تولدی دوباره – قسمت سوم
در قسمت های قبلی در مورد نشست طعمه و غسل هفتگی و رهنمودهای رجوی در مبارزه با آمریکا و اینکه غرب امکان حمله به عراق را نداشته و اگر این اتفاق بیفتد نیروهای سازمان در کنار صدام خواهند جنگید نوشتیم اما رجوی روی این حرفش هم باقی نماند. رجوی در نشست آخر در روز 23 […]
تولدی دوباره – قسمت دوم
در قسمت قبل توضیح دادیم که رجوی چگونه اقدام به برگزاری نشست های طعمه کرد و هدف او از برگزاری نشست چه بود. تمام انگیزه رجوی یک پایه کردن تشکیلاتش بود تا کسی نه فرار کند و نه جرات جدا شدن داشته باشد. او فکر می کرد با این بگیر و ببند می تواند تشکیلاتش […]
تولدی دوباره – قسمت اول
اینکه تولد دوباره من چرا و چگونه شکل گرفت، قصه ای است طولانی، عجیب و دردناک که البته پایان خوشی داشت. برای شرح تولد دوباره ام باید به سالها قبل برگردم. ابتدا به سال 80 سر می زنم. یعنی همان سالی که قرار بود در ایران هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. یکی از […]
رفتارهای ضد بشری فهیمه اروانی به روایت اعضای جدا شده از تشکیلات رجوی
جلسات دادگاه علنی سران سازمان مجاهدین خلق از 21 آذرماه سال جاری شروع شد و تا 17 بهمن ماه ادامه داشت. در این مدت ده جلسه از این دادگاه برگزار شد و کیفرخواست 104 متهم پرونده قرائت شد. اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، از جمله شاهدان عینی جنایات این متهمان هستند. کسانی که از نزدیک […]
خاطرات تلخ محمد رضا پیرنظری از سالهای حضور در تشکیلات مجاهدین خلق
سران ضد مردمی سازمان مجاهدین خلق در دهه شصت و مخصوصا بعد از اتمام جنگ تحمیلی، با دروغ ها و فریب هایی که هیچگاه نتوانست جامه عمل به خود بپوشاند، بعضی هموطنانمان را از طرق مختلف برای اعمال کثیف خود گول زده و به ورطه ناکجا آباد کشاند. محمدرضا پیرنظری یکی از افرادی بود که […]
خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت پایانی
در قسمت قبل از کنفرانس مطبوعاتی که در بغداد داشتم گفتم. سازمان اطلاعیه ای داد و گفت من به تهران عزیمت کردم و از سوی وزارت اطلاعات توجیه شدم و سپس برای کنفرانس مطبوعاتی به عراق بازگشتم! دروغ به این بزرگی برایم بسیار جای تعجب داشت! به خودم گفتم من 23 سال در این سازمان […]
خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت ششم
در قسمت قبلی توضیح دادم که وقتی در هتل مهاجر بغداد مستقر شدم برای اولین بار در ناباوری تمام با خانواده ام تماس گرفتم و با آنها صحبت کردم و به آنها گفتم من دیگر نزد سازمان مجاهدین خلق نیستم و از سازمان جدا شدم و اکنون در هتل مهاجر در بغداد مستقر هستم. خانواده […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت پانزدهم
همانطور که گفتم وقتی مدیر زندان درآخرین لحظه به ما گفت حالا فعلا بروید قسمت عزل (قرنطینه ) تا مسئله تبادل شما پیگیری شود، حتما از اول وقت او خبر داشته که برنامه رفتن ما چند روز به تاخیرافتاده اما به عمد با این حرفش خواست یک ضربه روحی به ما بزند. ولی باز همین […]
خاطره محمد رضا گلی از حضور خانواده ها پشت درب کمپ اشرف – قسمت پنجم
در جلسه قبل از برنامه ریزی ام برای فرار گفتم. ساعت 8 شب بود که به سمت ضلع جنوب حرکت کردیم. در بین راه با مترسک هایی که جهت فریب سر راه ما گذاشته بودند روبرو شدیم و آنها را رد کردیم. خیز به خیز خودمان را به نزدیک سیاج قرارگاه رساندیم. 50 متری سیاج […]
طرح تردد برای خرید یک پیراهن
واژه محدودیت واژه عمیق و ژرفی است. تا به حال دوستان در رابطه با محدودیت، متنها و مقالات زیادی نوشته و منتشر کردهاند. همانطور که همه میدانید محدودیتهای درون تشکیلات سازمان مجاهدین خلق بر هیچکس پوشیده نیست. برای مثال میتوانم فاکتهای آن را اشاره کنم، چرا که سالیان سال با همان محدودیتها زندگی کردم. مثلاً […]
چگونه گرفتار تشکیلات عنکبوتی مجاهدین خلق شدم – قسمت دوم
در قسمت اول از نحوه اسارت خودم به دست نیروهای مجاهدین گفتم.آنها همه نیروهای ما را جمع کردند و به آن سوی مرز بردند. هر کس را که توانستند، کشتند و سپس هر چند نفر را هم که توانستند با خودشان بردند. در این سازمان هیچ کس نمیتوانست موضع اصلی و واقعی سازمان درباره هر […]
۶ ماه در هتل های مجاهدین خلق زندان و شکنجه شدم
زندان و شکنجه از دیرباز جزء لاینفک تشکیلات سازمان مجاهدین بوده است. ابوالحسن مجتهد زاده با اسم مستعار ” نبی” ، رئیس زندان اسکان مجاهدین در سال 1376 ، واقع در ضلع جنوب شرقd پادگان مخوف اشرف در عراق بود، او یکی از مزدوران اصلی مسعود رجوی در سیستم زندان و شکنجه سازمان مجاهدین خلق […]