خاطره ای از 19 اردیبهشت سال 1390- قسمت دوم

در قسمت قبل در مورد نحوه فرار از اشرف به همراه دوستم توضیح دادم که چگونه و با چه ریسکی توانستیم از اشرف خارج شویم و شاهد بالا و پائین پریدنهای مسئولین سازمان در داخل اشرف بودیم و آنجا بود که معنی جدا شدن به دور از تشکیلات را فهمیدم.

بعد از فرار از اشرف در هتل مهاجر بغداد مستقر شدیم و تحت نظر سازمان های بین المللی قرار گرفتیم. داستان فرار ما فضای داخل قرارگاه اشرف را ملتهب کرده بود. اولاً نمی دانستند ما چند نفر بودیم که فرار کردیم ، به همین دلیل شب فرار ما که شب پنجشنبه بود به همه قرارگاه ها دستور دادند که آمارگیری کنند تا بفهمند چند نفر فرار کردند. لازم است اشاره کنم بعد از فرار ما یکی از دوستانم که در یک مقر بودیم او یک ماه بعدش موفق شد فرار کند و ماجرای فرار ما را که در مقر ما چه گذشت بطور کامل برایمان تعریف کرد و گفت بعد از فرار شما از فرماندهی دستور آمده بود نردبانها را با زنجیر روی تنه درخت قفل کنند تا کسی نتواند از این امکان برای فرار استفاده کند. این دستور  بلااستثناء به همه مقرات صادر شده بود. ضمن این که در مقرات تعداد گشت زنی ها را هم زیاد کردند تا کسی نتواند از مقر بدون اجازه خارج شود و رفتن به بیرون مقر برای هر کاری در بیرون مقر حتما با حضور یک مسئول به عنوان ناظر و کنترل کننده ضروری شد و جزء ضوابط تشکیلات شده بود. خلاصه سخت گیری ها زیاد شده بود.

با این وجود باز هم کسانی بودند که با شگردهای جدید از چنگ رجوی فرار می کردند و ما آنان را در هتل مهاجر ملاقات می کردیم. بعد از مدتی ما تعدادی جدا شده که در هتل مهاجر مستقر بودیم یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل دادیم. محل کنفرانس وزارت دفاع عراق بود. در این کنفراس ما دست به افشاگری علیه سازمان زدیم جالب این است بعد از کنفرانس مطبوعاتی سپس سازمان بلافاصله موضع گرفت و گفت : محمدرضا گلی اسکاردی هفته‌های قبل از این نمایش ( منظور کنفرانس مطبوعاتی ) توسط وزارت اطلاعات به ایران برده شده و پس از دریافت آموزش‌های ضروری به بغداد بازگردانده شده است!!!!!

من تا قبل از این خبر هرگز فکر نمی کردم سازمان مجاهدین تا این سطح هم دروغ بگوید. دروغ هایی که مرغ پخته را به خنده وا می دارد. من هنوز در ناباوری بسر می بردم فکر نمی کردم سازمان با دروغ و دغل خط خودش را پیش می برد.

وقتی در داخل سازمان فعالیت می کردم همیشه فکر می کردم منابع خبری سازمان تنها منبع سالم و بدون سانسور است! اما وقتی خبر فوق را راجع به خودم شنیدم که به تهران رفتم و سپس برای کنفرانس مطبوعاتی به بغداد برگشتم واقعاً این خبر واهی و سراپا دروغ مرا به فکر واداشت و مطمئن شدم که سازمان سراپا نیرنگ مجاهدین همه کارهایش را با فریب و دروغ پیش می برد و ابایی از دروغ گفتن هر چند بزرگ ندارد!!ک

ما تعدادی جدا شده که در هتل مهاجر بغداد مستقر بودیم بعد از شنیدن خبر کذب سازمان، دوستان با خنده و طنز می گفتند اسکاردی تو کی به ایران رفتی که ما خبردار نشدیم، دروغ سازمان آنقدر واضح و روشن بود همه را متعجب کرده بود سپس برای همه ما روشن گردید ناف رجوی را با دروغ بریدند به همین دلیل به راحتی دروغ سر هم بندی می کند و به خورد دیگران می دهد.

لازم به ذکر است بگویم در آستانه کنفرانس مطبوعاتی، پدرم و دو تا از برادرانم در بغداد در همان هتل مهاجر به ملاقاتم آمدند. کنفرانس مطبوعاتی که ما برگزار کرده بودیم انعکاس وسیعی داشت ، پدرم خبرها را از تلویزیون دنبال میکرد وقتی خبر جعلی و کذب سازمان مجاهدین را که از طرف وزارت اطلاعات به ایران برده شدم و آموزش های لازم را به من دادند تا در کنفرانس مطرح کنم این خبر حیرت آنها را هم بر انگیخت. بعد از یک هفته دیدار و ملاقات با خانواده ام در بغداد ، به خانواده ام گفتم من به صلیب سرخ درخواست دادم برای پناهنگی به اروپا بر گردم ، پدرم گفت ما خیلی دوست داریم شما به ایران بر گردید همه خانواده و دوستان می خواهند شما را در ایران ببینند. بسه این همه سال دوری ، من به پدرم گفتم نمی توانم ریسک کنم من نظام ایران را قبول ندارم ممکن است مرا مورد اذیت و آزار قرار دهند و …

ادامه دارد

محمد رضا گلی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا