پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
آمدنت یعنی دوباره متولد شدن 15 شهریور 1386

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن

سلام علی جان، منم زهرا، خواهر کوچک تو که حالا بزرگ شده، علی جان در این چندین و چند سال که تو از ما دور بودی یک لحظه از یادت غافل نبودیم لحظه به لحظه و در هرجا که بودیم و هستیم به یاد تو لحظه ها را سر می کردیم دلمان برای نگاه و صدایت خیلی دلتنگ است. غم نبود تو، انتظار دوری تو، خیلی سنگین است.

همه از هر نظر پشتیبانت خواهند بود تا دوباره به زندگی ات بر گردی 12 شهریور 1386

همه از هر نظر پشتیبانت خواهند بود تا دوباره به زندگی ات بر گردی

احمد رضا را بگو فکرش را میکردی! او خیاط است و پسری به نام اشکان دارد. داداشم نگاه کن همه اعضای خانواده که تو برایشان نگران بودی در زندگی خود موفق هستند پس مطمئن باش اگر تو برگردی همه از هر نظر پشتیبانت خواهند بود تا دوباره به زندگی ات بر گردی و با آرامش زندگی کنی.

مادرت از روزیکه شنیده، می خواهید بیائید بسیار خوشحال است 10 شهریور 1386

مادرت از روزیکه شنیده، می خواهید بیائید بسیار خوشحال است

تقی جان پدرومادرت اززمانی که رفتی همیشه روزشماری میکنند که روزی برگردی و دوباره صفا و صمیمیت رابرای این خانواده به ارمغان بیاوری. مادرت از روزیکه شنیده شما می خواهید بیائید بسیار خوشحال است وهرروز بمن اصرار می کند که دنبال کارت را بگیرم تا هر چه سریعتر بیا یی.

نامه پدر و مادری دردمند به پسرشان 06 شهریور 1386

نامه پدر و مادری دردمند به پسرشان

همه خانواده هایی که بستگانشان به نوعی تحت سیطره فرقه ستیزه جو و تروریستی مجاهدین قرار دارند با تبعیت از هنجارهای دنیای مدرن و تحت تاثیر تفکر نوین با طرح پرسشی اساسی که دغدغه انسان کنونی ست، ماهیت خشونت طلب و تروریستی مجاهدین را به چالشی فراگیر می کشند و با نفرت از تبهکاری و خط مشی تروریستی مجاهدین یاد می کنند

ای دل چه اندیشیدی در عذر این تقصیرها 05 شهریور 1386

ای دل چه اندیشیدی در عذر این تقصیرها

چقدر خسته ام. تعهدات سنگین کاری از یکطرف، زندگی در شهری مثل تهران با دوازده میلیون نفر جمعهیت و بالغ بر دو میلیون خودرو هرکسی را دچار خستگی بی امان میکنه. قصد دارم بروم و حداقل شانزده روز گیلان بمونم و استراحت کنم. میپرسید چرا شانزده روز؟ خب معلومه چون خانه مادریم دارای این تعدا شهرستان است.

خدمت برادر گرامیم سلام علیکم 03 شهریور 1386

خدمت برادر گرامیم سلام علیکم

نزدیک به 2 سال است که خبر سلامتی تو را شنیده ایم و میدانیم که سالم هستی اما نمیتوانی بیایی. اگر این نامه به دستت رسید بدان که ما در انتظارت هستیم و همیشه به فکر تو هستیم. الخاص جان آن رفقایی که در کنار تو بودند همه به ایران برگشتند و آنها میگویند که شما هستی و اگر خودت بتوانی می آیی

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار 28 مرداد 1386

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار، مادری که 21 سال دوری فرزند دلبند خود را با بدترین سختی ها و مشکلات تجربه کرده است و با آن رنج فراوان که در بزرگ کردن شما تحمل نموده است امروز می خواهد پایان زندگی خود را در کنار تو خوش باشد و در آرزوی دیدن تو هر روز به راهی دور خیره می شود و از خدای خود دیدار تو را خواستار می شود.

نیابد هیچ کس عمر دوباره 25 مرداد 1386

نیابد هیچ کس عمر دوباره

هر چند که می دانم شما از نوجوانی در محاصره و هجوم فکری فرقه ای بوده اید که امکان هرگونه اندیشیدن و آموختن را از شما گرفته بود ؛ چه در کودکی، آنجایی که به محبت پدر و مادر نیاز داشتید و باید در آغوش مهر و محبت آنان و کانون گرمشان می بودید شما را از این در «دسترس ترین حق » محروم کردند و در حالی شما را از کانون خانواده و پدر و مادرتان جدا کردند و به کشور دیگری فرستادند که بیشترین نیاز عاطفی را به آنان داشتید

مجاهدین، ویرانگر مرزهای اخلاق و مهربانی 18 مرداد 1386

مجاهدین، ویرانگر مرزهای اخلاق و مهربانی

سلامی که از ته دل یک دختر چشم در راه پدرش بر می خیزد. دوباره سلام و صدها سلام، این سلام ها به جای همه سال هایی که از تو پدر عزیزم دور بوده ام و به امید این که روزی تو را ببینم چه شب ها روی جانماز در حالی که قرآن روی پاهایم بود اشک می ریختم تا خدا کاری کند که دل تو به رحم بیاید و با خانواده ات یک تماس کوچک برقرار کنی پدر جان می دانم تو آنقدر نامهربان نبودی که اگر امکان این را داشت با ما تماس بگیری آن را از تنها دخترت دریغ کنی

قرارگاه اشرف، ظرف و مظروف فرقه 10 مرداد 1386

قرارگاه اشرف، ظرف و مظروف فرقه

“هدف از تمامی این ها تغییر دادن یا بازسازی شماست. در همان حال که یاد میگیرید رفتارهای گذشته خود را اصلاح نمایید تا در این محیط بسته و کنترل شده پذیرفته شوید، تغییر هم میپذیرید. با شروع به صحبت کردن با استفاده از واژه ها و عبارات خاص گروه شما اذعان میکنید که ایدئولوژی را فهمیده و قبول کرده اید؛ و وقتی شروع به ابراز آشکار قبول ایدئولوژی گروه کردید، سپس آن ایدئولوژی کتاب قانون برای هدایت کامل شما و ارزش گذاری بر رفتار شما خواهد شد.”

ابتذال شر و رهایی از توتالیتاریسم مجاهدین 08 مرداد 1386

ابتذال شر و رهایی از توتالیتاریسم مجاهدین

خانم ها مونس و انیس، خواهران خانم معصومه اولادی که هم اکنون در قرارگاه اشرف و تحت سیطره دارودسته رجوی بسر می برد، معتقدند خواهرشان در وضعیت ذهنی و روانی ناهنجاری بسر می برد. آنان در سومین نامه خویش جهت استمداد از مراجع و نهادهای حقوق بشری و آگاه سازی و اطلاع رسانی از ستمی که بر خانواده آنان و خواهرشان معصومه می رود تقاضا کردند، نامه آنها در سایت انجمن نجات انتشار یابد

همه ما همچنان چشم به راهت خواهیم ماند 28 تیر 1386

همه ما همچنان چشم به راهت خواهیم ماند

اگر واقعاً از دیدن خانواده ات بیزاری و دوست نداری برگردی ولی همه ما همچنان چشم به راهت خواهیم ماند و هیچ وقت از خاطرات ما بیرون نخواهی رفت و در همه حال و همه لحظات برای سلامتیت دعا خواهیم کرد. برای کسانی که باعث و بانی دوری این عزیزان از خانواده هایشان شده اند نفرین خواهیم کرد. نمی دانیم هم اکنون که این نامه را می خوانی کجایی و چه می کنی.

blank
blank
blank