زنان قرارگاه اشرف در معرض خشونت سیستماتیک
واقعیت های گزنده و دردناکی که زنان رها شده از مناسبات قرون وسطایی و زن ستیز مجاهدین در رابطه با پوچی و سستی مناسبات درونی تشکیلات مجاهدین و سرکوبی احساسات زنانه به شکلی همه جانبه مطرح میکنند اذعان به واقعیتی آشکار است. اینکه رهبری مجاهدین آگاهانه اقدام به تهی نمودن زن از همه ی ویژگی های زنانه برای استثمار و بردگی او می نماید.
دموکراسی، حقوق بشر و زنان ابزاری در دست تروریستهای مجاهدین
یکی از جداشدگان از گروه تروریستی مجاهدین با بیان اینکه”دموکراسی،حقوق بشر و زنان” ابزار موثری است که مجاهدین در اروپا از آن به وفور استفاده میکنند، ابراز داشت: به جرات میتوان گفت ۹۵ درصد از زنانی که هم اکنون در پادگان اشرف هستند به مدت ۳۰/۲ دقیقه هم طی ۲۵ سال گذشته در شهرها، پارکها، اماکن عمومی و تفریحی عراق به تنهایی قدم نزدهاند. این عضو جداشده از گروه تروریستی مجاهدین با بیان این مطلب افزود: ۷۰ درصد از زنان مجاهدین مجرد بوده و تاکنون ازدواج نکردهاند و در مجموع ۱۰ درصد از زنان سازمان که متاهل بودهاند دارای فرزند هستند.
حقوق پایمال شده زنان در سازمان مجاهدین خلق
زنان در تشکیلات سازمان مجاهدین حق انتخاب همسر نداشتند.تا سال 1368 شمسی تشکیلات مجاهدین مشخص می کرد که کدام زن با کدام مرد ازدواج کند.از سال 1368 شمسی تا کنون حق ازدواج از زنان و مردان مجاهدین در عراق و سایر نقاط دنیا سلب شده و آنها حق زندگی خانوادگی و زناشویی ندارند.همانهایی هم که متاهل بودند بواسطه”انقلاب ایدئولوژیک” طلاق گرفته و تحت اجبارات”انقلابی” فرزندانشان را به تشکیلات مجاهدین تحویل دادند تا دور از دسترس پدر و مادر از آنها نگهداری شود.
میزگرد بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت سی و یک
در حالی که بقیه ی خانم های هم سن و سال او را برای علف کنی و کارهای اجرایی و کارگری میفرستادند. ولی دختر مریم انگار خونش از دیگران رنگین تر بود در کلاس های کامپیوتر مشغول آموزش بود و سایر امکانات و امتیازاتی که برای وی در نظر گرفته بودند. در هر حال او جدا از بقیه بود رسیدگی و مراقبت ویژه داشت. حتی کادوهایی که فرماندهان به او میدادند با کادوهای دیگران فرق داشت ارزشمندتر و گرانقیمت تر بود.
رجوی، پرچم دار عشق یا پرچم دار تباهی!؟
بر چه مبنایی به رهبری فرقه لقب پرچم دار عشق را داده اند؟ عشق به اعضای خود و نابود کردن کانون خانواده، اعضاء را به تباهی کشیدن، کودکان خُرد سال و شیر خوار را در به در کردن در دیار غُربت و بدور از محبت پدر و مادری، عشق به مردم ایران، خمپاره زنی و بمب گذاری درون مردم و خون مردم بی گناه را ریختن، حمله به خانواده های اعضاء در مقابل پادگان اشرف و توهین کردن به آنها، و یا شکنجه کردن روحی و فیزیکی اعضاء، در کجای رهبری فرقه، عشقی وجود دارد که ما بیست سال آن را ندیدیم
پیام به دوستان قدیمی و یاران اسیر و دربند در اشرف
اکنون چند سال از جدا شدنم از فرقه رجوی دجال می گذرد و اکنون در ایران بر خلاف گفته های مسئولین فرقه زندگی آرامی را شروع کردم و تازه متوجه شدم که طی این سالیان رجوی چه بر سر ما آورده و زندگی را بر ما تلخ کرده بود. رجوی جنایت کار می خواهد با فریب و دروغ باز هم شما را در اشرف نگه دارد ما که یادمان هست وقتی که با هم تنها می شدیم عنوان می کردیم که رجوی دروغ می گوید و فقط می خواهد ما را به کشتن بدهد شما اکنون باید تصمیم جدی بگیرید چرا که سران فرقه می خواهند قدرت تصمیم گیری را از شما بگیرند.
