توضیحاتی پیرامون گروه تروریستی مجاهدین خلق

این روزها در فضای مجازی و رسانه‌ها نام گروه تروریستی مجاهدین خلق یا به اصطلاح خودشان سازمان مجاهدین خلق را بسیار دیده و شنیده‌اید، گروهی که خیانت و جنایت دو رکن اصلی آن‌ها بوده و همواره نقاب‌های فریبنده بر روی صورت خود گذاشته‌اند. شناخت واقعی این جماعت جنایتکار برای نسل جدید به آسودگی نیست، چراکه همواره با فریب و دروغ چهره‌ واقعیشان را مخفی نگه داشته و خود را برای نسل جدید یک تشکیلات دموکراتیک و آزادی‌خواه و… معرفی می‌کنند!

نکته مهم در اظهارات همه نوجوانان و جوانانی که متأسفانه در دام این تشکیلات افتاده و با دسته‌های عملیاتی آن‌ها به نام کانون‌های شورشی همکاری و در نهایت بازداشت شده‌اند، نشان می‌دهد که مجاهدین خلق از عدم شناخت دقیق آن‌ها نسبت به چهره حقیقی خود بهره برده و چهره‌ای غیرواقعی از خود را برای فریب و جذب جوانان به نمایش گذاشته است.

اینجاست که ضرورت شناخت دقیق و بیشتر نسبت به این تشکیلات بسیار خطرناک معلوم می‌شود، در ادامه این مطلب برآنیم تا به سابقه گروه تروریستی مجاهدین خلق نگاهی خلاصه داشته باشیم.

یک پیشنهاد: وقتی در مدرسه هستید، وقتی به سوپرمارکت می‌روید، وقتی سوار تاکسی می‌شوید، وقتی به بیمارستان می‌روید و… بدانید روزگاری صدها معلم، صدها کاسب، ده‌ها راننده تاکسی، ده‌ها پزشک و پرستار و کارگر و… توسط گروه تروریستی مجاهدین خلق تنها برای رسیدن به قدرت به شهادت رسیدند!

*مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی

این سازمان ابتدا توسط سعید محسن، محمد حنیف‌نژاد و علیرضا نیک‌بین رودسری تأسیس شد. در بیشتر منابع موجود در مورد مجاهدین خلق، سومین مؤسس گروه به جای نیک بین رودسری، علی اصغر بدیع‌زادگان معرفی شده است! که درواقع یکی از افراد حلقه‌های دوم‌، سوم است که بعد از تشکیل این گروه به آن‌ها پیوسته، دلیل این امر آن است که نیک‌بین رودسری بعد از مدتی از راه‌اندازی تشکیلات به‌ دلیل اختلاف نظر با برخی رویکردها و تغییر نگاه‌ها از این سازمان جدا شد. اکنون که گروه مجاهدین خلق و برخی جریانات داخل کشور از سال‌های ابتدایی پیدایش این سازمان دفاع می‌کنند، با نام بردن از نیک‌بین رودسری، لاجرم باید به ‌دلیل جدایی یکی از مؤسسان و اختلاف‌نظرها نیز بپردازند، پس با جایگزین کردن نام نفر جدید سعی کرده‌اند شروع بی‌نقصی برای این سازمان ترسیم کنند. شاید گزافه نیست که این اقدام را که هم مجاهدین خلق و هم برخی جریانات سیاسی داخل کشور، نظر و عملکرد یکسانی در رابطه با آن دارند، خط خود مجاهدین خلق دانست و شاید بتوان از همین ‌جا به شناسایی جریانات همسو با مجاهدین خلق در داخل کشور پرداخت!

گروه تروریستی مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی فراز و فرودهای بسیاری را در مبارزه و اعتقادات تجربه می‌کند، اما نقطه مهم بعد از اعدام محمد حنیف ‌نژاد از بنیان‌گذاران اصلی این تشکیلات، روی کار آمدن مسعود رجوی بود، او تنها عضو باقی‎مانده از حلقه‌های اولیه سازمان بود و در موج‌های اولیه دستگیری اعضای سازمان توسط ساواک در سال 1350 دستگیر شده بود و در زمان دستگیری جوان‎ترین عضو مرکزیت گروه بود؛ بر اساس اسناد به جای مانده از ساواک، مسعود رجوی از همان ابتدای دستگیری همکاری‌اش را با ساواک شروع کرد و ضربه به خانه‌های گروهی و دستگیری همه کادرهای رده بالای سازمان حاصل همکاری وی بوده که در نهایت بر خلاف دیگر رده‌های بالا که همگی اعدام شدند، مجازاتش به حبس ابد تخفیف یافت!

رجوی با آنکه همانند دیگر اعضا، تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیست شده بود، ولی برای حفظ موقیعت خود آن را پنهان می‌کرد، او با روش منافقانه خود با مارکسیست‌ها، مارکسیست بود و با مسلمانان، مسلمان. او به اعضای مارکسیست سازمان سفارش‌ می‌کرد که مارکسیست بودن خود را اعلام نکنند و نماز بخوانند و حتی آنان را پیشنماز‌ می‌کرد! نام سازمان مجاهدین خلق، پس از متلاشی شدن سازمان، نخستین‌بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره مطرح شد. رجوی و همفکرانش با زرنگی نفرات آزاد شده و اعضای پراکنده گروه را به سرعت جمع و جور و در حقیقت “سازمان مجاهدین خلق ایران” را بار دیگر پایه‌گذاری کردند.

*پیروزی انقلاب اسلامی

هر چند روش مبارزه مجاهدین خلق در سال‌های قبل از انقلاب نیز هیچ نسبتی با جریان اصیل انقلاب به رهبری امام خمینی نداشت و به‌عنوان مثال بر خلاف نظر امام از روش مبارزه مسلحانه استفاده می‌کردند یا حتی برای تأمین مالی فعالیت‌های خود به سرقت از صرافی، بانک و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی روی می‌آوردند، اما اوج تفاوت دیدگاه و عملکرد این سازمان با جریان اصلی انقلاب در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب افشا شد.

سازمان در ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب از امام خمینی با تعابیری چون “امام مجاهد اعظم”، “قائد پرافتخار”، “مجاهد آگاه” و…. یاد‌ می‌کرد اما در عمل مواضعی مخالف مواضع ایشان داشت. به‌عنوان مثال امام خمینی با توجه به اینکه بدنه اصلی ارتش، از فرزندان مسلمان ملت تشکیل شده بود و به استثنای عده‌ای از فرماندهان، ارتش در کنار ملت قرار گرفته بود، همواره از ارتش حمایت می‎کرد. اما گروه‌های چپ، شعار”انحلال ارتش” را سر داده بودند و سازمان علیرغم اینکه به‌ ظاهر خود را مطیع امام قلمداد‌ می‌کرد، همراه با دیگر گروه‌های چپ، خواهان انحلال ارتش بود. این روش منافقانه البته دیری نپایید. به‌ ویژه پس از آنکه رهبری روحانیت و موقعیت آن در انقلاب تثبیت شد، سازمان با شعار مبارزه با “ارتجاع” تمامی نیروهای کارآمد و مجرّب روحانیت به‌ویژه آیت‎الله دکتر بهشتی، آیت‎‌الله خامنه‌ای و… را زیر فشار تهمت و ناسزا و حمله‌های ناجوانمردانه تبلیغاتی گرفت. از همین‎جا بخش عظیم مردم ایران از سازمان فاصله گرفتند، کار به جایی رسید که سازمان رسماً اعلام کرد که تضاد اصلی‎اش با امپریالیسم آمریکا نیست، بلکه با ارتجاع حاکم است.

این سرآغاز نفوذ و جنایت مجاهدین خلق بود.

*فاز نفوذ و راه‌اندازی نیروی شبه نظامی

رجوی زمانی که دید منافعشان در خطر بوده و امام خمینی و دیگر چهره‌های بزرگ انقلاب با آن‌ها همراه نیستند، مسیر دیگری را پیش گرفت. مجاهدین خلق به دستور رجوی ابتدا تلاش کردند در نهادها و سازمان‌های مختلف حکومتی نفوذ کنند. آن‌ها درست زمانی که هنوز یک تشکیلات اطلاعاتی قدرتمند در کشور وجود نداشت، توانستند در درون بعضی از مراکز حساس سیاسی و قضائی مانند وزارت کشور، نخست‌وزیری، دادستانی، دادگاه انقلاب، نیروهای نظامی و انتظامی و حتی حزب جمهوری‌ اسلامی رخنه نمایند.

همزمان سازمان به توسعه تشکیلاتی خود در سطح گسترده‌ای دست زد و درصدد برآمد یک نیروی شبه نظامی یا ارتش خصوصی از هواداران و اعضای خود تشکیل و سازمان دهد.

در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، نفوذ سازمان در دادگاه‎های انقلاب چندان وضوحی نداشت. عجیب این بود که با وجود تأکیدات مکرر امام خمینی بر عدم شتاب در مجازات بازداشت‌شدگان و تأکید بر عفو و ارفاق به متهمان، بعضاً حوادث غیرقابل توجیهی اتفاق می‌افتاد.

علی رضوانی، عضو سابقه‎دار سازمان که بعدها از آن کناره گرفت در این باره می‌گوید: “برخی از آن اعدام‌ها‌ی اولیه به‌ظاهر به اسم جمهوری اسلامی تمام شد در حالی که در باطن کسانی از همه سازمان‌ها ازجمله مجاهدین خلق جزء آن دادگاه‎ها بودند که عناصر رژیم گذشته را گاهی حتی مخفیانه اعدام می‌کردند”. این نمونه‌ای از عملکرد خشونت‎بار و منافقانه سازمان، پس از پیروزی انقلاب بود. کم‌کم مجاهدین خلق به اتکای اعضا و هوادارانی که پیدا کرده بود و به اتکای سلاح‌ها و مهماتی که در شرایط خاص پس از پیروزی انقلاب جمع‎آوری کرده بودند، مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی به بهانه‌ها‌ی مختلف روز به‌روز علنی‎تر و آشکارتر ساخت.

*قدرت، خشونت، اسلحه

قدرت: مسعود رجوی و سازمان وی، برای رسیدن به قدرت بسیار عجله داشتند، آن‌ها از سویی برای نشان دادن مخالفت خود با جمهوری اسلامی، شرکت در همه‌پرسی قانون اساسی را تحریم کرده بودند اما در ادامه با این کار خود نشان دادند که قانون اساسی را قبول ندارند، رجوی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کردند؛ درواقع رجوی در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری قرار بود همان قانون اساسی را اجرا کند! در همین بین امام خمینی اعلام کرد کسانی که در انتخابات شرکت نکرده‌اند، حق کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند. ایشان با این اعلام منطقی، در واقع به نیروهای معاند هشدار داد که سعی نکنند شیوه بازی دموکراتیک را نادیده بگیرند اما علیرغم ادامه کارشکنی‌های مجاهدین خلق در مقابل نظام نوپای ایران به آنان اجازه حضور در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی داده شد. در این میان، سازمان وزنه واقعی خود را در جامعه دریافت، چراکه هیچ یک از 25 کاندیدای نمایندگی آن‌ها به مجلس راه نیافتند.

