جناب آقای بوجار نیشانی٬ نخست وزیر محترم کشور آلبانی
آقای رییس! افتادن در بازیهای سیاسی و معامله کردن حق با ناحق٬نادیده گرفتن و ناشنیده گرفتن حرفها و فریادهای کسانیکه به آنها ظلم شده است٬ قطعا در این دنیا بی پاسخ نخواهد ماند!من بعنوان یک انسان٬ یک انسانی که قربانی خشونت و تروریسم و قربانی یک فرقه بوده ام٬ از شما میخواهم که بعنوان یک فرد مسئول و قطعا تاثیرگذار٬ به کاری که قصد دارید انجام دهید٬ بیشتر تامل داشته باشید! به جرات خدمت شما عرض میکنم که بیش از 95 درصد از کسانیکه از عراق به کشورشما منتقل شده اند و پناهنده شما هستند٬ بدلیل سالیان سال تحت فشارهای روحی و روانی بودن٬ نیاز به کمک دارند! کمک برای اینکه بتوانند به تعادل برسند و برای آینده خود٬ خود٬ تصمیم بگیرند! برای اینکه بتوانند زندگی جدیدی را بدور از فشارهای تشکیلاتی و فرقه ای آغاز کنند!
دیدار صمیمی منصور شعبانی با خانواده اسماعیل پورحسن؛ گروگان فرقه رجوی
آقای شعبانی عضوجدید الورود به ایران پس ازآشنایی اولیه با خانواده دردمند وچشم انتظار پورحسن درخصوص آخرین وضعیت اسماعیل پورحسن درمناسبات فرقه گرایانه رجوی گفتند:” وقتی نام اسماعیل را شنیدم یک دنیا خاطره که با وی داشتم به خاطرم آمد ولذت بردم چونکه اسماعیل خیلی خوش مرام ومهربان وساده وصادق بود.
نامه به زنان عرب شرکت کننده در شوی مریم رجوی
اینجانب از بیش از بیست و پنج سال پیش در بخش روابط با عراق در سازمان به عنوان مترجم ارشد همۀ نامه ها و بیانیه ها و اسناد و نوشته ها و کتابهای رهبری و اطلاعیه ها و نشریات سازمان کار می کردم از جمله ترجمۀ بسیاری نامه ها و بیانیه ها و حتی مصاحبه های از قبل آماده شده به زبان فارسی!! به علاوۀ بیانیه های جعلی با ادعای امضای میلیونها عراقی!! که تماما به فارسی نوشته می شدند و من آنها را به عربی ترجمه می کردم!!، همچنین دخالتهای آشکار رهبری سازمان در اوضاع عراق برای تشدید اختلاف و تعمیق شکاف بین لیست العراقیه (اپوزیسیون عراق) و دیگر جریانها.
خاطرات احسان بیدی ـ قسمت اول
اگر چه هنوز در ذهنم سوالاتی بود که هنوز پاسخ نگرفته بودم و همواره با خودم درجنگ بودم. تا اینکه بعد از مدتی رابط سازمان امد و دوباره ارتباطم شکل گرفت ولی وقتی با افراد سازمان چهره به چهره می شدم و به چشم های آنها نگاه میکردم، عدم صداقت می دیدم. دلم قرص نبود که بروم و میگفتم احسان اینها همه اش دروغ است ولی باز میگفتم اگر یک لحظه درست باشه چی؟
مصاحبه با سیروس غضنفری عضو سابق ارتش آزادیبخش رجوی
اوبرای توجیه این کارهای احمقانه ودرعین حال مستبدانه وضد حقوق بشری آشکار خود، ناچار شد دوکتاب علیه خانواده ها بنویسند ویا هواداران خارج کشور را از دست بدهد. به نظر من رهبری که نتواند درشرایط خاص مثل یک ناخدای مجرب، کشتی توفان زده را به ساحل نجات برساند آن سازمان یا گروه آینده ندارند ومثل کشتی توفان زده ای با ناخدای کم مهارت، درمسیر جریانات سیاسی غرق می شوند واز بین می روند واین سازمان فرقه ای مریم هم درحال غرق شدن است.
هشدار احسان بیدی به مقامات دولت آلبانی در مورد توطئه مجاهدین درالبانی
در همینجا به مسئولین کمیساریا و وزارت کشور البانی اعلام می کنم که در کشور البانی هرگونه اتفاقی برای من پیش بیاید و قطره خونی از بینی من ریخته شود، مسئولیت تام وتمام آن بر عهده خانم فائزه محبت کار (طاهره زکیانی رودسری) فرزانه میدانشاهی، اسماعیل مرتضائی (جواد خراسان) علی رئوسان و سعید داوری می باشد.
