در مناسبات مجاهدین خلق، به همه شک امنیتی دارند

چه کسی در مناسبات سازمان مجاهدین خلق رجوی، مورد اعتماد است؟ آیا لفظ “مجاهد برگشت ناپذیر” (مجاهد لم یرتابوا) پس از گذشت سالها در مناسبات به احدی اطلاق می شود؟

آقای مسعود رجوی با دجالیت تمام از این آیه قرآنی سوء استفاده کرده است، در آیه 16 سوره حجرات آمده است:

“إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ”
یعنی:

“منحصرا مؤمنان واقعی آن کسانند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و بعدا هیچ گاه شک و ریبی به دل راه ندادند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند. اینان به حقیقت راستگو هستند.”

او بر این طبل می کوبید که کسی حق شک کردن به من و گفته هایم را ندارد. مسعود رجوی خود را هم تراز رسول خدا (ص) می نامید.

لم یرتابوا یعنی شک نکرده و نمی کنند. بدین معنی که در مناسبات سازمان، کسی حق ندارد به خدای مناسبات شک کند! تبدیل کردن مسعود رجوی به شخصیتی دست نیافتنی و علیه السلام، قانون اول در تشکیلات سازمان است، همه باید او را در جایگاهی بدون خطا، بدون ذره ای اشتباه انسانی و مصون از همه گناهها و بی نیاز از مشورت می دانستند! البته ما مخالفان رجویسم، معتقدیم او تجسم شیطان روی زمین است. علیرغم اصل اعلام شده در تشکیلات با عنوان: سانترالیسم دمکراتیک، اما هرگز هیچ آزادی بیان و اتحاد عملی در مناسبات وجود نداشت، حتی شورای رهبری متشکل از زنان نیز، اراده و اختیاری در مورد تصمیمات اعلام شده توسط شخص مسعود رجوی را نداشت. زنان شورای رهبری می بایست گفته های مسعود رجوی را وحی منزل پنداشته و فقط آنرا اثبات و در آن مسیر حرکت می کردند.

اما سانترالیسم دمکراتیک یعنی چه:
از نظر لغوی این عبارت مرکب از دو کلمه سانترالیسم به معنای مرکزیت و دموکراتیک صفتی از واژه دموکراسی می باشد و از این جهت گاه آن را مرکزیت دموکراتیک هم ترجمه کرده اند. اصل سانترالیسم دموکراتیک مناسبات میان رهبری و اعضای حزب، میان ارگان های مافوق و مادون، میان اعضای حزب و حزب را در مجموع خود منعکس می سازد.

البته این واژه در جزوه چه باید کرد، ولادیمیرلنین در سال 1902 به عنوان مرجع سانترالیسم دمکراتیک آمده است. در آن زمان سانترالیسم دمکراتیک به عنوان مجموعه اصولی برای سازماندهی حزب کارگران انقلابی به حساب می‌آمد. لنین، سانترالیسم دمکراتیک را به عنوان روشی شامل مجموعه‌ای از آزادی‌های بیان و اتحاد عمل توصیف کرده‌ است. سانترالیسم دموکراتیک شکلی از دموکراسی است که در آن تصمیمات سیاسی که از طریق فرآیندهای رأی گیری گرفته می شود برای همه اعضای حزب سیاسی الزام آور است.

با ذکر این مقدمه البته نباید فراموش کنیم که مسعود رجوی بیشتر لفظ ها و لغات و ترمینولوژی خود را از مارکسیسم به استعاره گرفته است با این تفاوت که همه را ابزاری قرار داده است برای دجالیت و سرکوب بیشتر اعضای سازمان. او با قلب معانی و محتوای واژه ها، اغلب سیاست های سرکوبگرانه و شستشوی مغزی کردن اعضای سازمان را بر لغات مارکسیستی سوار کرده و به خورد اعضای سازمان داده است، از جمله بحث انتقاد و انتقاد از خود را !

مسعود رجوی الگویی با برداشت های کاملا غلط از مارکسیسم را در مناسبات سازمان ساری و جاری کرد که حاصل دهها سال رهبری او بر سازمان ، شورای رهبری متشکل از زنانی بود که هیچ اختیاری نداشته و ندارند و بله قربان گوی رجوی هستند و بس. این معنی سانترالیسم دمکراتیک در تشکیلات رجوی است ، یک دیکتاتوری مطلق با تابلوهای شیک و لنینی بر سر در آن .

حاصل دهها سال حکومت و سلطنت مینیاتوری مسعود رجوی، سازمانی شده است که در محتواها، همه اعضایش دچار تناقضات استراتژیک هستند، با رهبری غیر پاسخگو، مشکل زا و دیکتاتور روبرو هستند که حتی زنان شورای رهبری و مرکزیت سازمان هم، حق انتقاد به او را هرگز نداشتند. در سازمان به همه نیروهایی که از همه چیز خود گذشتند و سالیان بصورت شبانه روز در خدمت رجوی بودند، به دید یک نفوذی غیرقابل اعتماد نگاه می شود. همه غیر قابل اعتماد هستند. مسعود رجوی حتی از سایه خودش هم هراس دارد، حتی گفته است : من می دانم، یک روز، یکی از همین کسانی که دور و اطراف من است، من را خواهد کشت!

مسعود رجوی با استفاده کاملا دجالانه از ترم ها و واژه های سوسیالیستی، با سس مذهب و اسلام ، مناسبات برده داری قرون وسطی را در اسارتگاههایش بنیانگذاری کرده است که در نوع خود از نظر نقض حقوق بشر، کاملا منحصر بفرد است، او تنها یک اثر انگشت از خود دارد که مختص اوست و آن هم انقلاب درونی سازمان و بحث تجرد اجباری است که اصلی ترین اهرم سرکوب اوست، نخ نبات تمام سرکوب های سازمانی هم از همین بحث تجرد و طلاق، نشات می گیرد.

حال با گذشت نزدیک به نیم قرن، خود مفقود شده است، سازمان را به دست زنی سپرده است که کورکورانه اعمال گذشته او را کپی کرده و چشم و گوش بسته ، فقط به فکر رسیدن به قدرت است به هر قیمتی. اکنون در بن بست و باتلاق آلبانی، اسارتگاهی با مناسبات قرون وسطایی، حاصل همه تزهای مسعود رجوی باقی مانده است و هر روز که می گذرد به سقوط نزدیک تر می شوند.

محمدرضا مبین – عضو نجات یافته از فرقه رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا