولیه حقوق دموکراتیک را تصور کنند، بدون این که ابتدا خواسته های خود را روی کاغذ بیاورند و هر آرزویی را که در دستان دولت است، از آن خود اعلام کنند. بسیاری از آن ها در جستجوی عدالت و در جستجوی دموکراسی واقعی برای دیدن نور خورشید در خارج از یک اردوگاه، آنجا را ترک نموده و از گروه مجاهدین خلق فرار کرده اند….

نامه مدیر عامل انجمن نجات؛ ابراهیم خدابنده به علی هاجری عضو انجمن آسیلا

… خبر آزادی بی قید و شرط شما از اردوگاه کارچ موجی از خوشحالی را در میان خانواده های داخل کشور و همچنین دوستانتان در آلبانی رقم زد. به واقع این یک پیروزی بزرگ بر دسیسه ها و توطئه های مریم رجوی بود که حتی تحمل دیدن آسایش و آرامش جداشدگان خود را هم ندارد، چرا که بر اساس تفکرات فرقه ای، رجوی را مالک همه اعضا می داند که باید تا ابد بی چون و چرا گوش به فرمان او باشند.
به جرأت می توانم بگویم که ضربه ای که آزادی شما بر پیکر پوسیده فرقه رجوی در آلبانی وارد کرد و جداشدگان را امیدوارتر از پیش ساخت، از ضربه ای که جدا شدن شما از این فرقه بر آن وارد نمود به مراتب سنگین تر و کاری تر بود چرا که مهر تأیید و تثبیت بر حضور و فعالیت آسیلا به عنوان انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی زد….

ژینا حسین نژاد از وضعیت زنان در تشکیلات مجاهدین خلق می‌نویسد

… در جلسات ایدئولوژیک مجاهدین در اشرف از شخصی ترین مسائل زنان که در قلب و روح و فکرمان می گذشت اعم از عشق و عاشقی، اعم از مسائل جنسی، خانواداگی و حتی تمایل به ارزش های زیبایی و …. را باید جلوی همگان در جلسات خاص اعتراف کرده و حتی در برخی بازه زمانی بشدت بابت این افکار به فرد مورد نظر حمله شده، بخصوص اگر از فکر تبدیل به عمل پنهانی شده بود.
چون از نظر مجاهدین ارزش های زن، زندگی آزادی و زیبایی، بشدت مغایر با یک مبارزه جدی توام با ارزش های اسلام انقلابی و ایدئولوژیک است. حتی با اشراف به اینکه این قوانین فقط داخلی است و فرض بر اینکه یک سازمان نظامی و اسلامی که در جنگ است، شاید طبیعی باشد که چنین تفکر سختی در داخل خودش داشته باشد. اما مگر کافی نبود که فرد مخالف قوانین و نقض کننده را تنها اخراج یا استعفا و درخواست جدایی اش را قبول کنند؟…

*سه شنبه 9 خرداد

در این روز 5 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

در مناسبات مجاهدین خلق، به همه شک امنیتی دارند

چه کسی در مناسبات سازمان مجاهدین خلق رجوی، مورد اعتماد است؟ آیا لفظ “مجاهد برگشت ناپذیر” (مجاهد لم یرتابوا) پس از گذشت سال ها در مناسبات به احدی اطلاق می شود؟
… او بر این طبل می کوبید که کسی حق شک کردن به من و گفته هایم را ندارد. مسعود رجوی خود را هم تراز رسول خدا (ص) می نامید.
لم یرتابوا یعنی شک نکرده و نمی کنند. بدین معنی که در مناسبات سازمان، کسی حق ندارد به خدای مناسبات شک کند! تبدیل کردن مسعود رجوی به شخصیتی دست نیافتنی و علیه السلام، قانون اول در تشکیلات سازمان است، همه باید او را در جایگاهی بدون خطا، بدون ذره ای اشتباه انسانی و مصون از همه گناه ها و بی نیاز از مشورت می دانستند!
… در سازمان به همه نیروهایی که از همه چیز خود گذشتند و سالیان به صورت شبانه روز در خدمت رجوی بودند، به دید یک نفوذی غیرقابل اعتماد نگاه می شود. همه غیرقابل اعتماد هستند. مسعود رجوی حتی از سایه خودش هم هراس دارد، حتی گفته است : من می دانم، یک روز، یکی از همین کسانی که دور و اطراف من است، من را خواهد کشت!…