خشونت: بنابرین این تشکیلات با دیدن اینکه هیچ جایگاهی در جامعه نداشته، فاز خشونت را انتخاب کرده و دست به اسلحه می‌برد. دور ماندن از قدرت، عزل بنی‌صدر امید بزرگ سازمان و… روز به‌روز به عصبانیت آن‌ها اضافه می‌کرد و آن‌ها خود را برای نابودی مردم و انقلاب اسلامی آماده می‌کردند.

اسلحه: با عزل بنی‌صدر، دیگر مجاهدین خلق دست به شورش‌های مسلحانه زدند، بر اساس گزارش‌های موجود در تهران و برخی شهرهای دیگر بیش از سه هزار نفر از اعضای سازمان اقدام به آشوب و شورش کردند و از فردای آن روز فاز ترور‌های مجاهدین خلق آغاز می‌شود.

**ترور مقامات و 17 هزار انسان بی‌گناه

ترورها آغاز شد و بخشی از فاز ترور اختصاص به حذف مقامات ارشد کشور داشت، از ترور ناموفق آیت‌الله خامنه‌ای تا ترور و به شهادت رساندن آیت‌الله بهشتی و 72 تن از مسئولان نظام در ساختمان حزب جمهوری اسلامی، محمدعلی رجایی، باهنر و…!

اما رذالت مجاهدین خلق به اینجا ختم نمی‌شود، آن‌ها وقتی مردم را مخالف و در مقابل خود می‌بینند، روی به ترور آن‌ها می‌آورند. البته این ترور‌ها تنها مختص به دهه 60 نبود، آن‌ها دور جدید ترور خود را از سال 1377 آغاز می‌کنند که نمونه بزرگ آن ترور شهید بزرگ، صیاد شیرازی در سال 1378 می‌باشد.

گفتنش آسوده است اما باور و درکش بسیار سخت که سازمان مجاهدین خلق یا همان گروه تروریستی مجاهدین خلق امروزه، بیش از 17 هزار انسان پاک و بی‌گناه، از نوزاد تا نوجوان و جوان و پیرمرد و پیرزن را در خیابان‌های شهرهای ایران ترور کرده است. از معلم تا کاسب، از راننده کامیون تا کارگر ساختمان و… همه این مردم را تنها برای نیل به هدف خود یعنی رسیدن به قدرت به شهادت می‌رسانند! در اینجا چند نمونه از جنایات مجاهدین خلق را به‌صورت خلاصه بازخوانی می‌کنیم تا هر خواننده‌ای اوج شقاوت این گروه را درک کند.

**آتش زدن فاطمه 3 ساله!

یکی از جنایات وحشیانه مجاهدین خلق در ایران، آتش زدن کودک 3 ساله بود! فاطمه طالقانی کودک 3 ساله‌ای بود که به همراه پدر و مادرش که در جهاد سازندگی فعالیت می‌کردند، در بندر ماهشهر داخل یک کانکس مستقر بودند. پدر و مادر این کودک وقتی برای نماز صبح به مسجد می‌روند، در همان هنگام مجاهدین خلق وارد کانکس شده و این دختر را به همراه کانکس آتش می‌زدند!

در اعترافات عضو دستگیرشده مجاهدین خلق که عملیات آتش زدن کانکس ماهشهر را اجرا کرده، آمده است که در حین پرتاب کوکتل به داخل کانکس به چشم خودم دیدم که یک کودک در آنجا خوابیده است، اما اهمیتی ندادیم!

شاهدان عینی می‌گویند آتش کانکس به‌شدت زیاد بود و مردم نمی‌گذاشتند پدر و مادر به کانکس نزدیک شوند، اما از درون کانکس صدای برخورد‌هایی با دیواره‌ها می‌آمد؛ انگار موجودی خودش را به درب و دیوار کانکس می‌کوبد تا از آتش نجات پیدا کند.

*سوختن لیلای 2 ساله در آتش خشم مجاهدین خلق

لیلا نوربخش در سال 1358 در شیراز به دنیا آمد، پدرش کارگر ساختمان و مادرش خانه‌دار بود، در تاریخ 20 مهر 1360 خانواده نوربخش به مناسبت عید غدیر خم، برای زیارت راهی حرم حضرت شاهچراغ (ع) شدند.

آن‌ها در مسیر سوار اتوبوسی شدند که عناصر گروه مجاهدین خلق برای برهم زدن امنیت و ایجاد وحشت میان مردم، قصد بمب‌گذاری در آن را داشتند.

دو خانم در ابتدای مسیر همراه با مواد اشتعال‌زا سوار اتوبوس شده و پس از گذاشتن این مواد در اتوبوس پیاده‌ ‌شدند. اتوبوس با صدای بلند خانمی که از عقب اعلام کرد: “بمب‌گذاری شده است!” متوقف شد، چند ثانیه از توقف اتوبوس نگذشته بود که صدای مهیبی شنیده شد و اتوبوس در آتش سوخت.

مسافران که اغلب زنان و کودکان بودند، به‌دنبال یافتن راه خروجی از اتوبوس بودند؛ اما درهای آن به‌دلیل آتش‌سوزی غیر فعال شده بود. عده‌ای با شکستن شیشه‌های اتوبوس توانستند جان خود را نجات دهند؛ اما لیلا که دو سال بیشتر نداشت، در آتش کینه مجاهدین خلق سوخت تا پیکر سوخته‌اش سندی دیگر بر پرونده جنایات گروه تروریستی مجاهدین خلق باشد؛ جسد سوخته لیلای دو ساله به‌گونه‌ای بود که حتی تشخیص اینکه این جسد باقی مانده یک انسان است را سخت می‌کرد!

