دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول
به آغوش خانواده بازگردید پیام سید نادر بنی فرحانی به اعضای مستقر در کمپ اشرف ۳
اگر ریسک نمی کردم همچنان در اسارت رجوی بودم دیدار رضا کریمی با اعضای انجمن نجات کرمانشاه
پیام کامبیز باقرزاده به خواهر و برادرش، میترا و سعید رضا و دیگر اسیران اشرف
اگر فکر می کنید با جدا شدن از قرار گاه اشرف و خارج شدن از حصاری که سالیان سال برایتان درست کردند نمی توانید در بیرون از آنجا مسائل خودتون را حل وفصل کنید،این اختاپوسی است که مجاهدین در فکر ومغزهمه ی ما انداخته بود.در صورتیکه واقعاً اینجور نیست.شما می توانید بچه هایی را که خیلی زودتر جدا شدند نمونه قرار بدید ازر جمله خود من.
گفتگو با آقای غلامرضا قنبری از جداشدگان فرقه رجوی – قسمت اول
مسئولین رجوی از بدو ورود ما به اشرف مغزشویی و تبلیغات دروغین را شروع کردند. آنها ما را از بازگشت به ایران می ترساندند و ظاهرا هدف اول آنها یعنی آوردن ما به اشرف نیز همین بود تا بهانه ای شود که آنها به ما بگویند چون ما اسیر مجاهدین شدیم و به قرارگاه آنها آمدیم در صورت بازگشت همه را تیرباران می کنند برای ترساندن بیشتر افرادی که حتی بعضا خواهان بازگشت بودند می گفتند دوستان قبلی شما که ما آنها را به ایران باز گرداندیم توسط دولت ایران تیرباران شده
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت سیزدهم
در یک مقطع مسئولین سازمان تصمیم عجیبی گرفتند این مبارزین اعم از زن و مرد که به ظاهر در تمامی بحث ها با هم اشتراک داشتند اما اینبار باید بکارگیری کلمات برای برادران و خواهران مجاهد فرق کند!! برادران = نرینه وحشی و خواهران = مادینه!!. واقعاً این بحث های بی معنا و مضحک به زعم رهبر عقیدتی منسجم و علمی بودند و اما باید اعتراف کرد رجوی خود نمونه عینی یک نرینه ی وحشی تمام عیار بود و نه نفرات فریب خورده و مورد ستم واقع شده.
اطلاعیه تعدادی ازفعالان حقوق بشر و جداشدگان از فرقه رجوی
ما جداشدگان مخالف بیرون آمدن این سازمان از لیست تروریستی بودیم به این دلیل که تروریست بودن فرقه رجوی را با گوشت و پوست خود حس کرده بودیم به این دلیل که نمیخواستیم که بیرون آمدنش از لیست مانع رهایی دوستانمان در اشرف شود , به این دلیل که نمیخواستیم مجاهدین اپوزسیون جمهوری اسلامی قلمداد شود و نمیخواستیم که تلاشهای دمکراسی خواهانه مردم ایران هدر شود, نمیخواستیم تروریست سیاستمدار و جنایتکار ناجی خوانده شود.
ماجرای اخذ کارت شناسایی اعضای اردوگاه اشرف از پنتاگون در سال ۱۳۸۲
سازمان در بریف های تشکیلاتی ادعا می کرد ما بشدت مورد احترام امریکاییان هستیم ولی در چنین برخورد هایی که اعضا هم حضور داشتند همگان در می یافتند که فرماندهان امریکایی حتی به استناد مترجمین فارسی زبان خودشان و نه سازمان، برآنند با قاطعیت به نفرات اعلام کنند که سازمان باید خود را منحل و اعضا بصورت تکی با نماینده کمیساریای عالی پناهندگان در بغداد ملاقات نمایند. بی شک یادآوری چنین اتفاقاتی می تواند اعلامی برای مسئولین خائن و وطن فروش سازمان باشد که زمان اندکی برای خاتمه دغلکاری آنان مانده است.
