دوشنبه, ۱۷ آذر , ۱۴۰۴
نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس در کمپ آلبانی 09 اسفند 1400

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس در کمپ آلبانی

عباس سلام من در شرایطی این نامه را برای شما می نویسم که به لحاظ جسمی خوب نیستم. چرا این کار را با من می کنی؟ چرا تماسی با من نمی گیری و دل مرا شاد کنی؟! یادت می آید زمانی که در عراق بودی در پادگان اشرف شما را ملاقات کردم. با هم حرفهایی […]

نامه مادر مصطفی قائدی به فرزندش در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 08 اسفند 1400

نامه مادر مصطفی قائدی به فرزندش در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

مصطفی سلام حالت خوب است؟ در کمپی که زندگی می کنی نمی دانم در چه وضعیتی هستی؟ نمی دانم در شرایط ویروس کرونا چگونه از خودت مراقبت می کنی؟ تماسی با من نمی گیری که از نگرانی در بیام. ذهنم درگیر توست و تا به حال چندین نامه برای تو ارسال کردم. منتظرم تماسی با […]

نامه سمانه نوری به پدرش حمیدرضا نوری در کمپ آلبانی 07 اسفند 1400

نامه سمانه نوری به پدرش حمیدرضا نوری در کمپ آلبانی

سلام پدر عزیزتر از جانم که بدون گرمای دستانش زندگی معنایی ندارد. می خواهم برایت نامه بنویسم اما نمی دانم چه بگویم و چه بنویسم؟! چون از بچگی گرمای دستان پدر و مهر و محبت پدر را حس نکردم. پدر عزیزم من الان سی و سه سال دارم و دارای دو فرزند پسر هستم و […]

علی جان تو را بخدا پدر را به آخرین آرزویش برسان 04 اسفند 1400

علی جان تو را بخدا پدر را به آخرین آرزویش برسان

سلام به برادر عزیزم، امیدوارم حالت خوب خوب باشد. حال و احوال خانواده ات مخصوصا پدر الحمدلله خوب است و تنها نگرانی و پریشانی پدر برمیگردد به سالها دوری و بی خبری از فرزندش که تنها داروی دردش دیدن و در آعوش کشیدن پسرش است. بله داداشی مهربانم ، پدر نگران است. بشدت نگران که […]

پیام کمند علی عزیزی به اعضای گرفتار در فرقه رجوی 03 اسفند 1400

پیام کمند علی عزیزی به اعضای گرفتار در فرقه رجوی

دوستان سلام در حالی تولد دختر کوچکم یسنا 3 ساله را جشن می گیرم که قریب به 17 سال است موفق شدم از تشکیلات در هم پیچیده و نکبت رجوی فرار و پس از نجات، زندگی سبز همراه خانواده ام را تجربه کنم. دنیای عاری از رجوی و جلسات مغزشویی و نشست های متعدد عملیات […]

نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی 02 اسفند 1400

نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی

سلام حمید رضاجان – پسرم چند نامه دیگر برای تو بنویسم که جواب مرا بدهی؟! خدا را خوش نمی آید این رفتار را با من می کنی. زمانی که پیش من بودی با خودم می گفتم دوران پیری پسرم حمید رضا عصای دستم می شود اما روزگار عکس آن را ثابت کرد و من الان […]

دلنوشته پدر چشم به راه محمد تقی یوسفی گیلاکجانی 25 بهمن 1400

دلنوشته پدر چشم به راه محمد تقی یوسفی گیلاکجانی

محمد جان سلام قربونت برم خوبی عزیزم. بی خبر و بی اطلاع ازت هستم و خیلی ناراحت و نگران. روزگار در نبود و بی خبری از تو خیلی خیلی بهم سخت میگذره محمد جان. از طرفی خبر تشکیل انجمن آسیلا درآلبانی خیلی امیدوارم کرد شاید که پلی باشد برای شنیدن صدای تو و داشتن تصویری […]

نامه مادر حسن رضایی اسیر فرقه رجوی در آلبانی 21 بهمن 1400

نامه مادر حسن رضایی اسیر فرقه رجوی در آلبانی

حسن سلام. حالت خوب است مادر؟ خیلی وقت است با من تماس نگرفتی و من نگرانت هستم. مشکلی برایت پیش آمده؟ اگر مشکلی نداری پس چرا تماست را قطع کردی؟ من چقدر بایستی دوری تو را تحمل کنم. من مادرت هستم و حق دارم نگرانت باشم. چرا این کار را با خودت کردی؟! سالها خودت […]

نامه مصطفی تارخی به برادرش محمد تارخی در کمپ آلبانی مجاهدین 12 بهمن 1400

نامه مصطفی تارخی به برادرش محمد تارخی در کمپ آلبانی مجاهدین

محمد جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستی؟! چندین سال است خانواده ات را رها کردی و تماسی با خانواده ات نگرفتی. ما نگران شما هستیم ای کاش شماره ای از شما داشتم و با شما تماس می گرفتم. تا حدودی خبر دارم که الان در یک […]

مهدی جانم فراق ۲۲ ساله فقط به دست خودت به پایان می رسد 11 بهمن 1400

مهدی جانم فراق ۲۲ ساله فقط به دست خودت به پایان می رسد

پسرم مهدی حمیدفر منم مادرت تاج الدوله حیدریان. آن روز که رفتی و دیگر برنگشتی را هیچ وقت فراموش نکردم و نمی کنم . آنروز که تو را از من ربودند و فریب دادند و به بهانه زندگی بهتر در اروپا تو را از من گرفتند . هر روز و هر شب آخرین دیدارت را […]

مادر محمد جعفر نجفی: پسرم بهترین خبر برای ما خبر رهایی تو از زندان رجوی هاست 10 بهمن 1400

مادر محمد جعفر نجفی: پسرم بهترین خبر برای ما خبر رهایی تو از زندان رجوی هاست

محمد جعفر سلام خوبی مادر؟! محمد جعفر چرا با من تماس نمی گیری تا صدایت را بشنوم؟! دلم برایت تنگ شده. چندین سال است از تو خبری ندارم. من مادرت هستم و دلم می خواهد تو را در آغوشم بگیرم. چرا این کار را با خودت کردی؟ چندین سال از خانواده ات دور شدی به […]

والدین سالخورده کریم نعلبندیان در حسرت یک تماس فرزندشان! 07 بهمن 1400

والدین سالخورده کریم نعلبندیان در حسرت یک تماس فرزندشان!

خانواده کریم نعلبندیان، مخصوصا پدر و مادر پیر و سالخورده کریم، سالهاست در حسرت یک تماس، یک ملاقات ساده، پیرتر و ناتوان تر شدند، فرزند آنان در اردوگاه مجاهدین خلق در کشور آلبانی اقامت دارد، آنها فقط خواهان ملاقات هستند و اینکه مطلع شوند که آیا کریم جایش خوب است؟ راحت است؟ مادر و پدر، […]

blank
blank
blank