درخواست کمک خانواده جمالی از صلیب سرخ
در کمال تاسف رهبران مجاهدین کمترین اهمیتی به احساسات و عواطف خانوادگی نمی دهند. آقای مختارعلی جمالی بر این باورند رهبران مجاهدین می بایست به خواسته مشروع اعضای خانواده به خصوص پدر پیر و بیمارش که سالهاست در انتظار در آغوش کشیدن فرزندش لحظه شماری می کند، اهمیت داده و امکان ملاقات آنها با برادرش را در کمپ لیبرتی تحت نظارت مسولین سازمان ملل متحد (یونامی) فراهم نمایند.
استمداد خانواده های گلستانی از مجامع حقوق بشری
ما خانواده های استان گلستان که فرزندانمان در فرقه رجوی گرفتار شده و احتمال تلف شدن آنها در درگیریهای احتمالی سران جنایتکار رجوی با ارتش عراق وجود دارد، از تمامی جوامع حقوق بشری و سازمان ملل و دولت عراق خواستار دستگیری سرکرده این باند تروریستی یعنی مسعود رجوی خائن و مریم عضدانلو جنایتکار و تحویل آنها به دادگاه صالحه بین المللی بعنوان جنایتکار ضد بشریت می باشیم
حضور گسترده خانواده های گلستانی در دفتر انجمن نجات
بدنبال جداشدن و بازگشت تعدادی از عناصر مجاهدین در روزهای اخیر، خانواده های گلستانی که فرزندان آنها در چنگال شیاطین زمانه یعنی مسعود و مریم رجوی خائن گرفتار می باشند، با حضور در دفتر انجمن نجات استان خواستار اجرای محورهای زیر توسط نمایندگان جوامع حقوق بشری و صلیب سرخ و سازمان ملل شدند. خانواده های گلستانی که فرزندان آنها مدتهای مدیدی است که در چنگال این شیاطین گرفتار می باشند با حضور در محل دفتر انجمن نجات استان و نوشتن شکایتهای گوناگون از سران فرقه ضد بشری رجوی، خواستار پیگیری هر چه بیشتر درخواستهای خود از نماینده دبیر کل سارمان ملل شدند.
همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار- قسمت پنجم
آقای داریوش بال افکنده شروع به صحبت کردند و ضمن سلام و خوش آمد گویی به خانواده های اعضای گرفتار درکمپین اشرف و لیبرتی گفتند: داستان ربودن خودم و دوستانم صادق خاوری و حسین فرح بخش بتوسط عوامل رجوی مشترک است و حرف جدیدی ندارم ضمن اینکه میخواهم به سوال یکی ازشمایان حول درگیریهای سال 88 و فروردین 90 و کم و کیف آن در اشرف که خودم از نزدیک شاهدش بودم اندکی توضیح بدهم و رفع زحمت بکنیم.
در میان اشک و شوق خانواده ها – قسمت سوم
وقتی در سال 82 پدرم برای ملاقات به اشرف آمد حتی دوستانم باورشان نمی شد که پدرم زنده است و وقتی به رقیه عباسی یکی از مسئولین زن فرقه که همسر پسر عموی پدرم نیز می باشد اعتراض کردم که چرا این خبر را به من دادید گفت خبر ناقصی در این ارتباط داشتیم که مجبور شدیم به شما هم بگوئیم و… و اینگونه افراد را با فریب و نیرنگ در آنجا نگه می دارند و پل پشت سرشان را خراب می کنند.
نامه به بابک خلیلی عضو اسیر اشرفی
سلام به بابک عزیزم. دایی جانم که همیشه دایی علیرضا صدایش میکردم. سالها بود که ازت خبری نداشتیم تا اینکه ازطرف انجمن نجات گیلان همایشی که قبلا هماهنگی شده بود و در رضوانشهر برگزار شد خبرسلامتی و حضور تو را که د ر پادگان اشرف بودی آقای احمدی پور برایمان توضیح داد. برایمان سوال بود تو که برای دفاع از کشور و وطن رفته بودی چرا و چطور به اسارت آنها و سر از پادگان اشرف درآوردی. نمیدونم چطوری برایت توصیف کنم که چقدر خوشحالم که خبر سلامتیت را شنیدم. شهری که در آن بزرگ شدی خبر تو را شنیدن وهمه وهمه منتظر و خواهان کمک توهستند.