میزگرد بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت سی
اشرف دختر مریم تو قسمت خواهران بود حتما رفتار و کردارش را خانم مرضیه قرصی بهتر می دانند و شناخت دارند محمد یا مصطفی پسر مسعود (که البته اسمش مصطفی بود اما به او می گفتند محمد) که حالا باید بحثش باز شود حتما در جریان هستید این مصطفی فرد بریده بود، حالا تناقضاتش که جای خود را دارد ایشان کاملا بریده بود ولی به هیچکس اعلام نکردند سعی کردند این موضوع را مخفی کنند به جهت اینکه بریده بود هیچ نشستی برای وی ترتیب ندادند فقط دو یا سه کادر مشخص سازمان (مورد اعتماد مسعود رجوی) با مصطفی به طور مستقیم سر و کار داشتند
در فرقه رجوی، ما هم بیمار بودیم
من بیمار شدم آنهم بیماری عفونت سرخرگ آئورت قلب. دکترخودمان که بعدها در نشست های عملیات جاری معلوم شد که فقط سه ترم دانشجوی پزشکی بوده و با تدبیر سازمان دکتر خطاب میشده و میشود با درایت تشکیلاتی تشخیص داد که مبتلا به تمارض شده ام و برای فرار از کار و نشست و ….. به درد نداشته اذعان میکنم وهمین شد منشاء نشست و فحش و بد و بیراه به این حقیر که تصمیم گرفتم که برای خلاصی از این همه بپذیرم که مشکلی در کار نبوده و همان طور که سازمان میگوید باید با تمارض مقابله کنم ؛گذشت و بیماری چون واقعی بود رنجم میداد.
درد دل مادری در رنج دوری فرزند اسیرش در اشرف
به نظرم حتی نام زندان را هم نمی توان روی اشرف گذاشت چون باید گفت: صد رحمت به زندان! معمولا هر زندانی حق ملاقات را دارد و کسی نمی تواند این حق را از او سلب کند. اما ما چه کنیم که قانون پادگان اشرف با قوانین دنیا متغایر است و آن این است که: ملاقات ممنوع. قانونی که در فرقه حاکم است در کجای قانون دنیا جا دارد که یک مادر بعد از چندین سال حق ملاقات با فرزندش را ندارد.
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت ششم
چند روز در درب ورودی اشرف بودیم یکی از همراهانمان حدوداً پنجاه سال داشت از درد و ناراحتی و از فشاری که به ایشان به دلیل اجازه ندادن به ما برای ملاقات با بچه هایمان وارد آمد دچار سکته ی قلبی شد. من شخصاً ایشان را با ماشین ارتش عراق به بیمارستان رساندم با مشکلات بسیار زیاد و بعد از چند روز حالش خوب شد در هنگام بازگشت به ایران هم ناخوش بود. این صحنه ها واقعاً درد آور است، رقت انگیز است.
دروغگویی سران فرقه رجوی در رابطه با مرگ یک اسیر نگون بخت در اشرف
معالجه قاسم یک سال نه بلکه بیش از 15 سال تاخیر داشت چون رجوی همه اسیران فرقه خود را خروج ممنوع کرده بود و حتی به بیماران صعب العلاج هم از ترس اینکه یک موقع اسرار فرقه رجوی را رو کنند اجازه خروج نمیداد تا اینکه هم درد بکشند هم این چنین به مرگ زود هنگام از این دنیا بروند تا در این موقعیت رجوی و سران پاریس نشین فرقه رجوی بتوانند از مرده هم به نفع خود سوء استفاده بکنند.
وای بر این حقوق بشر که شکنجه گران فرقه رجوی از آن دفاع می کنند
در سیمای آزادی خانم رئیس جمهور فرقه زالو صفت رجوی با افتخار درباره حقوق بشر صحبت می کرد آن هم زمانی که هنوز خون احمد رازانی خشک نشده و بهتر است بگویم خونهای امثال احمد رازانی، که خانم مریم رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق درباره نقض حقوق بشردر ایران با آب و تاب در اوور صحبت می کند چنانچه اگر کسی از نزدیک او را نشناسد و در مناسبات آنها نباشد فکر می کند این زن حامی حقوق بشر است اما این زن، همان شخصی است که روزی در عراق فرمان شکنجه نیروهای خود را صادر می کرد