
*شنبه 23 فروردین
در روز شنبه جمعاً 10 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
همه خبرنگارها و خبرگزاری ها با ما دشمن هستند!
کمتر خبرنگار آزاد و بی طرفی تا بحال پایش به داخل مناسبات فرقه رجوی رسیده است! تقریبا آمار در این زمینه صفر مطلق است. در تک مواردی هم که این اتفاق افتاده است به ضد خودش تبدیل گشته است!
… اینکه مجاهدین خلق همه چیز خود را در مناسبات بسته ی سازمان برگزار می کنند و به خبرنگار و اصحاب رسانه اجازه ورود به داخل اشرف 3 را نمی دهند بر کسی پوشیده نیست.
مناسبات این سازمان، حتی به اعضای خود نیز اجازه نمی دهد به خط و خطوط سازمان خرده بگیرند، که از علائم دیکتاتوری محض در این گروه سکتاریستی است، اما دور نیست تلاشی سازمانی که همیشه در تلاش بوده است همه چیز خود را مخفی نگه بدارد.
ما جداشدگان هم حاضر هستیم در یک گفتگوی آزاد در هر محلی که سازمان مشخص می کند به بحث با سردمداران این فرقه بپردازیم…
توهم کانون شورشی
… توهمات آنها هیچ پایانی ندارد جریانی که 44 سال پیش بساط آنها در ایران برچیده شد و اکنون 44 سال است بدور از جامعه زندگی می کنند و هیچ شناختی از وضعیت جامعه ندارند نسلی که اکنون پنجاه ساله می شود چیزی به اسم “مجاهدین خلق” را نمی شناسد و بالای پنجاه ساله ها نیز آنها را بعنوان کسانی که در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران با دشمن همکاری کردند و به نیروهای خودی حمله میکردند، می شناسند.
این جریان حتی در میان مخالفان جمهوری اسلامی هم هیچ جایگاهی ندارد. اظهار تنفر همه مخالفین از آنها نشان دهنده منفوریت اجتماعی آنها چه در داخل و چه در خارج از کشور است.
رجوی اکنون با این توهمات سعی می کند نیروهای درون تشکیلات خود را حفظ کند و به آنها روحیه بدهد و حداکثر خوراک تبلیغاتی برای طرف حسابهای خارج از کشوری خود تولید کند…
جنایت در سپیده دم: افشاگری درباره ۱۹ فروردین خونین در قرارگاه اشرف
… در آن روز، مرکز فرماندهی فرقه در زیرزمین ضدبمب مقر ۴۹ مستقر بود. فرماندهی صحنه در دست مژگان پارسایی، جانشین رجوی بود؛ اما کنترل واقعی ماجرا، همانند همیشه، در دست رجوی و مریم قجر بود که از طریق تلفن ماهوارهای مستقر در خاک فرانسه لحظهبهلحظه دستورات را صادر میکردند.
فرامین بهصورت مکتوب و با پیک موتوری از مرکز فرماندهی به صحنه درگیری منتقل میشد. من در آن زمان عضو ستاد آموزش بودم و مسئولیت انتقال این دستورات از مقر فرماندهی به فرماندهان صحنه، بر عهدهی ستاد ما بود.
در یکی از پیامهای ارسالی از سوی مریم قجرعضدانلو، او با خشم و اعتراض پرسیده بود که چرا در بین کشتهشدگان تنها مردان حضور دارند و حتی یک زن در بین قربانیان نیست! بلافاصله پیامی صادر شد با این مضمون که باید در میان کشتهشدگان، حتماً تعدادی زن نیز حضور داشته باشند تا “صحنه تأثیرگذارتر” شود!
و آنجا بود که جنایت آغاز شد…
در حالی که نیروهای عراقی سلاحها را بر زمین گذاشته و بر روی خودروهای خود در حال استراحت بودند، گروهی از مردان جوان با دستور فرماندهان شان با سنگ، آهن، چوب و اشیای مختلف به آنان حملهور شدند. همزمان، دختران جوان ـ که برخی از آنان کودکسربازان و نوجوانان فریبخوردهای بودند که از اروپا ربوده و به اشرف آورده شده بودند ـ به دستور فرماندهان به خط مقدم فرستاده شدند…
*یکشنبه 24 فروردین
7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
پیگیری حقوقی اسناد زنده جنایات هولناک مریم رجوی در فروردین سال 1390
… در سوابق ننگین فرقه تروریستی مجاهدین و در بازه زمانی مختلف به ویژه در سر فصل ها از اینگونه سناریو های جنایت کارانه در مناسبات مجاهدین بسیار مشاهده شده است به عنوان مثال وقتی در لشکر 73 اعضای گروه متوجه غیبت طولانی پرویز احمدی و قربانعلی ترابی شدند، فرماندهان مربوطه به دروغ گفته بودند که این دو در عملیات مرزی توسط نیروی های امنیتی رژیم کشته شدند در حالیکه بعد ها مشخص شد افراد مورد نظر در زندان مجاهدین زیر شکنجه عوامل رجوی کشته شدند.
رهبران مجاهدین برای باور جامعه بین المللی و مظلوم نمایی در دفعات متعدد با روش های پیچیده و ظالمانه اعضای خود را عمدا در مقابل خطرات جدی جانی قرار دادند تا به واسطه خون های ریخته شده چهره منحوس خود را سفید سازی کنند . با توجه به اسناد زنده در واحد حقوقی انجمن نجات در سال جدید با رویکرد جدی و از طریق مراجع قضایی داخلی و بین المللی اسناد حاضر را ارائه خواهد داد.
یک تراژدی خونین
نوزدهم فروردین سال ۱۳۹۰، یکی از تاریکترین روزهای تاریخ در سازمان مجاهدین بود. در این روز، در شهر اشرف واقع در عراق، حملهای وحشتناک رخ داد که نتیجهاش جان باختن ۳۶ نفر از اعضای فرقه بود.
… سرکرده این فرقه، با اتخاذ تصمیمات لجبازانه و در راستای تحقق اهداف خود، افراد را در ضلع شمالی به خط کرد. این خط، نه تنها نماد یک استراتژی مناسب نبود بلکه نشاندهنده بیتوجهی به جان انسانها و امنیت جانی اعضا بود. آنها به طرز اسفباری جان خود را از دست دادند. طبق آمار انتشار یافته توسط خود فرقه ۳۰۰ نفر در این تراژدی زخمی و بیش از هزار نفر مصدوم شدند; اما آنچه که بیش از همه دل را میسوزاند، عدم دفن اجساد این ۳۶ نفر به مدت ۴۰ روز است.
… هدف وی تنها بهرهبرداری از این جانباختگان برای جلب ترحم و مظلومنمایی در جوامع بینالمللی بود. فرقه مجاهدین، به دنبال کسب امتیاز از این تراژدی برای تقویت موقعیت خود در عرصه بینالمللی و نشاندادن خود به عنوان یک قربانی بود…
بررسی جریانات منتهی به حادثه 19 فروردین 1390 در کمپ اشرف
19 فروردین سال 1390، یکی از تاریخ هایی است که در اذهان اعضای مجاهدین خلق به عنوانی روزی تلخ و ناگوار ثبت و ضبط شده است. این روز یکی از روزهایی است که رجوی، باز هم از جان نیروهای از همه جا بی خبر مایه گذاشت و سعی کرد با کشته سازی و خون اعضا رمق از دست رفته سازمانش را بازیابی کند. رجوی اگر چه موفق نشد به آنچه می خواست، یعنی نگاه داشتن کمپ اشرف برسد اما از اینکه به تعداد شهدایش! اضافه شده بودند خشنود بود.
… رفتار غیرانسانی رجوی با نیروهای خود در حمله ۱۹ فروردین سال ۹۰ به گونه ای بود که تنفر و صدای اعتراض نیروهای فرقه از او را بیش از پیش کرد…
*دوشنبه 25 فروردین
در این روز کلاً 5 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
سازمان مجاهدین خلق – ترور سرد و ترور گرم
بدون تردید شیوه های سرکوب و تصفیه اعضا و مسئولین منتقد سازمان مجاهدین، به ویژه تصفیه علی زرکش به عنوان فرد شماره دو سازمان، ریشه در ” مبارزه مسلحانه” و ” فرهنگ خشونت طلبی” و الگو برداری سازمان مجاهدین و رهبری آن از شیوه های استالین دارد. به واقع عملکرد استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در قبال مخالفین خود در حزب کمونیست شوروی و تبعید و پرونده سازی برای مخالفین سیاسی خود نشانه کاملی از سرکوب پنهان و ” ترور سرد” می باشد.
… تفکر و شیوه های سرکوب استالین ، آینه بسیار شفافی از ” ترور سرد” و ” فرهنگ خشونت طلبی” در درون جامعه شوروی و ” ترور گرم” و عملیات های مسلحانه و تروریستی در قالب ” جنبش های رهایی بخش” در سطح جهان بوده است.
همین تاکتیک ” ترور سرد” و حتی اقدام به ” ترور گرم” در مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین در عراق نیز وجود داشته است. بسیاری از کادرها و مسئولین سازمان مجاهدین به دلیل مخالفت با ” مبارزه مسلحانه” و داشتن دیدگاه های انتقادی، بطور پنهانی دستگیر و به سلول های انفرادی منتقل می شدند…
چرا سکوت و چرا مخفی کردن خود؟
آقای صمد اسکندری: … برخلاف تهدیدات و تصورات غلط رجوی، ما اعضای سابق، تاریخ را چه متعلق به خودمان باشد و چه به دیگری، چه تاریک و چه روشن با افقی امید بخش رقم زدیم و با اراده آهنین به دنیای پر از جعل و دروغ رجوی ساخته، نه گفتیم و این تصمیم تاریخ ساز باعث شد تا با دید و نگرشی بازتر به مسائل پیش رویمان نگاه کنیم و با درس گرفتن از تجربیات تلخ گذشته، فرآیند تکرار اشتباهات گذشته را در جامعه مسدود نماییم. تبلور زیبای زندگی پس از اسارت با عمیق ترین رنج های آن دوران چنان دگرگونی در زندگی ما ایجاد کرد که تصورش غیرقابل وصف است.
داستان غم انگیز اعضای گرفتار در مناسبات غیرانسانی مجاهدین خلق، که هم اکنون تحت القائات غلط و باورهای دروغین مریم رجوی از دسترسی به یک زندگی آزاد عاری از هرگونه جبر و فشار متوقف مانده اند نیاز به ریسک پذیری آنان دارد. وقتی خاطرات و زندگی کنونی تک تک اعضای نجات یافته را در کنار هم قرار می دهیم متوجه می شویم که زندگی ارزش یک بار ریسک را برای پایان بخشیدن به بندگی و اسارت در فرقه منفور رجوی دارد. بهتر است اعضای گرفتار در تشکیلات به گل نشسته مجاهدین خلق برای یک بار هم که شده تصمیم تاریخ ساز خود مبنی بر رهایی از جهنم رجوی را اتخاذ کنند.”…
واکنش عاجزانه مجاهدین خلق به مذاکرات ایران و آمریکا
… در حالی که رسانههای مجاهدین خلق همواره تلاش دارند نقش خود را در صحنه سیاسی و روابط غرب با ایران پر رنگ جلوه دهند، مذاکرات اخیر میان ایران و آمریکا نشان داد که این تشکیلات نه تنها در امور مربوط به ایران به عنوان اپوزیسیون مطرح نیست بلکه همه تبلیغاتی که درباره نفوذش بر نمایندگان کنگره آمریکا با صرف هزینههای بسیار منتشر میکند با یک واژه کلیدی در رسانهها نقش بر آب میشود.
در هفته های گذشته، ماشین تبلیغاتی مجاهدین خلق بر امضای 160 نماینده کنگره پای قطعنامهای علیه ایران و در حمایت از این گروه تروریستی متمرکز بوده است، در حالی که احتمال تصویب این طرح در کنگره کمتر از سی درصد است. در مقابل، همه رسانه های جریان اصلی در دنیا مذاکرات روز شنبه را “مثبت” اعلام کردند.
واژه “سازنده” برای توصیف مذاکرات ایران-آمریکا، واژه کلیدی بود که در عنوان گزارشهای همه خبرگزاریهای بزرگ دنیا درباره مذاکرات آمده بود. سی ان ان، رویترز، فرانسه 24، الجزیره، بی بی سی، پی بی اس، لوموند، گاردین و تلگراف تنها چند نمونه از بنگاههای خبری معتبر دنیا هستند که واژه “سازنده” را در توصیف مذاکرات تکرار کردند.
… مخاطبان رسانه مجاهدین خلق عمدتا اعضای محصور در درون قرارگاههای تشکیلات هستند که اساسا اخبار رسانههای جریان اصلی را دریافت نمیکنند. هدف سران مجاهدین خلق این است که پیروانشان اعتبار را به اخباری چون خبر امضای قطعنامه نمایندگان کنگره بدهند و از مثبت و سازنده بودن مذاکرات مطلع نشوند…
*سه شنبه 26 فروردین
در این روز 7 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
عملیات جاری؛ ابزار رجوی برای کنترل ذهن اعضا
مکانیزم و کارکرد جلسات عملیات جاری
… شرکت در نشستهای عملیات جاری اجباری بود، این نشستها هر روز و به مدت یک تا دو ساعت طول می کشید و به صورت لایه های مختلف تشکیلاتی اجرا می گردید.
عملیات جاری در حقیقت یک نوع تفتیش عقاید و مکانیزمی بود تا رهبران سازمان به صورت روزمره از آنچه در ذهن اعضا می گذرد، اطلاع داشته باشند و در حقیقت نوعی مانیتور سیستماتیک و کنترل ذهن اعضا است.
در ابتدا به هر یک از اعضا یک دفترچه سیمی داده شد تا تمامی عملکردها و ذهنیت و مواردی که در طول روز به ذهنشان خطور کرده باشد را در آن نوشته و شب در جلسه ای که با حضور تمامی اعضا برگزار می شود، بخوانند. بخش دیگری از این دفترچه کوچک به مشاهدات فرد نسبت به عملکرد روزانه دیگر اعضا اختصاص داده می شد و در حقیقت نوعی جاسوسی و راپرت دادن از دیگر اعضا بود.
… سوژه نشست می بایست تمامی مواردی که در طی روز به ذهنش رسیده، اعم از ابهامات سیاسی و استراتژیکی سازمان، شک و تردید در خصوص خط و خطوط اجرایی داده شده از طرف فرماندهان و مسئولین که در جریان عمل عدم درستی آن اثبات شده بود، صحبت های خصوصی و غیر تشکیلاتی با دیگر اعضا که در مناسبات مجاهدین جرم و محفل خوانده می شد و یا مشاهدات او از نقض ضوابط تشکیلات از طرف اعضا را می خواند و بعد از اتمام گزارشش ساکت می شد و به انتقادات اعضا به خودش گوش می داد.
موضع گیری اعضا نسبت به سوژه کاملاً اجباری بود و شخصی که در قبال سوژه و مواردی که خوانده بود ساکت می شد و موضع نمی گرفت مورد تندترین انتقادات مسئول نشست و دیگر اعضا قرار می گرفت.
یکی دیگر از ضوابط این نشست این بود که سوژه نشست، می بایست در قبال انتقادات اعضا حتی اگر دروغ و غیر واقعی بود، کاملاً سکوت اختیار کرده و حرف آنها را تأیید می کرد. گاهی برای ترساندن سوژه، برخوردهای به شدت تند و عصبی و توأم با فحش و ناسزا رخ می داد و صدای داد و فریاد کاملاً سالن جلسه و محیط اطراف را فرا می گرفت. این روال در مورد دیگر اعضا هم به نوبت تکرار می شد…
با ریختن خون اعضا هم ماندگاری سازمان رجوی تضمین نشد
… با سرنگونی صدام نیروهای آمریکایی کنترل اشرف را به دست گرفتند. آنها اجازه هر کاری در اشرف را داشتند. از بازرسی سر زده به مقر زنان گرفته تا محل های مختلف که همه گونه دست شان باز بود تا اینکه در سال 88 نیروهای آمریکایی قرار شد حفاظت قرارگاه اشرف را به نیروهای عراقی تحویل بدهند.
در این راستا رجوی سعی می کرد این گونه وانمود کند که نیروهای عراقی تحت امر حکومت ایران هستند و باید نیروهای آمریکایی در اشرف باقی بمانند ولی تصمیم این کار قبلاٌ گرفته شده بود و نیروهای عراقی کنترل قرارگاه اشرف را بدست گرفتند و بعد از مدتی به مسئولین سازمان گفتند ما هم باید مانند نیروهای آمریکایی کنترل اشرف را در دست داشته باشیم و برای همین مسئله باید پاسگاهی در قرارگاه ایجاد کنیم اما رجوی که همیشه به خون نیاز داشت حاضر به این کار نشد و تعداد زیادی بیهوده جانشان را از دست دادند.
در نهایت نیروهای عراقی به برنامه های از قبل تعیین شده خود رسیدند و این نیروهای سازمان بودند که بیهوده کشته شدند و رجوی از خون آنها برای مقاصد سیاسی استفاده نمود.
در مرحله بعد ارتش عراق اعلام کرد زمین هایی که مربوط به کشاورزان است باید به آنان برگرداننده شود یعنی زمین های ضلع شمال. این بار باز رجوی زیر بار نرفت و با شانتاژ و اینکه نیروهای عراقی برای کشتن و دستگیر کردن نیروها آمده و از طرف حکومت ایران توجیه شدند به مقابله با ارتش عراق پرداختند که تعداد زیادی کشته شده و تعداد بیشماری زخمی شدند…
سرخوردگی مجاهدین خلق از مذاکره ایران و آمریکا
پس از انتشار اخبار مثبت بودن آغاز گفتگو ها میان ایران و آمریکا تقریبا تمام دول جهانی اعم از دوست و دشمن از عملی شدن مذکرات اعلام رضایت و خوشحالی کردن به جز دو گروه خبیث یعنی طایفه منحوس مجاهدین خلق و در راس آن مریم رجوی و همچنین نخست وزیر کودک کش اسرائیل نتواستند خشم خود از آغاز گفتگو های دو کشور را مخفی کنند.
… از زمان انتشار این خبر که در راس اخبار دنیا قرار گرفت، دستگاه های تبلیغاتی مجاهدین تقریبا 24 ساعته در تلاش برای ایجاد باور های غلط در اذهان بین المللی است تا به هر قیمتی گزینه جنگ و نه صلح حاکم شود…
*چهارشنبه 27 فروردین
در این روز مجموعاً 7 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
نگاهی اجمالی به منابع مالی سازمان مجاهدین خلق
… بارها، پژوهشگران متعددی موضوع منابع مالی سازمان مجاهدین را مورد بررسی قرار داده اند و نتایج تحقیقات خود را با مستندات بسیار منتشر نموده اند. نتایجی که نشان داده است مجاهدین خلق چگونه پول مزدوری هایشان را با پول شویی به حساب هایشان تزریق می کنند و این طور وانمود می کنند که این بریز و بپاش ها فقط و فقط با کمک های هواداران نداشته شان تأمین می شود.
سازمان مجاهدین خلق دارای منابع مالی متعددی است که برخی از آنها به دلیل ماهیت پنهان و غیر قانونی مورد توجه و بررسی های مختلف قرار گرفته اند.
… پولشویی و استفاده از شرکت های پوششی: برای پنهان سازی منابع مالی و جلوگیری از ردیابی آنها، سازمان از روشهای پولشویی و استفاده از شرکت های پوششی در کشورهای مختلف بهره میبرد. این شرکت ها در ظاهر فعالیت های قانونی دارند، اما در واقع به عنوان پوششی برای انتقال و شست و شوی پول های حاصل از فعالیت های غیرقانونی عمل می کنند…
سکوت رجوی برای چیست؟
… مریم رجوی در تمام ملاقات ها و جلسات با لابی های خود از تحریم گسترده آمریکا حمایت کرده و هر بار خواهان بیشتر شدن تحریم و فشار بیشتر بر مردم ایران می شود حتی به غرب توصیه می کند باید حتماً مکانیزم ماشه را فعال کنند. این گونه موضعگیری کردن نشان از ماهیت ضد خلق او دارد.
رجوی که همیشه سر هر مسئله کوچکی بیانیه آبکی می دهد، درباره مذاکرات ایران و امریکا حرفی نمی زند. حرفی هم ندارد که بزند. او نشسته تا ببیند اوضاع چطوری پیش می رود. احتمالاً اگر مذاکرات روند مثبت داشته باشند آن را نشانه شکست ایران می نامد و اگر شکست بخورد، بر طبل جنگ و تحریم می کوبد.
… از میان حرفهای ترامپ که ضد ایرانی باشد را انتخاب نموده و پخش می کنند ولی به اصل حرفهای وی که اظهار خوش بینی می کند از مذاکره حرفی به میان نمی آورند…
دیروز علوی، امروز خالقی، فردا شاید شما که در سازمان این نوشتار را می خوانید
… دراین فرقه با زنان میانسال و کهنسالی مواجه می شوید که روی نیمکت ها در برابر آفتاب نشستند و به دور از وطن و در غربت، در افکار تنهائی و افسردگی خود غرق هستند، چند نفر از همسن و سالان خودشان در نزدیکی آنها مشغول نرمش و پیاده روی هستند، همه می دانند که یکی از همین روزها در درون این حصارها و خانه ی سالمندان شاید عزرائیل به سراغ شان بیاید و بمیرند. هرگز دراین فرقه نشانه ای از خنده و امید را نخواهید دید، همه عبوس، افسرده و درهم شکسته هستند این نهایت سرنوشتی است که مسعود و مریم برای آنان رقم زدند.
امروز در کمپ بازماندگان سربازان جوان رجوی ، با کهنه سربازانی مواجه هستیم که هیچ امیدی به آینده و زندگی ندارند، رهبران این سازمان عاطفه و عشق و امید را دراعضای سازمان از بین بردند.
اما انجمن نجات آلبانی، متشکل از جداشدگان، در نزدیکی این فرقه، کورسوی امیدی را در این سالمندان زنده کرده است، هر کس بتواند از شر این فرقه رهائی یابد را سر و سامان می دهند، کمک می کنند که به زندگی عادی برگردد و از زندگی لذت ببرد…