**زنده به‌گور کردن کودکان کرد

از دیگر جنایات مجاهدین خلق به دوران حمله کرکوک عراق بازمی‌گردد، زمانی که آن‌ها برای کمک به ارتش صدام به کرکوک حمله‌ور شده و این شهر را تسخیر می‌کنند، در آنجا جنایات وحشتناکی را انجام داده و صدها کُرد را می‌کشند، نقطه اوج این جنایات در کرکوک زنده به‌گور کردن کودکان کرد بود که بعد‌ها تصویری از آن در رسانه‌ها منتشر شد.

*اوج خیانت، همکاری با صدام

ورود به عراق؛ بازهم رذالت و خیانت مجاهدین خلق به اینجا ختم نمی‌شود، آن‌ها در همان سال‌ها و با آغاز جنگ تحمیلی، دست به دست صدام می‌دهند و علیه مردم ایران در کنار صدام و رژیم بعث عراق می‌جنگند. در تاریخ سیاسی کشورهای جهان بسیار به‌ندرت به موردی برمی‌خوریم که یک گروه سیاسی مخالف نظام، با دشمنی که به خاک کشورش حمله کرده و آن را در اشغال دارد، این‎چنین متحد شود و خود را به آن بفروشد. پس از مذاکرات مقدماتی رجوی و طارق عزیز در پاریس، در 17 خرداد 1365 وارد بغداد شد و بلافاصله تشکیلات سازمان نیز به بغداد منتقل شد. از این به بعد رجوی و گروهش به طور کامل در اختیار دستگاه اطلاعاتی عراق قرارگرفتند و به مجری بی‎چون و چرای اوامر صدام تبدیل شدند.

عمده فعالیت این سازمان در خلال جنگ هشت‌ساله را می‌توان اعزام گروه‌هایی برای انجام عملیات‌های ترور و خرابکاری، به‌ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی در داخل ایران، جاسوسی از تحرکات نظامی ایران، انجام تبلیغات مسموم از طریق رادیوی اختصاصی این گروه در عراق و نیز شایعه‌سازی برای تحت‌الشعاع قرار دادن حمایت‌های مردمی از جبهه‌ها دانست. نیروهای وابسته به سازمان مجاهدین خلق حضور گسترده‌ای در کنار نیروهای عراقی داشتند و شنود مکالمات بی‌سیمی و تلفنی نیروهای ایرانی بیشتر از سوی نیروهای این سازمان صورت می‌گرفت. همچنین، آن‌ها به‌عنوان نیرویی وابسته به ارتش عراق، در سرکوب قیام‌های مردمی این کشور نیز نقش مستقیمی را عهده‌دار بودند، به طوری که در سرکوب کُردهای شمال و شیعیان جنوب عراق سهم عمده‌ای را ایفا کردند و در این راستا، جنایت‌های بی‌شماری را مرتکب شدند. آن‌ها با اطلاعات نظامی با ارزشی، که از فعالیت جبهه‌های ایران و مختصات دقیق پایگاه‌های نظامی و مراکز صنعتی در اختیار ارتش عراق قرار دادند، توانستند کمک‌های ارزشمندی را برای دستیابی به اهداف نظامی رژیم بغداد ارائه کنند.

**حمله لشکر مجاهدین خلق به غرب کشور– عملیات فروغ جاویدان

مجاهدین خلق به‌واسطه تحلیل مسعود رجوی در خلال جنگ وارد عراق شدند و شروع به فعالیت در خدمت صدام کردند. این کار به تعبیر ابوالحسن بنی‌صدر هم‌پیمان سابق رجوی خودکشی سیاسی بود، اما مجاهدین خلق امید داشتند با پیروزی صدام سهمی از آینده ایران به‌دست آورند. با پذیرش قطعنامه و پایان جنگ، رجوی خود را بزرگترین بازنده می‌دانست و در اینجا برای اینکه به نیروهای خودش در قبال ناکامی‌اش پاسخ دهد و همچنین به امید آنکه بتواند آتش جنگ را دوباره روشن کند، عملیاتی را طراحی کرد که فروغ جاویدان نام گرفت. مجاهدین خلق همه اعضای خود را از تمام دنیا با فراخوان در عراق جمع کردند و در سوم مردادماه سال 1367، با تمام توان حرکت به سوی ایران را آغاز کردند.

تحلیل رجوی در این حمله نیز این بود که مردم از جنگ خسته‌اند و نه‌تنها از انقلاب ایران حمایت نمی‌کنند، بلکه در صورت مشاهده ورود ما، با ما همراه خواهند شد! همین امر باعث می‌شود به ‌راحتی و سرعت بتوانیم خود را به تهران برسانیم و با فتح تهران ایران سقوط خواهد کرد. مجاهدین خلق قصد داشتند براساس یک برنامه زمان‌بندی شده 33 ساعته با بهره‌گیری از 25 تیپ که مجموعاً چهار تا پنج هزار نفر را دربرمی‌گرفتند، در پنج مرحله، از شهرهای سرپل ذهاب، اسلام‌آباد، همدان و قزوین عبور کنند و خود را به تهران برسانند! هرچند صدام هم قطعنامه را پذیرفته بود، اما در این عملیات همزمان با چند پرواز و نمایش عملیات هوایی در برخی از مناطق مرزی سعی کرد تا توجه نیروهای ایران را از نقطه‌ای که مجاهدین خلق قصد ورود به آن را داشتند پرت کند.