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت ششم
مجاهدین اهل گفتگو نیستند این اثبات شده است سالها ما در اشرف بودیم و میدانیم سران مجاهدین حتی حاضر نیستند با نیروهای خودشان که منتقد یا متناقض به خط مشی، ایدئولوژی و رهبری سازمان شده اند وارد گفتگو شوند آنها فقط سعی دارند از زور و فشار استفاده کنند.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت دوازدهم
مسعود رجوی یک بلوف زن تمام عیار است او تمام توان خود را بکار گرفت و از نفرات مشخص کمک خواست که نگذارید افراد خواهان خروج از مقرهای سازمان در عراق خارج شوند او در نشست گفت: جواد باغبان می خواهد از اینجا برود او نادان است خواهرش شهید شده است. خودش این همه نقطه مثبت دارد چرا می خواهد برود، آیا این سوال منطقی نیست که به ذهن افراد بزند کسی که می خواست ارتش را منحل کند چرا از خروج داوطلبانه افراد از اشرف واهمه دارد؟
معرفی وب لاگ طبرستان
به منظور افشای هر چه بیشتر ماهیت فرقه ای – تروریستی رجوی وطن فروش که تاکنون باعث خسارت های جبران ناپذیر جانی و مالی علیه ملت ایران گشته است و هم چنین آگاهی بخشی خانواده های اسرای زندان اشرف و آزادی هر چه زودتر فرزندان آنان از چنگال رجوی دیکتاتور، ما جمعی از اعضای جدا شده این گروه تروریستی از استان مازندران اقدام به راه اندازی وب لاگ « طبرستان » نموده ایم که علاقمندان می توانند جهت دسترسی به مطالب آن به آدرس: http://tabarestan89.blogfa.com مراجعه نمایند.
تاملاتی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت پنجم
همانطور که دوستان توضیح دادند رهبران مجاهدین با زدن تهمت و انگ به ما جدا شدگان در واقع ترس خود را به نمایش گذاشتند وقتی ما از طریق بلندگوها با دوستان خودمان که در اشرف محبوس هستند حرف میزدیم آنها را راهنمایی کرده و راه چاره را به آنها می گفتیم در باره ی واقعیت هایی که در بازگشت به ایران با آن مواجه شدیم سخن گفتیم مطمئن بودیم ذهن نفرات درگیر شده به فکر فرو خواهند رفت
کمین گاه مرصاد
سرم را بالا گرفتم وبا دیدن تنگه چهارزبراحساس کردم استرس عجیبی دارم وقلبم فشرده شده است. به نسبت 23 سال پیش (واقعه تلخ عملیات درمردادماه 1367) تنگه حال وهوای دیگری داشت وکلی فرق کرده بود. به پاس رشادتهای سربازان ودیگرحافظان غیور و فرزندان رشید مردم ایران که درمقابله با دشمن ازخون وجان خود مایه گذاشته بودند، یادمان زیبایی بنا شده بود که حقا برای مردمان آن دیار زیارتگاه می نمود.
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت چهارم
هدف ما زدن به راس و رهبری سازمان بود و سعی داشتیم با روشنگری و به یادآوردن ماجراهای تلخ نشست ها و رفتارهای مستبدانه رهبران سازمان در مناسبات به ذهن افراد و دوستانمان که در اشرف اسیر هستند تلنگر بزنیم چنانکه گفتم از طریق بلندگوها سعی داشتم جمعبندی داشته باشم و به بچه ها در اشرف خاطرات تلخی را یادآوری کردم که چگونه نزدیک به چهار ماه در قرارگاه باقرزاده و در نشست های” دیگ” همه را به زیر تیغ بردند و سلاخی کردند
نامه ای به زهرا میر باقری
با سلام و عرض تبریک به شما که توانستید جسورانه خودتان را از فرقه تباهی انسانها نجات دهید و یک تو دهنی به رهبران فرقه و سرانش بزنید. من هم مثل شما قرباتی این فرقه شدم برادر شما علی رضا و کبری را از نزدیک می شناختم. چند سالی با علی رضا در یک مقر با هم بودیم علاقه زیادی به ورزش های فردی داشت در این رابطه مستمر زیر تیغ بود و به آن مارک جمع گریز و غرق در دوران می زدند ولی با این وجود بر سر موضع فردی که داشت ایستاده بود.

