نامه حسین مملوکی به برادرش جعفر مملوکی در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی
سلام جعفر برادر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد. من خیلی انتظار می کشم که تماسی با من بگیری و از اوضاع و احوالت با خبر شوم. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستی! نمی دانم در کمپی که زندگی می کنی چه رفتاری با شما می کنند! من و خانواده ات نگران […]
نامه پدر حمید رضا نوری اسیر فرقه رجوی در آلبانی
حمید رضاجان فرزند عزیزم سلام چه بنویسم؟! چه بگویم؟ حمید رضا پسرم من دوران پیری را سپری می کنم و همچنان چشم انتظارت هستم. تماسی با من بگیر و دل مرا شاد کن. دلم خیلی برایت تنگ شده است. خاطرات قدیم با تو را به یاد می آورم و خیلی برای من سخت است. هر […]
نامه دختر حمید رضا نوری اسیر در کمپ مجاهدین خلق آلبانی
پدر جان سلام من سمانه هستم. دخترت! امیدوارم حال شما خوب باشد. من که خیلی دلم برای تان تنگ شده است. چند نامه برای شما ارسال کردم ولی جوابی نگرفتم. می دانم در کمپی که زندگی می کنی عواطفی نسبت به خانواده وجود ندارد، می دانم از هر گونه آزادی محروم هستی. من از بچگی […]
نامه پدر شکوه قاسمی اسیر در کمپ فرقه رجوی در آلبانی
فرزند خوب و مهربانم دخترم، آرزویم این است که شما را در آغوش بگیرم. ولی افسوس که کیلومترها از من فاصله داری. چه کنم که وضعیت جسمی ام خوب نیست تا به محلی که در آن زندگی می کنی سفر کنم و از نزدیک با شما دیداری داشته باشم. انتظار پدرت از شما این است […]
نامه زعفر صبائی به برادر اسیرش جبار صبائی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
خدمت برادر بزرگ عزیزم جبار صبائی سلام عرض میکنم و پس از سلام، سلامتی شما را از خداوند بزرگ خواستارم. امیدوارم که هر جا هستی سلامت باشی و خانواده خودت را از یاد نبرده باشی. جبار جان وقتی خبر زنده بودن شما را از جداشده محمود دهقان شنیدیم، همه ما از این خبر خیلی خیلی […]
نامه مهین حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
دختر عزیزم سلام لطفا فقط گوش کن. زمانی که در کنار من بودی را به یاد بیاور! من از دوری تو چه سختیها که نکشیدم. آیا این حق من است؟ آرزویم این است که خودت را از زندانی که در آن هستی نجات دهی. پروانه دخترم من پیر شدم. دوری تو پیرم کرد! دوست دارم […]
نامه ولی ا… گل ریزان به عباس گل ریزان در کمپ مجاهدین خلق
عباس جان سلام، حالت چطور است؟ من انتظار می کشم تماسی با من بگیری. می دانی در نبودنت من چه کشیدم! چه کنم که دستم به تو نمی رسد. آرزویم این است که تا زمانی که در قید حیات هستم تو را در بغلم بگیرم. روزی با خودم می گفتم عباس از سربازی برگردد عصای […]
نامه فریده کرم بستی به اردشیر کرم بستی در کمپ آلبانی
اگر آفتاب زندگی سوزان است، اما سایه بانی دارد به وسعت عشق برادر و در آن هیچ عشق پاک و جاودانه ای مثل عشق به برادر وجود ندارد و هیچ دوستی مثل برادر نخواهد شد. اردشیر سلام ، امیدوارم حالت خوب باشد. خیلی وقت است از شما خبری ندارم. نمی دانم خوب هستی یا نه! […]
زهرا قلیزاده: از فرار و رهایی حمید آق آتابای انگیزه بگیرید
سلام به برادر عزیزم علی جانم، امیدوارم در صحت و سلامت بوده باشی. اگر از احوالات خانواده ات مخصوصا پدر خواسته باشی، به لطف پروردگار مهربان در سلامت هستند و دعاگو و چشم به راه پسر نازنینش است. علی جان هر روز خبرهای مسرت بخشی از مانز آلبانی شنیده و دیده میشود که جای بسی […]
نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
می نویسم برای بهترین خواهری که مهربونی هایش را فراموش نمی کنم سلام طیبه امیدوارم حالت خوب باشد. چه کنم که نمی توانم خواهرم را فراموش کنم . خواهر داشتن خودش یک نعمت است. ای کاش در کنار هم بودیم و من غمی نداشتم. خیلی وقت است شما را ندیدم و راستش را بخواهی دلم […]
نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ مجاهدین در آلبانی
سلام برادر عزیزم نمی دانم نامه های پیشین مرا خواندی یا نه ! خیلی حرفها دارم که با تو بگویم اما نمی دانم از کجا شروع کنم. از دوران کودکی که با هم بودیم و یا از حال که چندین سال تو را ندیدم. شما برادر من هستید و نمی توانم برادر خودم را فراموش […]
نامه محمد قاسمی به دخترش شکوه قاسمی در کمپ فرقه رجوی در آلبانی
فرزند خوب و مهربانم، دختر عزیزتر از جانم، سلام امیدوارم حالت خوب باشد. ما کیلومترها از هم فاصله داریم. تا همین امروز ده ها نامه برای شما ارسال کردم ولی شما یک جواب هم به من که پدرت هستم ندادی! دختر عزیزم دلم برایت تنگ شده است. دلم می خواهد مثل گذشته در کنار من […]