از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت دهم
گام اول، جداسازی بچه ها بود، برای هر کسی فرزند یک شیرینی خاص دارد مگر اینکه آن فرد بین ایدئولوژی خود و فرزندش یکی را انتخاب کند مثلاً ایدئولوژی هایی وجود دارد که به این حریم قدم نمی گذارد و تلاش می کنند که فرد هر دو را داشته باشد اما در ایدئولوژی فرقه گری سازمان مجاهدین قبل از هر چیز رهبر مقدم تر است , در آن ایدئولوژی گام اول رهبر , گام دوم غرق شدن در وجود رهبر , گام سوم فدا شدن برای رهبر.
نامه ای به یک دوست
جدایی نفراتی مثل من و تو که سابقه و رده تشکیلاتی بالاتری داشتیم٬ قطعا کمک بیشتری به بچه هایی که در لایه های پایین تر سازمان بودند میکرد که بتوانند تصمیم بهتر و قاطع تری برای خود و آینده خودشان بگیرند!
به دوستانم در آلبانی
شما که اکنون به دنیای ازاد رسیده اید باید مثل همه انسانها یک زندگی ازاد داشته باشید و از حق و حقوق شهروندی استفاده کنید شما حق دارید بدون اجازه سران فرقه با خانواده خود رابطه داشته باشید ؛ تردد آزادانه داشته باشید ؛ با هر کسی که دوست داشته باشید رابطه انسانی داشته باشید ؛ شما حق دارید مدل لباس پوشیدن خودتان را انتخاب کنید ؛ حق دارید مثل هر انسانی به وسایل ارتباطی دسترسی آزادانه داشته باشید ؛ حق دارید توسط وکیل از حق و حقوق پناهندگی خود مطلع شوید ؛ حق دارید شغل و ادامه مسیر زندگیتان را انتخاب کنید و …
گفتگوی بنیاد خانواده سحر با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی – قسمت پانزدهم
حقیقت این است که من بنا به دلایل خیلی خاص و البته مستند از موضوع این ازدواج و آن پیشینه ای که از رابطه مریم و مسعود بیاد می آورم و در ادامه فاصله زمانی بین ازدواج مسعود با فیروزه، آمدن مریم در دم و دستگاه مسعود، نزدیکی مریم به فیروزه و مسعود و فاکتورهای دیگر تحت هیچ شرایطی نمی توانم انگیزه این ازدواج را جز از زاویه یک رابطه شخصی دو طرفه میان مریم و مسعود ارزیابی کنم. یعنی اول می خواهم بر روی انگیزه های واقعی این ازدواج انگشت بگذارم در مقابل آن انگیزه ها و دلایل واهی و ساختگی که به این ازدواج سنجاق شده است.
گفتگوی بنیاد خانواده سحر با خانم ها بتول سلطانی و میترا یوسفی – قسمت دوازدهم
هر کسی در درون خودش یک پیشوا و رهبر خودبخودی درست کرده است. این را رجوی به قبر تعبیر می کند و می گوید برای رستگاری و هدایت باید این سنگ قبر برداشته بشود تا افراد بتوانند خودشان را به آن رهبر واقعی بیرونی وصل کنند. به قول خودش دوشاخه شان را به پریز رهبری وصل کنند و از او انرژی بگیرند. این صورت مسئله ای است که رجوی از وضعیت خودش و ملاء اش ارائه می دهد. اما به دنبال همین صورت مسئله رجوی یک راه حل را مطرح می کند به این معنا که اگر قرار باشد از این قبر بیرون بیاییم و از نور آن رهبری منتفع بشویم، قبلش باید یک کسی آن سنگ قبر را از روی قبر ما بردارد. اگر چنین کسی نباشد بخودی خود ما نخواهیم توانست از این قبر بیرون بیاییم. کسی که این سنگ قبر را بر می دارد، همین مریم است. کسی که ما را به آن نقطه آرمانی و پریز رهبری وصل می کند همین مریم است. شاید یک جمله ای از قول مهدی ابریشم چی که خوشبختانه همراهم دارم بتواند کلیت این مفهوم را بیان کند.
دیدار خانواده های اسیران فرقه رجوی استان مازندران با آقای رضا رجبزاده – قسمت دوم
ایام عید که فرا می رسید به یاد خانواده می افتادم و برای این که دیگران متوجه نشوند وقتی برای استراحت که می رفتم، زیر پتو به حال خانواده ام گریه می کردم چرا که اگر مسئولین متوجه این صحنه می شدند من می بایست در حضور صدها نفر فاکت هایی مربوط خانواده ام را می خواندم و بازخواست می شدم. خیلی ساده نبود در واقع کافی بود آنها بفهمند کسی به خانواده اش فکر کرده است، این بدترین گناه بود و در آن صورت به اتهام وابستگی به خانواده آن فرد را زیر تیغ می بردند.