تعدادی از اعضای انجمن نجات خوزستان به مناسبت آزادی علی هاجری گردهم آمدند – قسمت اول

آقای علی اکرامی: … مسعود رجوی که این چنین بهترین فرزندان خانواده ها را به بند کشیده واجازه هیچ گونه تماس و یا ارتباط به آن ها نمی دهد در طی این سالیان نشان داده است که فقط به خودش فکر می کند و جان و زندگی و آینده اعضا برایش مهم نیست. در 4 خرداد سال 50 تمامی رهبران و اعضای مرکزیت این سازمان دستگیر و به جز مسعود رجوی به اعدام محکوم شدند. و این موضوع ابهامات و علامت سؤال های زیادی را پیرامون رجوی در افکار عمومی و زندانیان آن روزگار به وجود آورد. یک علامت سؤال بزرگ این بود که چگونه تمامی رهبران و مرکزیت سازمان به جز رجوی اعدام شدند؟! چرا آن ها مورد عفو ملوکانه قرار نگرفتند؟! و یا این که چرا به دنبال بازداشت رجوی موج دستگیری اعضای مرکزیت شدت گرفت؟!
با پیروزی انقلاب اسلامی اسنادی از ساواک به دست آمد که طی آن در یکی از این اسناد نامه ای از ارتشبد نصیری رئیس وقت ساواک خطاب به شاه منتشر شد که درخواست کرده بود با توجه به همکاری رجوی با بازجویان وهمچنین توصیه های برادرش کاظم رجوی که عضو مخفی ساواک شاه با نام مستعار میرزا بود با یک درجه تخفیف حکم مسعود از اعدام به حبس ابد کاهش یافت….

شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد – قسمت دوم

… بعد از دو هفته جیره خواران فرقه رجوی کف و دست زدند که مریم رجوی از زندان آزاد شد و هر ساله هم برای این برنامه شوهای مختلفی برگزار می کنند تا نشان دهند که دستگیری و آزادی مریم رجوی چقدر مهم بوده است.
برای ما اعضا فرار مریم رجوی و اعلام پیروزی چیز تاره ای نبود و به ما ثابت شده بود که سران سازمان در موقعیت های خطرناک افراد را تنها گذاشته و فقط به حفظ جان خود فکر می کنند. در قضیه فرار مریم قجر به فرانسه شاهد بودیم که چگونه نیروهای خود را در زیر بمباران سنگین آمریکا به قرارگاه های سازمان تنها گذاشته و به فرانسه گریخته و تا لحظه دستگیری کسی خبر از حضور او در فرانسه نداشت. راستی مریم رجوی اگر دستگیر نمی شد کی قصد داشت به نیروهای خود بگوید که به فرانسه رفته است ؟!
می توان گفت دستگیری مریم رجوی در ماه خرداد از جمله رویدادهایی بود که ماهیت و چهره پلید رجوی را برای همه روشن کرد که تا کجا در منجلاب خیانت فرو رفتند و حاضرند همه چیز را پشت سرشان خراب کنند….

*چهارشنبه 10 خرداد

در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

در خدمت سرویس های جاسوسی غرب

… در تحلیل الگوهای عملیاتی مجاهدین خلق، از یک ساختار رفتاری ثابت و سنتی نباید گذشت و آن استفاده از روش غیرانسانی شکنجه برای رسیدن به اطلاعات از یک سو و تخلیه کینه‌ های روانی خود است که ریشه در بنیادهای گفتمانی و منش سران سازمان دارد. بازخوانی صرف شکنجه‌ های ثبت شده مجاهدین خلق علیه مخالفان و حتی اعضای خود سازمان و تحقیق روی علل و اهداف آن، ذیل پرونده‌ای جداگانه باید رسیدگی شود.
… پس از اغتشاشات اخیر ملاحظه شد که یک شبکه زنجیره ‌ای نیز در پوشش جدید به نام “جوانان محلات” فعالیت می ‌کند که یکی از کارهای ویژه آن در جنگ شهری، هدایت اوباش محلی در جهت اقدامات خشونت‌ بار است. در ابتدا مبدأ این زنجیره مشخص نبود و بعدها با افشای پشت پرده آن و با دستگیری یکی از نویسندگان بیانیه ‌های کانال “جوانان محلات تهران”، و تکمیل قطعات مجهول، ماهیت آن افشا شد.
… با حمایت رسمی و بی ‌سابقه دولت ‌ها و سرویس ‌های غربی از جریان مجاهدین و نادیده انگاشتن تاریخ خونبار و جنون آمیزش در ایران و سایر نقاط جهان و بازتعریف هویتی و مأموریتی سازمان، دست این گروه تروریستی برای ارتکاب به جنایت در ایران و سایر نقاط جهان و اقدامات تبهکارانه و نامشروع در تأمین مالی مانند پولشویی و سوءاستفاده از پوشش خیریه برای جذب منابع مالی بازتر از گذشته خواهد شد.

خاطرات صمد نظری از زندان های مجاهدین خلق – قسمت پایانی

خروج از سازمان – روش های قاچاق انسان توسط مجاهدین

سازمان به صورت قاچاق صمد را به آلمان برد که در آنجا پلیس متوجه شد و او را به اردن دیپورت کردند … قابل توجه این است که سازمان جهت گرفتن پناهندگی برای نیروهای خود، سناریوهای دروغی به افراد می داد که در آن می بایست خود را شکنجه شده و تحت تعقیب توسط ایران جا بزنند. این نمونه گویای آن است که چگونه رجوی ها با دروغ و جعل، مقامات بین المللی را فریب داده و به آمار سازی می پردازند. سپس بر همان آمار جعلی سوار شده و به تبلیغ برای فریب مردم و جوانان ایرانی می پردازند….

محمدرضا ترابی: روز پدر به پدری که هرگز نداشتم مبارک

… محمدرضا هرگز نتوانست پدرخود را در زمان حیاتش بشناسد. او می ‌نویسد: “وقتی خیلی بچه بودم، سرنوشت مرا از او جدا کرد. وقتی که یک ماهه بودم پدر و مادرم به دلیل مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای فرار از ایران دستگیر و زندانی شدند.”
او در هفت سال آغازین زندگی خویش پدرش را ندید اما پس از آزادی از زندان نیز دوران جدایی طولانی ‌تری آغاز شد. این بار همان سازمانی که پدر و مادرش برای هدف آن می‌ جنگیدند موجبات جدایی پسر از پدر را فراهم کرد. او می‌ نویسد: “پدر و مادرم تصمیم گرفتند که ایران را برای پیوستن به مجاهدین خلق (فرقه ای مذهبی که خود را به عنوان اپوزیسیون در حال مبارزه با حکومت ایران جا میزد)، ترک کنند.”
… “آخرین تصویری که از بابا در ذهن دارم با لبخندی مصنوعی بر لب با چشم ‌هایی که اشک از آن به پهنای صورتش جاری ست به سوی اتوبوسی که من در آن نشسته‌ ام دست خداحافظی تکان می‌ دهد. امروز می‌ دانم که آن لبخند مصنوعی بود زیرا در طول سالیان یادگرفتم که خود نیز همان لبخند مصنوعی را بر چهره نقش بزنم… هنوز چیزهای بسیاری است که درباره پدرم نمی‌ دانم اما درباره یک چیز اطمینان دارم که او مرد بزرگی بود با قلبی زیبا که من به شدت به آن افتخار می ‌کنم.”…

تفاوت رویکرد حنیف نژاد و مسعود رجوی

… حنیف نژاد جمله معروفی داشت: “تضاد اصلی بین ستمگر و ستم زده و مرز بندی اصلی بین استثمارکننده و استثمار شونده است.” رجوی از این جمله خیلی استفاده کرد و مداوم در صحبت هایش به عنوان جمله کلیدی و کاربردی از محمد حنیف نژاد بازگو می کرد و می گفت حنیف مرشد و مربی و معلم اش است! اما بعد از طی سال ها ماهیت رجوی برملا شد و درست برعکس مرزبندی که حنیف بدان اشاره کرده بود عمل کرد، خودش شد استثمار کننده و اعضای فرقه شده استثمار شونده. او با نشست های عملیات جاری و دیگ که برگزار می کرد شخصیت افراد را له و از بین می برد. اگر فرد کوتاه نمی آمد باید شکنجه و زندان را تجربه می کرد و به قول رجوی سه تا “ت”، تیغ و تبر و تپانچه را تحمل می کردند و در نهایت سر نوشت نامعلومی را باید انتظار می کشید.
… حنیف نژاد حاضر شد خودش را فدا کند تا سازمانش بماند، در حالی که رجوی همواره در طی سنوات و سر فصل ها تلاش کرد خودش زنده بماند و سازمانش را رها کرد….