حمله با فرماندهی مسعود رجوی پیش رفت آن‌ها با تجهیزات سنگینی که صدام در اختیارشان قرار داده بود، توانستند وارد چندین شهر کشور شده و جنایات بزرگی را انجام دهند، اما دست خدا برتر بود و نیروهای سپاه پاسداران به اعزام چند گردان به منطقه‌های مذکور عملیاتی با نام مرصاد را آغاز کرده و نزدیک به دو هزار نفر از اعضای این تشکیلات را به هلاکت می‌رسانند و بدین شکل تیر آخر صدام و رجوی هم به سنگ می‌خورد.

*حفظ نیروها با زور و شکنجه

بله! همین تشکیلاتی که امروز دم از آزادی می‌زند، با شکست عملیات فروغ جاویدان، نیروهایی را که قصد جدایی از این تشکیلات داشتند، به دستور رجوی بازداشت و راهی زندان‌های مخوف بعث عراق می‌کند تا با شکنجه و زور آن‌ها را وادار به ادامه همراهی با مجاهدین خلق کنند.

**اقدامات مجاهدین خلق علیه عراق و شیعیان

با حمله آمریکا به عراق و بازداشت صدام، سازمان مجاهدین خلق که در پادگان اشرف مستقر بود، رسماً در عراق به تحت‎الحمایگی ارتش آمریکا درآمد و نیروهای آنان با توجه به آشنایی با زبان فارسی و فرهنگ مردم مسلمان و شیعه عراق، خدمات مورد نیاز نیروهای آمریکایی را تأمین می‌کنند.

*پایان حضور در عراق، شروع جنگ علیه ایران در آلبانی

بعد از فراز و نشیب‌های فراوان و عملیات‌هایی که مجاهدین خلق در عراق علیه این کشور به خواست آمریکا انجام دادند، با فشار دولت جدید عراق آن‌ها ابتدا از پادگان اشرف خارج و در کمپ لیبرتی مستقر و در نهایت در سال 1395 با کمک آمریکا به کمپ اشرف سه یا همان تیرانا در کشور آلبانی منتقل می‌شوند و دوره جدیدی از جنگ علیه ایران آغاز می‌کنند.

**نکات جالبی که باید بدانید؛ ماهی سه میلیون بشکه نفت در اختیار رجوی!

نکته قابل توجه در این بین حمایت مالی سنگین صدام از آن‌ها بود، علی حسین‌نژاد مترجم مسعود رجوی سرکرده گروه مجاهدین خلق اعطای ماهیانه سه میلیون بشکه نفت از سوی صدام حسین به مجاهدین خلق را بزرگترین غارت ثروت عراق در تاریخ توصیف کرد.

به گفته علی حسین‌نژاد، مسعود رجوی در زمان صدام با تحریک دولت صدام و سوء‌استفاده از آن، ماهیانه سه میلیون بشکه نفت از آن دریافت می‌کرد و در سپتامبر دو هزار سهم 6 ماه را یکجا گرفت.

*هدیه ابریشمچی به مسعود رجوی- (انقلاب ایدئولوژیک)

در اواخر سال 63 مسعود رجوی پیش بینی کرد که کادرهای اصلی گروه دیر یا زود به این جمع‌بندی می‌رسند که اقدامات، تاکتیک‌ها و سیاست‌های وی با ناکامی روبه‌رو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان مجاهدین خلق وارد آمده است. رهبری سازمان پی برد که عدم تحقق هدف‌های راهبردی، باعث بروز تردید در خط مشی و درستی تاکتیک‌های رهبری‌شده و مقدمه بحران سیاسی، تشکیلاتی و رشد تضادهای درونی را فراهم خواهد ساخت. از این رو برای گریز از بحران، اقدام به تغییر ماهیت تشکیلات و روابط تشکیلاتی نمود و کوشید تحت عنوان “انقلاب ایدئولوژیک” در واقع با رهبرسازی بر بن‌بست پدید آمده غلبه کند.

19 اسفند سال 1363 خبر ازدواج غیرمترقبه مریم قجر (مریم رجوی) همسر ابریشمچی نفر دوم سازمان مجاهدین خلق با مسعود رجوی فرد نخست سازمان توجه بسیاری را به این حادثه معطوف ساخت. مرکزیت سازمان در بیانیه خود کوشید تا اعضا و هواداران را برای جاانداختن شکل نوین رهبری آماده سازد. به ‌رغم آشکار بودن جنبه غیرشرعی این ازدواج (مدت شرعی طلاق و ازدواج دوم زن)، سازمان تلاش کرد تا به این اتفاق صورت مقدس بخشد.

در واقع انقلاب ایدئولوژیک فقط تعارفات و تظاهرهای پیشین را برطرف ساخت و حاکمیت فردی را عیان‌تر کرد. از طرفی بن‌بست سیاسی – راهبردی سازمان موجب ایجاد بحران و شکاف در صفوف آن شده بود و می‌توانست به اضمحلال تشکیلات بیانجامد. هادی شمس حائری از اعضای قدیمی سازمان پس از 16 سال عضویت در سال 1370 از سازمان جدا شده و می‌نویسد: انقلاب ایدئولوژیک، کودتایی علیه کار جمعی بود و مسعود رجوی با این کار طینت خود را نشان داد.

آنچه تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک انجام می‌شد، نمایشی بود که به وسیله آن رهبری سازمان می‌خواست موقعیت خود را به تأیید همه کادرها برساند و موانع داخلی را شناسایی و سرکوب کند.

*نقش مجاهدین خلق در پرونده هسته‌ای و تحریم‌ها

با بررسی تاریخی می‌توان مستند گفت که مجاهدین خلق در شکل‌گیری تحریم‌ها و پرونده هسته‌ای ایران نقش اصلی را داشتند. نقطه شروع اختلافات و طرح پرونده هسته‌ای ایران به‌عنوان یک موضوع مرتبط با صلح و امنیت بین‌المللی به کنفرانس مجاهدین خلق در سال 2002 برمی‌گردد که در آن به فعالیت‌های هسته‌ای ایران در نطنز و اراک پرداخته و آن را یک فعالیت غیرصلح‌آمیز و دارای ابعاد نظامی ترسیم نمودند. بعد از آن فعالیت مجاهدین خلق علیه پرونده هسته‌ای ایران در سه موضوع تقسیم می‌گردد:

1 / جاسوسی از فعالیت‌های هسته‌ای و همکاری با سرویس‌های جاسوسی بیگانه

2/ ممانعت از پیشبرد فعالیت‌های هسته‌ای از طریق اقدامات خرابکارانه و به‌ویژه ترور دانشمندان هسته‌ای

3/ برگزاری سمینارها و کنفرانس‌ها در کشورهای مختلف توسط اعضای سازمان با هدف ارائه اطلاعات به اصطلاح افشاگرانه! که به نوبه خود در تشدید اختلافات و شکل‌گیری جو منفی علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران تأثیرگذار بود

*اخراج از عراق و ورود به آلبانی

بعد از اخراج از عراق، هیچ ‌یک از کشورهای اروپایی با توجه به سوابق تروریستی مجاهدین خلق حاضر به پذیرش پناهندگی اعضای این گروه نشدند و در نهایت با نظر آمریکایی‌ها آلبانی برای استقرار اعضای این گروه انتخاب شد. این کشور اروپایی که به شکل محسوسی تحت تأثیر و سلطه آمریکاست، به‌عنوان بهشت خلافکاران مشهور است و کارتل‌های مواد مخدر، سلاح و حتی قاچاق انسان در این کشور تردد دارند. آلبانیایی‌ها در قبال میزبانی گروه مجاهدین خلق قول‌هایی از دولت آمریکا دریافت کرد که ازجمله آن‌ها دریافت سالانه 20 میلیون دلار کمک مالی و دریافت حمایت برای پیوستن به اتحادیه اروپا بود.

رویه‌های پذیرش پناهندگی به این صورت است که پناهجویان به‌صورت انفرادی توسط کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان مصاحبه می‌شوند و بر اساس درخواست‌ها و شرایط هر فرد در مورد وی تصمیم‌گیری می‌شود، اما نکته مهم در انتقال مجاهدین خلق به آلبانی این بود که بر خلاف این رویه ثابت و جهانی، اعضای مجاهدین خلق به‌صورت گروهی پذیرش شدند و حتی در مواردی که جلسات مصاحبه کمیساریای عالی پناهندگان با مجاهدین خلق برگزار شد، این اقدام با حضور برخی از رده‌های بالای این گروه به‌عنوان ناظر صورت گرفت تا هیچ یک از اعضای رده پایین درخواستی مبنی بر جدایی از گروه و زندگی آزادانه و فردی مطرح نکند! درواقع اعضای مجاهدین خلق تحت فشار مجبور بودند تا در جلسه مصاحبه برای پناهندگی صرفاً درخواست زندگی در تشکیلات مجاهدین خلق را مطالبه نمایند!

این شیوه عجیب پذیرش پناهجو که ابتکار سرکردگان این گروه و با حمایت آمریکایی‌ها بود در نهایت باعث شد تا مجاهدین خلق به‌صورت تشکیلاتی وارد آلبانی شوند و همان زندگی سازمانی و فعالیت‌های ضد امنیتی و تروریستی خود را این بار در یک مقر اروپایی ادامه دهند.

مقر مجاهدین خلق در آلبانی در منطقه دورس این کشور برپا شد و اشرف سه نام گرفت. اعضای مجاهدین خلق همان اقدامات عراق را در اشرف سه ادامه دادند با این تفاوت که این بار هزاران کیلومتر از مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران فاصله گرفته بودند.

فاصله با مرز ایران، بالا رفتن میانگین سنی اعضای گروه، عدم امکان نگهداری سلاح و تجهیزات نظامی در اروپا و… باعث شد تا این گروه دیگر نتواند همچون گذشته به گزینه اجرای عملیات‌های تروریستی از طریق اعزام نیروهایش به ایران فکر کند و به این ترتیب تمرکز مجاهدین خلق بر فعالیت‌های حوزه سایبری قرار گرفت. در اتاق یا واحد سایبری مجاهدین خلق نزدیک به یک هزار نفر از اعضای این گروه فعال شدند و هزاران اکانت و آی‌ دی ساختگی تولید کردند تا از این طریق با کاربران فضای مجازی در ایران ارتباط بگیرند و بر فضای ایران اثرگذاری کنند. مجاهدین خلق در واحد سایبری سه وظیفه عمده را پیگیری می‌کردند که کانون‌های شورشی، کانون‌های صنفی و تأثیرگذاری بر فضای مجازی ایران بود.

**کانون‌های شورشی

در کانون‌های شورشی اعضای مجاهدین خلق با ساخت اکانت‌هایی به نام دختران و پسران جوان وارد شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب در ایران شدند و از این طریق سعی در ارتباط ‌گیری با کاربران عموماً نوجوان و جوان فضای مجازی داشتند. هر یک از اعضای مجاهدین خلق علیرغم سن بالایشان آموزش دیدند تا با ساخت چندین اکانت با هویت‌های ساختگی نظیر هویت یک دختر جوان ایرانی دانشجو در اروپا یا یک پسر جوان شاغل در یک کشور پیشرفته اروپایی یا حتی هویت یک جوان ساکن ایران، خود را معرفی کنند و با این پوشش با کاربران فضای مجازی در درون ایران ارتباط بگیرند؛ این ارتباط وابسته به روحیات سوژه گاهی عاطفی بود و گاهی فقط دوستانه! در این فرایند کاربر نوجوان فضای مجازی به‌عنوان سوژه و عضو مجاهدین خلق به‌عنوان سرپل شناخته می‌شوند.

مجاهدین خلق در ارتباط با هر کاربر فضای مجازی در ایران ابتدا سعی می‌کنند تا طی فرایندی مهندسی‌شده ذهن سوژه خود را نسبت به جامعه ایران و آینده زندگی در ایران تخریب کنند. بزرگ‌نمایی مشکلات درون کشور، سیاه‌نمایی از وضعیت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… ایجاد عصبانیت و کینه درون ذهن سوژه نسبت به جمهوری اسلامی و اینکه هیچ جوانی در ایران، آینده روشنی نداشته و همه این کاستی‌ها به گردن جمهوری اسلامی است.

بعد از ایجاد خشم در سوژه کم‌کم از او می‌خواهند تا برای مبارزه و آزادی ایران کمک کند و فرد را به این نتیجه می‌رسانند که باید برای نجات خود، خانواده و اطرافیانش علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند. در این بین کم‌کم سازمان مجاهدین خلق نیز به‌عنوان یک گروه مبارز برای آزادی ایران به سوژه معرفی می‌شود و در قبال سابقه تروریستی این گروه هم مشخصاً به روایت‌های جمهوری اسلامی خدشه وارد می‌کنند و باز طی فرایندی مهندسی شده سوژه خود را به این نتیجه می‌رسانند که روایت جمهوری اسلامی در مورد آن‌ها واقعیت نداشته و روایت همه ترورها یا خیانت‌ها علیه ملت ایران ادعاهای دروغ، ساختگی و تحریف ایران است.

فعالیت سوژه‌ها با هدایت مجاهدین خلق ابتدا از نوشتن یک شعار بر روی یک تکه کاغذ یا کف دست شروع می‌شد و از کاربر می‌خواهند تا تصویر این اقدام را برای سرپل ارسال نماید. کم‌کم با اعتماد بیشتر کاربران جوان و نوجوان و اطمینان به عدم امکان دستگیری پیشنهاد سرپل جدی‌تر شده و به دیوارنویسی، آتش زدن بنرهای خیابان یا یک مکان دولتی و در نهایت به ساخت بمب دست‌ساز می‌انجامد. در پیشرفته‌ترین مراحل از اقدامات عملیاتی کانون‌های شورشی ساخت خمپاره‌انداز دست‌ساز با وسائلی همچون لوله‌های آب، شیشه عطر و مواد قابل اشتعال و انفجار نظیر تینر و باروت وجود دارد. خمپاره انداز دست ساز غیر از قدرت انفجار و تخریب و حتی ترکش، هیچ‌گونه دقتی برای هدف‌گیری ندارد و در هر بار شلیک ممکن است بر روی سر زن و کودک عبوری از خیابان، یا خودروهای عبوری و امثالهم فرود آمده و به مجروحیت یا کشته شدن عابرین منجر شود.

مجاهدین خلق در مرحله اقناع و آموزش سوژه‌های خود تأکید دارند که هیچ راهی برای شناسایی و دستگیری این افراد در ایران وجود نداشته و ندارد و حتی اگر کانون‌های شورشی به هر صورت شناسایی و دستگیر شوند، همه اعضای مجاهدین خلق با همه ارتباطات و امکانات خود برای آزادی آن‌ها اقدام خواهند کرد. اما واقعیت این است که اولاً همه کانون‌های شورشی بعد از مدتی دستگیر می‌شوند و ثانیاً سرپل مجاهدین خلق بعد از اطلاع از شناسایی و دستگیری سوژه به سرعت ارتباط خود را قطع نموده و به هیچ عنوان دیگر هیچ نامی از سوژه نمی‌آورد! نوجوانان دستگیر شده که بر اساس فریب مجاهدین خلق دست به این اقدام زده‌اند، متأسفانه به جرم ارتباط با یک گروه تروریستی و اجرای عملیات تروریستی دستگیر می‌شوند؛ و این آینده‌ای است که مجاهدین خلق تروریست برای سوژه‌های فریب‌خورده خود رقم می‌زنند.

**کانون‌های صنفی

اقدام دیگر مجاهدین خلق در اتاق سایبری این گروه نفوذ در میان اصناف و مشاغل مختلف است تا با تحریک و هدایت آن‌ها حرکت‌های اعتراضی و در نهایت درگیری و ناآرامی را در ایران شکل دهند. مجاهدین خلق برای اصناف مختلفی همچون کشاورزان، کامیون‌داران، فرهنگیان، بازنشستگان گروه‌هایی در شبکه‌های اجتماعی نظیر تلگرام می‌سازند یا در گروه‌های موجود مربوط به این اصناف به‌عنوان یکی از اعضای صنف نفوذ می‌کنند؛ یا سعی دارند با برخی از اعضای فعال‌تر صنف که زمینه لازم برای مخالفت با نظام را داشته باشد، ارتباط مستقیم گرفته و وی را در جهت اهداف خود هدایت کنند. هدف اصلی باز هم سیاه‌نمایی، بزرگنمایی مشکلات، ایجاد ناامیدی و بدبینی نسبت به آینده و تلاش‌های دولتی برای رفع مشکلات است.