شادمانی یک خانواده دیگر در پی رهایی عزیزشان از چنگال رجوی
حسن شرقی پس از سالها اسارت در اردوگاههای صدام و رجوی بالاخره ازکمپ موقت لیبرتی موفق به فرار شد و به آرامش رسید. درنقطه شروع اسارتش در سال 1359 آن هنگام که در دفاع از وطنش برعلیه صدامیان می خروشید فرزند برومندش 7 ماهه بود و الان 31 یک بهار از عمرش گذشت بی آنکه دست مهر و محبت پدر را برصورتش حس کرده باشد. وای بر رجوی که دردو دنیا بایستی پاسخگو باشی که چه جنایاتی که در حق اعضای نگون بخت خود و خانواده هایشان مرتکب نشدی…
همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار – قسمت چهارم
آقای صادق خاوری ضمن سلام وخوش آمدگویی به خانواده های دردمند پیرامون ربوده شدن و به اسارت درآمدنش در باتلاق اشرف گفتند که اینجانب مطلقا یک فردسیاسی نبودم و اطلاع چندانی هم ازسازمان مجاهدین که فرقه مخربی بیش نیستند، نداشتم. مثل سایر شهروندان به زندگی عادی مشغول بودم وچندماهی هم بود که تصمیم به ازداوج گرفته بودم ونامزد کرده بودم. البته تمایل داشتم برای کسب درآمد بهتر و اشتغال مناسبتر به ترکیه بروم که ازقضا یکی ازآشنایان من که نسبت فامیلی هم با من داشت بی آنکه بدانم دامی برایم پهن کرد ومرا با اندک مبلغ دریافتی ازفرقه رجوی، فروخت
در میان اشک و شوق خانواده ها – قسمت اول
مادران و پدران پیری که سالیان چشم انتظاری فرزندانشان را کشیدند با چشمان اشکبار هر کدام به خانواده آقای محمدی تبریک می گفتند و آرزوی فرار و رهائی فرزندان خود را از جهنم رجوی در عراق می کردند.مادر پیر مجید محمدی گل افشان که به همراه یکی دیگر از پسرانش آقای رشید محمدی به دفتر آمده بود با دل شکسته و با چشمانی گریان ضمن نفرین به رهبران مجاهدین می گفت: با خود می گفتم آیا می شود که این خبر خوش برای بازگشت و رهائی پسرم مجید باشد
شادمانی خانواده های چشم انتظار از انتقال سری ششم اسرای اشرف
ما بین تماس تلفنی خانواده ها، مادری ضمن تمسخر به مریم رجوی اظهار داشت: وی درپیامش حول انتقال ششمین سری ازعزیزانمان از اشرف به لیبرتی گفته است که ما خواستیم بدینگونه حسن نیت خود را به اثبات برسانیم!! وما هم به وی گوشزد میکنیم که زهرعقب نشینی تمام و کمال از اشرف و اضمحلال تشکیلات فریبنده ات را ما خانواده ها به کامت ریختیم و به پیروزی رسیدیم و در ثانی با این حرفت میخواهی به حامیان جنگ طلب بازنشسته و ورشکسته امریکایی و به لابی های صهیونیستی خود پیام بدهید که به زودی ما را ازلیست تروریستی بیرون بیاورید!! آویختن به دامن یک مشت ابر تروریست و بیگانه برای رسیدن به قدرت تخیلی خود تا کی!! زهی بی شرمی و از این همه وطن فروشی!
ضیافت افطاری در دفتر انجمن نجات مرکز خوزستان
درآخرین شبهای ماه مبارک رمضان و در آستانه عید سعید فطر جمعی از اعضای جدا شده به همراه تعدادی از خانواده های اسیران دربند فرقه رجوی در ضیافت افطاری انجمن نجات خوزستان شرکت کردند.این ضیافت که تا پاسی از شب ادامه داشت بعد از صرف افطاری اعضای جداشده و خانواده های شرکت کننده به جمع بندی تحولات اخیر و چشم انداز آینده این فرقه تروریستی پرداختند و تاکید داشتند که با توجه به افزایش فشارهای بین المللی وموضع گیری های اخیر مقامات و مسئولین عراقی مبنی بر ضرورت خروج این فرقه جنایتکار از خاک عراق سرکردگان آن هیچ آینده ای جز پروسه فروپاشی و اضمحلال را ندارند.
ماه ضیافت خدا در راستای آزادی بندگان خدا
چهارشنبه شب انجمن نجات خوزستان میزبان جمعی از خانواده های اسیران دربند فرقه رجوی و تعدادی از اعضای از بند رسته این فرقه در آخرین شب های ماه مبارک رمضان بود حضور این عزیزان در این شب های پرفضیلت یکبار دیگر به لحاظ محتوایی عزم جزم کلیه این همرزمان را برای آزادی اسیران دربند اسارت رجوی ها نشان داد و شور و شعف زایدالوصفی بر این میهمانی حاکم بود و دعاهای پرشور و خالصانه آنها از درگاه پروردگارشان که در اوج خلوص نیت و از موضع احساس نیاز مطلق بیان می شد برزیبایی و معنویت این شب صدچندان می افزود.