روایت باقر محمدی از نحوه ارتباط‌ گیری خود با برادرش پس از 32 سال

… بارها خانواده خود من به درب اشرف آمده بودند، ولی کسی در این مورد به من چیزی نگفته بود. من هم اصلاً خبردار نشده بودم چون مسئولیت کاریم در قنادی و مجتمع غذایی بود ما را برای مقابله به درب اشرف و یا دیگر درب های فرعی مثل درب شمال یا درب شرق که خانواده ها حضور داشتند نمی ‌بردند.
… یک روز که مشغول کار با کامپیوتر بودم وارد تلگرام شدم. یک هم شهری پیدا کردم و از او سراغ خانواده ام را گرفتم. با او دوست شدم و از طریق او توانستم به برادرم وصل شوم. همین که وصل شدم توانستم از وضعیت آن ها بعد از ۳۲ سال با خبر شوم.
هر شب با آن ها از طریق تلگرام چت می کردم چون امکان حرف زدن صوتی نداشتم. می گفتند چرا زنگ نمی زنی صحبت کنیم می گفتم موبایل ندارم. باور نمی کردند. برادرم می ‌گفت هر بچه ای که می ‌بینید موبایل دارد تو چطور نداری؟ گفتم یک موبایل عقب افتاده دارم که حساب مجازی با آن باز کرده ام و آن هم پیش خودم نیست اصلاً برایشان باور کردنی نبود.
پس از گذشت روزها از رابطه ام و تماس با خانواده ام سازمان این موضوع را فهمید. مرا صدا کردند و تذکر دادند این چه کاری است که انجام دادی؟ مرز سرخ رد کردی. تماس با خانواده نداریم. باید ارتباط را قطع کنی. من هم گفتم نمی ‌کنم. بعد از ۳۲ سال آن ها را پیدا کردم قطع نمی‌ کنم ….

*پنجشنبه 11 خرداد

یک مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر آن به قرار زیر می باشد:

نامه مدیرعامل انجمن نجات به سفیر فرانسه در تهران

… خانواده ها، در کمال تعجب، اطلاع یافتند که دیگر بار دولت فرانسه مجوز برگزاری گردهمایی مجاهدین خلق در پاریس با سخنرانی مریم رجوی را صادر نموده و به این ترتیب قصد دارد تا اشتباهات گذشته خود را تکرار نماید و باز هم از این سازمان علیه حقوق انسانی اعضای خود، که حقا اصلی ترین قربانیان این فرقه تروریستی هستند، حمایت نماید. دولت فرانسه به این صورت از سازمانی حمایت می کند که ضمن فریب و ربودن عزیزان خانواده ها و اسیر نگاه داشتن آنان، هیچ حق انسانی برایشان قائل نبوده و آنان را در بدترین شرایط نگاه داشته است. این اقدام دولت فرانسه در تعارض با تمام هنجارهای بین المللی و موازین حقوق بشری است که مدافع سازمانی گردیده است که در قرن بیست و یکم در خاک اروپا برده داری به راه انداخته است. این اقدام هیچ تناسبی با دعاوی حقوق بشری دولت و ملت فرانسه ندارد.
علاوه بر این، حمایت دولت فرانسه از یک فرقه تروریستی، احتمال تبعات و آسیب های امنیت ملی برای فرانسه را نیز بالا می برد و همچنین بی تردید صفحه ای تاریک در تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور در حوزه دفاع از حقوق بشر و مقابله با تروریسم ایجاد خواهد نمود. تجربه ی سالیان دراز خانواده های اعضای گرفتار در فرقه ی رجوی، حکایت از آن دارد که برگزاری چنین برنامه هایی از سوی سازمان مجاهدین خلق، به نحو مستقیم یا غیرمستقیم زندگی و سلامت عزیزان خانواده ها را به شکل قابل توجهی با تهدید مواجه خواهد ساخت….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا