هر سال، در ۲۵ مه، جهان یاد کودکانی را که ناپدید شدهاند، بدون هیچ ردی رفتهاند و هرگز به خانه بازنگشتهاند، گرامی میدارد. این روز، روزی سرشار از تأمل، درد و امید است – یادآوری اینکه پشت هر چهره گمشده، داستانی نهفته است، خانوادهای که منتظر است، مادری که دعا میکند، پدری که در خاطرات […]
هر سال، در ۲۵ مه، جهان یاد کودکانی را که ناپدید شدهاند، بدون هیچ ردی رفتهاند و هرگز به خانه بازنگشتهاند، گرامی میدارد. این روز، روزی سرشار از تأمل، درد و امید است – یادآوری اینکه پشت هر چهره گمشده، داستانی نهفته است، خانوادهای که منتظر است، مادری که دعا میکند، پدری که در خاطرات پرسه میزند.
اما امروز، بیایید درباره نوع دیگری از فقدان صحبت کنیم – بیسروصداتر، اما به همان اندازه غمانگیز. بیایید درباره صدها کودک و جوانی صحبت کنیم که سالهاست در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی هستند. آنها در خیابانها ناپدید نشدهاند، اما از زندگی والدینشان ناپدید شدهاند. نه به خاطر فاجعه، بلکه به خاطر ایدئولوژیای که هر نوع ارتباط با خانواده را ممنوع میکند، عشق طبیعی بین مادر و فرزند را ممنوع میکند، حسرت، خاطره و ارتباط انسانی را ممنوع میکند.
در اردوگاه مجاهدین خلق، ارتباط با خانواده یک “خطر ایدئولوژیک” محسوب میشود. والدین نمیتوانند نامه، تبریک، عکس بفرستند. برخی از آنها به دروازههای اردوگاه آمدهاند، روزها ماندهاند تا درخواست ملاقات با پسرانشان را داشته باشند – اما درخواستشان رد شده است. آنها هنوز زنده هستند، اما گم شدهاند. از نظر فیزیکی حضور دارند، اما از زندگی کسانی که آنها را به این دنیا آوردهاند، غایب هستند.
امروز، ۲۵ مه، بیایید این کودکان را نیز به یاد داشته باشیم. بیایید در مورد آنها صحبت کنیم. بیایید خواستار احیای انسانیت، شکستن سکوت و پایان دادن به انزوا باشیم. هیچکس نباید به نام یک ایدئولوژی از مادرش جدا شود. هیچ سازمانی حق ندارد بین روح کودک و قلب والدین دیوار بکشد.
کودکان دارایی نیستند. آنها ابزاری برای اهداف سیاسی نیستند. آنها زندگیهایی هستند که به دنبال عشق میگردند.
امروز، فراتر از آمار و فراتر از کلمات، بیایید صدای کسانی باشیم که نمیتوانند صحبت کنند. برای کودکان گمشدهای که در میان ما زندگی میکنند، اما جرات ندارند خانه را به یاد بیاورند.
آلدو سولولاری

