رمضان در کمپ اشرف مجاهدین خلق
ماه مبارک رمضان از ایام پربرکت وماه عبادت وخودسازی مسلمانان است که فرد با دست کشیدن از خورد وخوراک ودیگر لذت های مادی در نیل به کمال خداگونگی آگاهانه ودر طی یکماه انتخاب می کند.مهم ترین خصیصه این فریضه انتخاب آگاهانه ومختارانه وبدور از هرگونه اجبار واکراه است. ودر این مسیر است که انسان موحد […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت هفدم
دیدار با خانواده درهتل المپیک شب 20 تیرماه 81 بعد از صرف شام مسئولی نزد ما آمد وگفت خبر خوبی برایتان دارم فردا بعد از صرف صبحانه شما نزد خانواده هایتان خواهید رفت تا زندگی جدیدی را به کمک آنها شروع کنید. واقعا نمی دانستیم باید خوشحال باشیم یا ناراحت لحظاتی همه درسکوت و فکر […]
تشکیلات مریم و مسعود رجوی و سوء استفاده از شبهای قدر
بعد از جنگ یعنی بعد از جنگ آمریکا و عراق که آمریکا سازمان را خلع سلاح کرد مسعود رجوی با شالاتان بازیهایی که در میآورد در نشستهای مختلف از طریق مریم رجوی به ما میگفت که آقا شما باید به جای سلاح، تشکیلات مجاهدین را یعنی من را نگه دارید و از این امر پیروی […]
زمانی برای تولدی دیگر
امروز مصادف با ۱۱ فروردین برایم روز دیگری است. چرا که در این روز احساس میکنم خداوند زندگی جدیدی را به من عطا کرد. ۳۰ سالی که در تشکیلات پوشالی رجوی عمرم را سپری کردم ، باور و اعتقاد داشتم که برای آزادی وطنم به رجوی پیوستم. او سالانه از ما بیعت میگرفت و آن […]
محمدرضا گلی از خاطرات مشترکش با محمدرضا خزایی میگوید
سال 67 درست بعد از اتمام عملیات چلچراغ من در پایگاه حیدر کریمی در شهر استانبول برای سازمان فعالیت میکردم از سوی سازمان با تعدادی از خانواده ها به عراق اعزام شدیم وقتی به عراق رسیدم عملیات موسوم به چلچراغ تمام شده بود ، حدود یک هفته ای در بغداد مستقر بودم و سپس در […]
عید نوروز – طنز تلخی که هر سال تکرار میشد
عید نوروز برای من به عنوان عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، یادآور لحظاتی تلخ و دردآور است. فرارسیدن ایام نوروز، برای ما که در کمپ سازمان مستقر بودیم فقط و فقط رنج و کار مضاعف بود و بس. مجبور بودیم در نشست های اجباری شرکت کنیم و به اراجیف مسعود و مریم رجوی گوش کنیم. […]
خاطرات ایام نوروز در داخل تشکیلات فرقه رجوی
تا قبل از سال 67 ایام نوروز در داخل تشکیلات خیلی ساده برگزار می شد. رجوی اعضاء را در یک سالن بزرگی جمع می کرد و ضمن تبریک عید نوروز، در یک جمع بندی به دستاوردهای سال قبل اشاره می کرد و در ادامه با بحث های سیاسی اعضاء را سرگرم می کرد. اما بعد […]
تولدی دوباره – قسمت پایانی
در قسمت های قبلی به چگونگی جدا شدن از سازمان مجاهدین خلق پرداختم و این که چگونه بعد از نزدیک به دو دهه توانستم به آغوش خانواده برگردم. بازگشتی که برایم به مثابه تولدی دوباره بود. وقتی به نزد خانواده ام برگشتم انگار تازه متولد شده بودم. خدا را شکر می کردم که این نعمت […]
تولدی دوباره – قسمت هفتم
در قسمت قبل به مراحل جدا شدن خودم از سازمان مجاهدین خلق پرداختم و گفتم دیگر ماندن در سازمانی که جز دروغ و فریب، کار دیگری بلد نبود را نتوانستم تحمل کنم و به همراه هفت نفر از دوستانم از اشرف فرار کرده و خود را به نیروهای آمریکایی معرفی نمودیم و اعلام کردیم که […]
شکنجه و آزار روحی و روانی اعضا با پوش پروژه خوانی اجباری
در قسمت پذیرش پادگان اشرف مشغول آموزش های نظامی بودم که موضوع پروژه خوانی در دستور کار ما قرار گرفت. به همه ما گفته شد که هر کس پروسه پیوستن خود به مجاهدین خلق را باید بصورت پروژه ای تنظیم و در نشست جمعی با حضور تمامی اعضای پذیرش بخواند. من که متوجه منظور آنها […]
تولدی دوباره – قسمت ششم
در قسمت قبلی از نشست های طعمه و سرنگونی صدام صحبت شد. در مرحله بعد از سرنگونی صدام، سازمان خط خود را در رابطه با نیروهای آمریکایی مستقر در عراق عوض کرد و خط موازی در پیش گرفت و برای رسیدن به اهدافش حاضر به هر نوع همکاری در زمینه اطلاعاتی شد و بعد هم […]
تولدی دوباره – قسمت پنجم
در قسمت قبلی در مورد ادعای حضور سران سازمان در موقع حمله آمریکا به عراق صحبت شد و در ادامه توضیح دادیم چگونه مریم رجوی مخفیانه به فرانسه گریخت و بعد از دستگیر شدن و برای بیرون آمدن از زندان دستور خودسوزی داده و تعداد دو نفر به خاطر خودخواهی وی کشته شدند و داستان […]