از کنفرانس برلین تا گیر کردن در باتلاق بلوچستان

کنفرانس برلین

روز پنجشنبه 6 مهرماه، کنفرانسی در برلین با حضور یک دوجین از لابی های آلمانی مریم رجوی که برای سخنرانی اجاره شده بودند برگزار شد. در این کنفرانس، از سوی مریم رجوی نیز یک پیام ویدیویی برای حاضرین پخش شد که از آنان طلب لیست گذاری ارگان های دفاعی ایران و قطع ارتباط دیپلماتیک با مردم ایران می کرد و خواهان گرفتن مشروعیت از آنان برای انجام اقدامات مخرب، تروریستی و ویرانگر در ایران بود. این خواسته های ضدایرانی در حالی برای دولت های اروپایی مطرح شد که سالهاست مریم با نمایش حقوق بشری، برای مردم ایران اشک می ریزد و خواهان برقراری حکومتی برپایه حقوق بشر و عدالت اجتماعی است.

سخنان هیجانی و حقوق بشری مریم درست در زمانی برای اروپایی ها پخش شد که طی چند روز گذشته تلاش های مکرر و گسترده ای از سوی سران فرقه در جریان بود تا شهرهای آرام ایران را دوباره به تشنج بکشانند، جوانان را به خونریزی تشویق و کشته سازی نمایند و کسب و کار تبلیغی خود را رونق بدهند. البته بکارگیری کودکان فقیر بلوچ برای آتش زدن لاستیک در خیابان و ایجاد راهبندان و مزاحمت برای شهروندان، بخشی از اهداف مریم رجوی برای برون رفت از رکود و رسوایی ناشی از شکست پروژه پاییز گذشته است، اما آنچه خشم هر انسان باشرف را برمی انگیزد، حضور سران فرقه در محل های امن و تشویق کودکان و نوجوانان ایرانی به انجام کارهای تخریبی و تروریستی است. به این شکل که مسعود از درون تابوت و مریم از داخل مخفیگاه شعار “می جنگیم، می میریم، ایران رو پس می گیریم” را سر داده بودند (شعاری که چند روز قبل هم در میان رقص و آواز گروهی از سلطنت طلب ها و از دهان شهبانوی ناکام یاسمین پهلوی بگوش می رسید و با آن خود را از خماری در می آوردند. این نمایش های رسوا به حدی فضاحت بار بود که صدای برخی از براندازان در شبکه های ماهواره ای را هم درآورد که خطاب به سران جریان های برانداز خارج کشوری می گفتند چرا برای مردم در داخل نسخه تظاهرات اعتراضی می پیچید اما خودتان در آمریکا و اروپا حاضر نیستید پا از خانه بیرون بگذارید!؟

فرمانی از تابوت

فرمانی از تابوت

در این میان، مسعود رجوی نیز دوباره سر از تابوت درآورد و با مطالبی درهم، تلاش کرد یک شعار برای آشوبگران تولید کند تا اسم رمز تنش و آشوب باشد. شعار “پادا بلوچ، پادا ایران” که از برلین تا تهران مورد استفاده ایادی و مزدبگیران فرقه قرار گرفت در واقع بازی این سنگواره مخفی است که با همسرش در کنار دولتمردان اروپایی به انتشار حقوق بشر به داخل ایران مشغول هستند. حقوق بشری که فراتر از ترور، آدمکشی، آتش سوزی، سوءاستفاده از کودکان برای انجام کارهای خطرناک نمی رود. آنها از درون کشورهای مدعی دمکراسی و حقوق بشر، برای جوانان درس کشتار و ویرانی طراحی می کنند و رسماً تروریسم را ترویج می نمایند و به کودکان نفرت و کینه می آموزند… اما تاکنون هیچکدام از پارلمانترهای اروپایی حاضر نشده اند چنین اقدامات ضدبشری را محکوم کنند. همانها که تظاهرات مسالمت آمیز مردم فرانسه را طی چند سال به خاک و خون کشیدند و صدها نفر را زخمی و کور کردند، امروز پشتیبان کسانی اند که به جوانان ایرانی درس خشونت و ترور می دهند.

با اینحال، فرمان برآمده از تابوت مسعود رجوی هم نتوانست یکسال فریبکاری، کلاهبرداری و فضاحت اپوزیسیون نماهای خارجه نشین را بپوشاند. و به همین خاطر روز جمعه با تمام بودجه ها و انرژی های صرف شده برای آشوب و بلوا، تنها کسانی که با گرفتن مقداری پول توجیبی فریب خوردند و اقدام به انجام مزاحمت خیابانی کردند، گروهی از کودکان فقیر و چند اوباش وابسته بودند که هنرشان بستن جاده ها در تاریکی و سردادن چند شعار بود. در این میان چند زن و دختر وابسته به فرقه رجوی نیز با پوشیدن چادر و روبنده و لباس بلوچی مردم را تحریک به حضور در تظاهرات اعتراضی و آشوبگرانه کردند ولی عملاً هیچکس اهمیتی به بازی آنها نداد. نگاه پرمعنای مردم به آنها نشان می داد، دوران افتادن در بازی گروه های تروریستی رو به اتمام است و مردم استان های شرقی، اراده کرده اند بجای افتادن در بازی مرتجعین منطقه ای و صهیونیستی و مزدوران محلی آنها، شهرهای خود را به پیشرفت برسانند و از بازی های ضدامنیتی و ضدایرانی و ضداخلاقی که مردم بلوچستان را سالها گرفتار خود کرده، خسته و ناراحت اند.

فرمانی از تابوت

باتلاق جدید رجوی

ضربات پی در پی که از ابتدای سال 1402 (با وجود صرف هزینه های نجومی دشمنان) به مجاهدین و سایر جریانات وارد می شود، بیانگر رشد و آگاهی مردم و جوانان و آشنایی آنان به بخشی از ترفندهای دشمن است و در عین حال نشانگر رحمت الهی است که این کشور را در سخت ترین شرایط طی قرنها و هزاره ها حفظ کرده و باز هم خواهد کرد. امروز هم مجدداً اثبات شد که مسعود و مریم رجوی با وجود هیاهوی بسیار، عملاً کارآیی خود را بکلی از دست داده و در واپسین ایام عمر ننگین خود، قادر نیستند بازی را آنگونه که دوست دارند به پیش ببرند. و همچون ماه های گذشته در باتلاقی که می خواستند سر راه مردم سیستان و بلوچستان تولید کنند، گیر افتاده و دست و پا می زنند، و تنها چیزی که از دستشان برمی آید، برگزاری نمایش شبانه در کوچه های خلوت و بیابان های خالی از سکنه و آتش زدن لاستیک در جاده و ایجاد مزاحمت برای مردم است. سازمانی که مدعی بود مریم رجوی از حمایت بیش از 70 درصد مردم ایران برخوردار است، امروز قادر نیست حتی 80 نفر از 80 میلیون ایرانی را به خیابان های شهر بکشاند و مجبور است کودکان فقیر و بیسواد شهر را با چند عدد شکلات راضی کند و برای بازی خیابانی به میدان بکشاند تا شاید دود و دمی بپا شود و خونی بریزد و پیراهن عثمان کند.

حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا