بازجویی نرم مادرانه خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم
ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی
انصاریان: مجاهدین خلق با هر چه بوی زندگی بدهد مخالف هستند
خلیل انصاریان عضو رهایی یافته از سازمان مجاهدین خلق در آلبانی و عضو کنونی انجمن نجات آلبانی خاطرات خود از زمان حضور در تشکیلات رجوی را نقل می کند. انصاریان که ساعاتی از اوقات فراقت بعد از کار و زندگی روزمره اش را در کنار ساحل دریای آدریاتیک می گذراند، از زمانی می گوید که […]
در کنار خانواده هر روز شکوفاتر می شویم و شاداب تر
لحظه فرار از فرقه رجوی و از اردوگاه اشرف در استان دیالی عراق، تنها فکر و ذکرم خانواده ام بود. پدرم، مادرم، خواهرم و برادرانم. آن لحظات از واکنش خانواده ام نسبت به خودم هراس داشتم. از آینده می ترسیدم. البته حق هم داشتم. 20 سال در تشکیلات رجوی مدام در مغزم فرو کرده بودند […]
محمدرضا ترابی: تا ۳۷ سالگی همیشه قاچاقی از مرزها عبور میکردم
امروز دقیقا ۵ سال میشه که وارد آلمان شدم و زندگی جدیدم رو شروع کردم. سفرم از یونان به آلمان اصلا ساده نبود و بطور قاچاق و با مدارک جعلی صورت گرفت. در مقدمه باید بگم که وقتی در سال ۲۰۱۷ تو آلبانی از مجاهدین جدا شدم به معنی واقعی کلمه هیچی نداشتم. نه پول، […]
تجربه شیرین رهایی در پیاده روی اربعین حسینی
بر خلاف شعارهای تو خالی سران فرقه مجاهدین خلق که تلاش می کنند خودشان را در مراسم مذهبی ایام محرم به ویژه روز اربعین هم سو با مردم ایران نشان دهند. با توجه به اینکه مقر مجاهدین خلق سالها در عراق بود و فاصله چندانی با کربلا و نجف نداشت، ولی هرگز اعضای گرفتار حق […]
از تلخی اسارت تا شیرینی رهایی
در سال 1347 در شهر سربندر بدنیا آمدم، تا مقطع پنجم ابتدایی در این شهر به تحصیل مشغول بودم. با شروع جنگ تجاوزکارانه صدام بر علیه ایران همانند هزاران جوان دیگر برای دفاع از خاک وطن در تاریخ 18/1/66 به خدمت سربازی رفتم. دو هفته از حضور من در جبهه نگذشته بود که در جبهه […]
وحشت مجاهدین خلق از حضور ابراهیم خدابنده در دادگاه
دو جلسه اخیر دادگاه محاکمه سران مجاهدین خلق با حضور مدیرعامل انجمن نجات همراه بود. ابراهیم خدابنده، عضو پیشین مجاهدین خلق در جلسات پانزدهم و شانزدهم دادگاه محاکمه 104 تن از سران مجاهدین خلق و سازمان به عنوان یک ماهیت حقوقی به عنوان مطلع در جایگاه حاضر شد. ابراهیم خدابنده مسئول پیشین بخش روابط بین […]
هزینه زندگی آزادانه مریم رجوی در اروپا، به اسارت کشاندن اعضا است
محمد آتابای عضو رهایی یافته از تشکیلات مجاهدین خلق در آلبانی، در حالیکه در کنار دوستانش، ساعاتی از اوقات فراغت خود را در کنار ساحل دریای آدریاتیک سپری می کند به یاد دوستانش که هنوز در اسارت رجوی در کمپ مانزا هستند می افتد. او با ذکر اسامی تعدادی از آنها همچون اسماعیل نیکذات، برات ریگی، بهزاد فرخی، یوسفی […]
کابوس فرقه گذشت و زندگی را از نو آغاز کردم
انسانها صرف نظر از ملیت، تاریخ و تمدن، قومیت و مذهب در مسیر زندگی شان در معرض حوادث و تند بادهای مختلفی قرار می گیرند که سرنوشت و جریان زندگی آنها را دستخوش تغییرات و فعل و انفعالات زیادی می کند. و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. تجاوز نظامی عراق به ایران در […]
برای زندگی کردن هیچوقت دیر نیست
مجاهدین خلق ارمغان تاریکی من افشین جعفر زاده اهل ارومیه در سال ۱۳۷۴ برای کار به استانبول رفتم. با توجه به اینکه رشته ام مکانیک بود در همان جا مشغول به کار شدم. پس از چند سالی کار کردن با کسانی آشنا شدم که به من قول مهاجرت و کار در کشور آلمان را دادند. […]
لذت بازگشت به وطن و به آغوش پرمهر خانواده
وقتی به خدمت سربازی رفتم دوست داشتم برای دفاع از وطن به جبهه های جنگ بروم تا اینکه در تاریخ 18/5/65 عازم جبهه شدم اما متاسفانه در تاریخ 24/4/67 در منطقه زبیدات توسط ارتش عراق اسیر و به اردوگاه اسرای جنگی منتقل شدم. حقیقتا شرایط اردوگاه برای اسرا خیلی سخت بود تا اینکه در سال […]
مسعود رجوی چگونه بر قتل قربانعلی ترابی سرپوش گذاشت؟
نام قربانعلی ترابی یکی از اعضای مجاهدین خلق که زیر شکنجههای بازجویان خود تشکیلات کشته شد، حتی در اسناد رسمی بین المللی آمده است. در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در سال 2005، رسما اعلام شده است که به شهادت چند تن از اعضای جدا شده، ترابی یکی از افرادی است که در تشکیلات مجاهدین […]
اولین تماس تلفنی که عواطف و احساسات من را به خانواده ام گره زد – قسمت پایانی
گوشی تلفن را گرفتم. الو، الو، صدای مضطرب و هیجان زده ای در گوشم پیچید. علی؟ علی تویی؟! تویی کاکای عزیزم؟ کجا بودی در تمام این سالها؟ بغضش ترکید، صدایش برای لحظاتی قطع شد، و بعد گریه امانش نداد. بغض سالهای گذشته همزمان در من شکست، اشک پهنای صورتم را فرا گرفت. فاطمه مترجم افغانی […]

