جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هیجدهم 15 دی 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هیجدهم

. وقتی به اتاق زهرا فرمانده F مقر وارد شدم با تندی گفت: چی شده آرزو (اسم مستعارم در اشرف) گفتم: هیچی، می خواهم از اینجا بروم. گفت: کجا؟ گفتم: پیش فرزندم سعید. همینکه اسم سعید را بردم از جاش بلند شد در حالی که خیلی برافروخته شده بود سرم داد کشید و گفت: تو شرم نمی کنی در این شرایط بغرنج به فکر فرزندت هستی؟ واقعا تو پادوی رژیم شدی!!

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هفدهم 07 آذر 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هفدهم

همه دغدغه من خروج از قرارگاه اشرف و بازگشت به ایران بود. دلم برای فرزند بیگناهم سعید خیلی تنگ شده بود. احساس گناه می کردم که چرا ده سال پیش به تور رابطین سازمان افتادیم و به عراق آمدیم تا چنین سرنوشت شومی پیدا کنم و وادارم کنند از پسر نازنینم سعید که هنوز شیر می خورد برای همیشه جدا شوم و دیگر او را نبینم.

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت شانزدهم 12 آبان 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت شانزدهم

متوجه بودم مسئولین قرارگاه اشرف و فرماندهانم به نوعی سعی دارند روحیه مرا در هم بشکنند و کما فی السابق به عنصری بی اراده مبدل کنند. با شگردهای آنها در این ده سال به حد کافی آشنا بودم. اما فرزندم سعید انگیزه ی سرشاری را در من بوجود آورده بود. احساس گناه میکردم. در خلوت تنهائی های خویش در این فکر بودم فرزندم سعید چه گناهی کرده بود که به چنین سرنوشت شومی گرفتار آید؟ به طوری که حتی مادر و پدر واقعی خودش را نشناسد. اعتراضاتم شروع شد…

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت پانزدهم 09 مهر 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت پانزدهم

در ابتدای نشست اغلب افراد تمایل داشتند به زهره اخیانی و فائزه محبت کار رای دهند ولی بعدا مسئولین رده بالا پشت میکروفن رفته و سعی کردند بر تصمیم افراد حاضر در نشست تاثیر بگذارند آنان پس از اینکه توضیحاتی به نفع صدیقه دادند به یکباره اغلب افراد در تصمیم خود تجدید نظر کردند و صدیقه را مورد تعریف و تمجید قرار دادند.

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهاردهم 31 مرداد 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهاردهم

فرزندم سعید همه وجودم را تسخیر کرده بود، از خودم شرم می کردم و در آن لحظات رهبران سازمان چون لاشخورها و کرکس هایی بودند که خانواده ام را به راحتی متلاشی کردند و به فرزندم سعید ستم فراوان نمودند زیرا در بغداد با فشار همه جانبه، فرزند شیرخواره ام را از دست من گرفتند و سالها او را از محبت مادرانه محروم کردند و این موضوع مرا خیلی آزار میداد.

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت سیزدهم 16 تیر 1387

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت سیزدهم

فهیمه با لحن کاملا جدی با من حرف زد و گفت: ببین مرضیه، حواست باشه. مادرت آمده ملاقات تو. ولی از سوی وزارت اطلاعات به اینجا آمده است و سپس به رژیم ایران بد و بیراه گفت. او از من خواست در نزد مادرم از رژیم بدگویی کنم و به دروغ اظهار کنم در اشرف راحت هستم و با میل خودم آنجا مانده ام و مادرم را به خاطر اینکه با هدایت انجمن نجات به قرارگاه اشرف آمده است مورد سرزنش و شماتت قرار دهم.

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دوازدهم 08 خرداد 1387

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دوازدهم

در سال 83 اتفاق جالبی افتاد خانواده ها گروه گروه برای دیدار و ملاقات بستگانشان با هدایت انجمن نجات به قرارگاه اشرف آمدند. فهیمه اروانی همه افراد را برای نشست توجیهی جمع کرد. در نشست ادعا کرد رژیم می خواهد با اعزام دسته جمعی خانواده ها به قرارگاه اشرف خانواده ها را به جان فرزندانشان بیاندازد و هیچ رحمی هم نمی کنند و سعی داشت هر طوری شده اعتماد افراد و خانم های مستقر در قرارگاه اشرف را به اعضای خانواده هایشان از بین ببرد و ذهن آنها را نسبت به خانواده ها بدبین کند.

خانم مرضیه قرصی، نظریه انتقادی و رهبران مجاهدین 05 فروردین 1387

خانم مرضیه قرصی، نظریه انتقادی و رهبران مجاهدین

همه ی اعضای جدا شده ی مجاهدین معتقدند که رهبری مجاهدین بایستی ارزش های مشمئز کننده ی حاکم بر مناسبات فرقه ای مجاهدین را مورد بازنگری عمیق و همه جانبه قرار دهد تا بتواند ارزش های دیگر را جایگزین آن سازد. ارزش هایی که فلسفه ی وجودی حیات سیاسی و یا تشکیلاتی آنها را تضمین کند.

یاوه گویی دارودسته رجوی علیه خانم مرضیه قرصی 27 اسفند 1386

یاوه گویی دارودسته رجوی علیه خانم مرضیه قرصی

خانم قرصی در کمپ آمریکائیها و از طریق مقام حقوقی و قضائی جناب کلنل نورمن در اعتراض به تحویل ندادن طلاهایش و پول متعلق به همسرش که در هنگام ورود به عراق به زور از آنها گرفته شده بود از گرفتن مبلغ مذکور خودداری کرده است. و مقامات ارتش آمریکا شاهد این موضوع هستند. پس چرا رهبران فریبکار مجاهدین از روش های ماکیاولی، سخیف و غیر اخلاقی برای تخریب انسانها و جداشدگان استفاده می کنند؟

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت یازدهم 20 اسفند 1386

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت یازدهم

همه به خاطر خلع سلاح به وسیله آمریکائیها بی آنکه تیری شلیک گردد ناراحت و افسرده شده بودند. اغلب بچه ها می گفتند چرا سلاح را دادیم؟ فرماندهانمان در پاسخ می گفتند: شما نمی فهمید!! ولی رهبری می داند چکار می کند. لایه به لایه بر سر موضوع خلع سلاح، و اینکه مسعود پیام داده بود کسی حق شلیک حتی یک تیر را نیز ندارد، مسئله دار بودند و کسی توجیه فرماندهان قرارگاه اشرف را نمی پذیرفت.

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دهم 20 دی 1386

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دهم

چند روز بعد به ما گفتند مسعود به نیروها پیام داده است و پیام مسعود را یکی از مسئولین فرمانده مقر خواند. مسعود در پیام خودش گفته بود: هیچ کس حق شلیک ندارد حتی اگر به شما حمله شود و یا سلاح شما را بخواهند از شما بگیرند یا شما را هدف قرار دهند. فقط حق در رفتن را دارید. این یک فرمان است و من هم در سنگر با مریم هستم.

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت نهم 21 آذر 1386

تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت نهم

بعد از اینکه ترتیب کارها را دادیم از قسمت فرماندهی پیام آمد کلیه وسایل فردی خود را آماده کرده برای مدتی به حمرین خارج از قرارگاه برویم. چادر و مواد غذایی و حتی آشپزخانه را هم به آنجا منتقل کردند. هر یگان در حمرین برای خودش چادر مستقل داشت.

blank
blank
blank