در چنین فضایی نظرات و هدایت‌های مجاهدین خلق در این گروه‌ها به این سمت است که اعضا را به مرحله‌ای از نارضایتی و خشم برسانند تا برای اقدامات میدانی و اعتراضی تحریک شوند. شکل‌گیری تجمع‌های اعتراضی بستر مناسبی برای مجاهدین خلق ایجاد می‌کند تا با استفاده از عوامل فریب‌خورده خود در میدان تجمع و تحریک افراد، آن‌ها را به سمت شعارهای هنجارشکن علیه اصل نظام جمهوری اسلامی و اعتراضات خشن و درگیری هدایت کنند.

توضیح فرایند فعالیت کانون‌های صنفی با بیانی دیگر بدین صورت است که مثلاً اصلی‌ترین مطالبه یک کامیون‌دار دریافت لاستیک با نرخ دولتی است، اما تحریک مجاهدین خلق و اخبار و شایعات آن‌ها در این مسیر است که کامیون‌داران را به این نتیجه برسانند که برای حل مشکل لاستیک خود باید علیه اصل نظام جمهوری اسلامی اقدام کرده و این نظام را براندازی کنند!

پس طبیعی است که رفع مشکلات هر صنف قطعاً به سود مجاهدین خلق نیست و درواقع شکاف‌ها و مشکلات بستر فعالیت این گروه را فراهم می‌کند.

**تأثیرگذاری در فضای مجازی

اعضای مجاهدین خلق تقریباً در همه پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی و همه بسترهای فضای مجازی که امکان تأثیرگذاری و هدایت داشته باشند حضور دارند. از کامنت‌گذاری زیر پست‌های یک مقام مسئول، یک سلبریتی یا اخبار یک خبرگزاری در بستر شبکه‌های اجتماعی، تا تولید و انتشار محتوا در شبکه‌های اجتماعی و… می‌توان رد پای مجاهدین خلق را جستجو کرد.

به‌عنوان مثال وقتی یک خبر خوب از یک پیشرفت علمی یا یک اتفاق مثبت در حوزه اقتصاد یا یک دیدار و ارتباط مؤثر در عرصه دیپلماسی توسط یک مقام دولتی یا یک خبرگزاری در فضای مجازی منتشر می‌شود، مجاهدین خلق به سرعت وارد عمل شده و با نظردهی در قالب کامنت سعی در زیر سؤال بردن خبر مثبت، از بین بردن آثار مثبت و امیدبخش آن و حتی تبدیل آثار خبر مثبت به القای ناامیدی و خشم در میان مخاطبان دارند.

نظرات ضد دین، ضد ارزش‌های انقلابی، ضد خانواده و موضوعات فرهنگی، تخریب اخبار مثبت با ایجاد شبهه و شایعه، ایجاد احساس ناامیدی در جامعه با تولید محتوای مخرب و دروغ، تغییر رویکرد مخاطبان از حمایت از نظام و انقلاب به تقابل با نظام، مقایسه‌های غیر واقعی و دروغ سطح رفاه در ایران با دیگر کشورهای همسایه و غربی و… اهم اهداف یگان سایبری برای تأثیرگذاری بر فضای مجازی است.

همه این‌ها درواقع برای جهت‌دهی به ذهن و فکر مخاطب فضای مجازی در ایران خصوصاً نسل جوان است تا در افکارش ایجاد نارضایتی و خشم از حاکمیت، مطالبات غیر واقعی از زندگی ایجاد کند.

**فرجام

در طول مدت حضور مجاهدین خلق در اروپا فضای آزادتر اروپا نسبت به بیابان‌های اطراف پادگان اشرف این فرصت را به برخی از اعضای مجاهدین خلق داد تا از کوچکترین فرصت‌ها برای فرار از این گروه اقدام کنند. آمار چند صد نفره فرار از تشکیلات مجاهدین خلق علیرغم سخت‌گیری‌ها، نظارت‌ها و حتی تهدید نیروها برای جلوگیری از فرار نشان می‌دهد که اکثریت اعضای رده پایین از حضور در این گروه ناراضی بوده و منتظر فرصتی برای فرار هستند.

جمهوری اسلامی ایران نیز برای جلوگیری از فعالیت‌های این گروه در فضای مجازی علیه کاربران جوان و نوجوان ایران فشارهای دیپلماتیک خود را برای محدودسازی مجاهدین خلق افزایش داد تا بالأخره در 30 خرداد 1402 دولت آلبانی با استناد به قوانین ضد تروریسم و ضد جرائم سایبری خودش، مجاهدین خلق را مشمول اعمال مجرمانه علیه یک کشور دیگر از خاک آلبانی دانست و با ورود به مقر اشرف سه ضمن دستگیری حدود 70 نفر، رایانه‌ها و تجهیزات فعالیت در فضای مجازی این گروه را جمع‌آوری و ضبط کرد.

اکنون مجاهدین خلق در اروپا به‌دنبال هر دستاویزی هستند تا خطر فروپاشی کامل و اخراج از آلبانی را رفع کنند؛ اتفاقی که در روزهای آینده نتیجه‌اش مشخص خواهد شد.

گروه رسانه ای سپهر

 

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا