مصاحبه سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران – قسمت اول
این درست مصادف با زمانی است که معاون مسعود رجوی، علی زرکش، هم کمی پیش از من به اتهام خیانت محاکمه و محکوم به اعدام شده ولی با یک درجه تخفیف توسط مسعود رجوی بصورت زندانی نگهداری میشد. اطلاع یافتن من از این ماجرا آتش اعتراض من را شعله ور تر ساخت و من را جری تر کرد بر اینکه نظراتم را تند تر و حادتر بیان کنم چون علی رغم اختلافات شخصی که با مرحوم زرکش داشتم ولی حق را به او میدادم.
اختیار با فرد آگاه است
وی گفت چون عده ای را با خریدن چیزهائی فریب می دهند. مثلاً جادیه امیری می خواست از سازمان بیرون بیاید. هربار در نشست می گوید من نمی خواهم بمانم، برایش چیزی میخرند. برای او تا به حال 2تا دوچرخه خریده اند.
نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت ۸
مرضیه قرصی: حتی در نشست عملیات جاری وقتی فاکت ها از سوی بچه ها خوانده می شد چون همه می دانستیم محتوای فاکت ها واقعیتی ندارد و به اصطلاح من در آوردی است همگی می خندیدیم و همدیگر را مسخره می کردیم خوب ما ناچار بودیم حالا یک جورهایی هر کدام از ما یکی دو تا فاکت سرهم بندی کنیم و در نشست بخوانیم.
میلیشیاها هم بازگشتند
علی رغم اینکه برای همه روشن بود که این ارتش هرگز برای تهاجم به ایران استفاده نخواهدشد ولی با لاجبار می بایست در آن شرکت میکردند.خودم چند بار به فرماندهان گفتم که این مانورها به چه منظور انجام می شود و آیا نتیجه ای دارد یا…. که مرا تهدید به مسئله داری و اخراج کردند.
مصاحبه سعید شاهسوندی با نشریه چشم انداز – قسمت سوم
مسئله این بود که نه حاکمیت جمهوریاسلامی حکومت علی(ع) بود و نه مجاهدین خوارج صدر اسلام. به فرض هم که مجاهدین خوارج صدر اسلام بودند، خود علی(ع) در وصیتنامهاش میگوید”فرزند زمان خود باشید” مطمئناً اگر علی(ع) در زمان ما زندگی میکرد برخورد او با خوارج این زمان به گونهای دیگر بود.
دموکراسی خیانت شده
راستی چه تحلیل و نظری نسبت به مقاومت مردم فلسطین و کشتار اسرائیلیها در کرانه باختر و… دارید آیا هنوز پایبند تحلیها و نظر گدشته خود هستید و.. و بالاخره اینکه راستی چرا رجوی در سالهای اخیر تمامی اصول سازمانی سالهای گذشته را زیر پا گذاشته است؟
مصاحبه با آقای علی بیگلری
بعد از گذراندن انفرادی های سازمان، به وسیله عناصری از سازمان به زندان مخوف ابوغریب تحویل داده شدم. در این زندان افرادی که ازسازمان به آنجامنتقل می شدند تحت شرایط سختی قرارمی گرفتند که از رفتن به ایران امتناع کنند و مجدداٌ به سازمان برگردند.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۸
خلاصه برای من فرمانده ویژه گذاشته بودند که شب و روز مرا تحت کنترل داشت. آنها فهمیده بودند در اشرف نخواهم ماند و به ایران باز می گردم. فرماندهانم حتی نمی خواستند کسی متوجه بشود قصد دارم از قرارگاه اشرف خارج شوم و به ایران برگردم. به من گفته بودند و هشدار داده بودند تا این موضوع را با کسی در میان نگذارم مبادا تاثیر منفی بر روی افراد بگذارد.
گفتوگو با نشریه چشمانداز ایران – بخش اول
آذرماه 1361 درکردستان اولین نظرات انتقادی در من جوانه زد. جوهر این اعتراضات فقدان روابط دموکراتیک بود و باعث شد که من کردستان را ترک کنم. پس از توقفی طولانی در ترکیه که هدف آن خستهکردن من جهت بازگشت به تشکیلات بود به فرانسه رفتم.
خاطرات اسداله علیپور
ولی بعد از دیدار با خانواده من دیگر حال و روز عادی نداشتم هرچند که سازمان با جلسات مختلف سعی می کرد تأثیرات دیدار با خانواد را در درون ما از بین ببرد ولی من مرتب در خلوت خودم به فکر می رفتم. به خانواده ام فکر می کردم به اینکه چرا نباید من بتوانم برای زندگی خودم تصمیم گیری کنم، چرا نباید بتوانم آزادنه فکر کنم، تا کی بایستی از زندگی محروم باشم
خاطرات قلعه اشرف – قسمت چهاردهم
ترس ناخودآگاه و غیر ارادی و عدم اعتماد به نفس جزئی از خصوصیات همیشگی افراد مستقر در قرارگاه اشرف بود. در واقع در یک پروسه درازمدت علائق و احساسات انسانی افراد را به تدریج کمرنگ و در درازمدت از بین می بردند. به عبارتی فضایی بوجود آمده بود که نیروها به مثابه یک ابزار مکانیکی در آمده بودند
من از ملت ایران معذرت می خواهم
آن روزها فکر می کردم هدف مجاهدین خدمت به مردم ایران است، اما امروز می فهمم که از خیانت هایشان در جنگ ایران و عراق که بگذریم، اگر این ها می خواستند به ایران و مردمش خدمت کنند با دولت ایران سازش می کردند و درون همان دولت، به مردم خدمت می کردند