
شاید سمیه محمدی نام آشنایی در ارتباط با تشکیلات مجاهدین خلق باشد، دختری که پدر و مادرش، مصطفی محمدی و محبوبه حمزهای از هواداران مجاهدین خلق بودند و از کانادا جذب تشکیلات شد. علیرغم تلاشهای بی وقفه والدینش سمیه اکنون که در دهه پنجم زندگی خویش است هنوز در آلبانی گرفتار فرقه مجاهدین خلق است. اما این مطلب به داستان سمیه محمدی دیگری اختصاص دارد: سمیه محمدی فرزند احمد محمدی و رقیه عباسی.
رقیه عباسی مادر سمیه محمدی، متهم ردیف 87 در دادگاه محاکمه 104 تن از اعضای مجاهدین خلق است. در شواهدی که از رسانههای تشکیلات مجاهدین خلق به دست آمده است، رقیه عباسی به عنوان یکی از مسئولان رده بالای مجاهدین تلقی میشود که در برنامههای تلویزیونی و مصاحبهها با سیمای آزادی، به عنوان یکی از چهرههای برتر تشکیلاتی مطرح میشود.
کدام سمیه محمدی؟
سمیه محمدی یکی از فرزندان رقیه عباسی، پس از گذر از سالهای سیاه قاچاق شدن در کشورهای اروپایی و کودک سربازی در عراق، چندی پیش قرارگاه مجاهدین خلق در روستای مانز در آلبانی را ترک کرد و اکنون در دنیای آزاد زندگی میکند. یک عضو پیشین تشکیلات درباره او مینویسد:
“این سمیه دختر رقیه که سالیان بخاطر شکنجههای روانی مادرش مجبور بود در سازمان بماند اما خدا کمکش کرد تونست فرار کند.”

رقیه عباسی کیست؟
به گفته برخی اعضای پیشین مجاهدین خلق، رقیه عباسی زنی با 4 فرزند بود که به دنبال همسرش احمد محمدی به تشکیلات مجاهدین خلق در عراق پیوست. او نخست در آشپزخانه و تا پیش از قاچاق کودکان مجاهدین به خارج از عراق در مهدکودک کمپ اشرف کار میکرد. در اوایل دهه 70 زمانی که هژمونی زنان در تشکیلات مجاهدین خلق رو به افزایش بود، ارتقای درجه یافت و فرمانده نظامی یکی از واحدهای ارتش مجاهدین خلق شد. رقیه عباسی ابتدا رئیس ستاد مرکز ۱۰ یکی از سه مرکز نظامی شد و پس از مدتی هم فرمانده مرکز شد. او سالها در موضع فرمانده باقی ماند و مسئول مراکز نظامی زنان و دختران جوان بوده است.
برخی از اعضای پیشین مجاهدین خلق که از نزدیک او را میشناسند و تحت مسئولیت او بودند در خاطرات خود نوشته اند که “رقیه عباسی برای اثبات خوش خدمتیهایش بطور هیستریکی با مردان ضدیت به خرج می داد و همواره به عناوین مختلف سعی در سرکوب آنان داشت و از کوچکترین اشکالی نمی گذشت و افراد تحت حیطه مسئولیتش را بشدت مورد اذیت و آزار و تنبیه تشکیلاتی قرار می داد. در دورانی که مسئول قرارگاه علوی بود تیم های عملیاتی زیادی تحت مسئولیت وی به ایران اعزام شد که اکثر آنان را با علم نداشته نظامیاش به کشتن داد. بطوریکه نام قرارگاه علوی با ناکامی و شکست عجین شده بود.”
یکی دیگر از اعضای پیشین تشکیلات با انتشار عکسی از فرزند رقیه عباسی پس از فرار از تشکیلات مینویسد: “سمیه از وقتی فهمید که چه اشتباهی کرده که فریب مادرش و سازمان را خورده، دیگه بیشتر از این تحمل نکرد و با اینکه خیلی زیر فشار سازمان و مادرش بود ولی جدا شد.”
به نوشته این عضو جدا شده، “سمیه محمدی دختر رقیه عباسی یکی از شکنجه گران معروف در سازمان است. رقیه عباسی بخصوص نشست هایی که برگزار میکرد و با اون لحن لومپنیزمی که داشت سر سوژه های نشست، عربده کشی میکرد.”
در تایید سخنان این عضو پیشین، فرد دیگری مینویسد: “چه نشستهایی که میگذاشت و هرچی از دهنش در می آمد به نفرات میگفت و تهدید میکرد. نشست های طعمه. نشست های بعد از جنگ آمریکا بنام (چرا نرفتیم )… تو یکی از نشستهای انقلاب به یکی از خواهران که سوژه بود گفته بود اگر پای بحث ها و انقلاب مریم نیای از فلان جات میدم آویزونت کنن .”
حامد صرافپور از اعضای پیشین و بسیار شناخته شده مجاهدین خلق، در شرح مسئله دار شدن و جدایی خویش از تشکیلات از فشار سنگینی که رقیه عباسی بر او وارد میکرد مینویسد:
“رقیه عباسی در حالی تلاش داشت مرا به اتهامات جنسی و یا امنیتی آلوده سازد که من از سن ۱۴ سالگی تا آن زمان که ۳۶ ساله بودم در کنار منافقین همه سختی ها را تحمل و در آن مناسبات بزرگ شده بودم.”
در خاطرات ناصر سید بابایی نیز درباره وی چنین آمده است:
“در بیشتر نشست های عملیات جاری و نشست دیگ، نفرات که سوژه می شدند فرماندهان زن قرارگاه مثل رقیه عباسی فرمانده قرارگاه ۴ یا فرشته شجاع مسئول پذیرش در سال ۸۰ و قرارگاه ۱۲ در سال ۸۲، مکرر سوژه ها را تهدید به قتل میکردند اگر سوژه ها از قبول حرفهای افراد نشست که به آنها فشار می آوردند، خودداری می کردند و سلطه بی چون و چرای سازمان را نمی پذیرفتند به آنها می گفتند: تو را جر می دهیم! آن روی سگ مجاهدین را ندیده ای! کاری می کنیم که هر لحظه مرگ را آرزو کنی! چنین لفاظی ها و بی حرمتی های زنان عضو شورای رهبری مجاهدین نسبت به افراد در اشرف امری عادی و همیشگی بود تا نفرات را وادار کنند که تن به دستورات سازمان بدهند و مطیع بی چون و چرای آنان باشند.”
رقیه عباسی متهم ردیف 87 دادگاه محاکمه سران مجاهدین خلق، در میان اعضای پیشین مجاهدین خلق چهرهای منفور است. او با همان شخصیت خشن و سرکوبگر مسئولیت اف ام های زنان را در تشکیلات به عهده داشت. و زندان و بند و محدودیت هایی افزون بر ضوابط فرقه ای بر زندگی تیره و تار زنان و دختران جوان می افزود.
اما شاید هولناکترین شواهد را یکی از زنانی که در تشکیلات تحت مسئولیت رقیه عباسی بوده، بدون افشای نام خود و با حساب کاربریای با عنوان “نادم” در پلتفرم ایکس درباره عباسی منتشر کرده باشد. نادم که از میلیشیای مجاهدین خلق محسوب میشود از 16 سالگی و در بحبوحه انقلاب اسلامی جذب تشکیلات میشود و در 24 سالگی از طریق مرز پاکستان برای پیوستن به مجاهدین خلق خود را به عراق میرساند. او درباره خشونتهای عجیب سازمان مسعود رجوی و در این مورد با عاملیت رقیه عباسی علیه دختران مجاهد مطالبی هولناک نوشته است:
“حتی برای یک دختر مجرد هم انقلاب ایدئولوژیک خفت داشت! چون مسعود رجوی دستور داده بود “دختر باکره در سازمان نباشد”. گاهی برای ما، خوردن سیانور از بازگویی خاطراتمان در سازمان جهنمی مجاهدین راحتتر است.
این چهره منفور را هیچ گاه از خاطرم فراموش نمیکنم. رقیه عباسی برای رسیدن به عضویت در شورای رهبری مجاهدین خلق، چه جنایتها و خیانتهایی علیه ما نکرد. خیلیها از شکنجههای این منفور خاطرات بدی دارند، اما او برای من کابوسی است که تمام آرزوهای دخترانه خودم رو در داد فروخفتهام زیر دستش برباد رفته دیدم! من، برای امر مقدس تشکیلاتی، دیگر نباید « دختر» میبودم و رقیه عباسی حیوانی که عامل دستور مسعود رجوی بود.”
مزدا پارسی