چهارشنبه, ۱۹ آذر , ۱۴۰۴
  • خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم 19 آذر 1404

    در دل تاریکی، در مقابل ارتش آزادی بخش ایستاده بودیم!
    خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم

    رضا گوران در قسمت قبل خاطراتش چنین می گوید: نامه را تحویل دادیم. چند روز سکوت بود و کسی حرفی نزد. با پیگیری‌های مکرر، بالاخره اعلام شد نشستی برگزار می‌شود تا دربارهٔ ما تصمیم بگیرند. نشست در سالن غذاخوری بود؛ صد نفر یا بیشتر را جمع کردند. حسین فضلی جلسه را اداره می‌کرد… وقتی حسین […]

خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق- قسمت اول 18 آذر 1404

قرارداد باطل، درخواست خروج از تشکیلات خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق- قسمت اول

پیام طالب فرحان به اعضای ساکن در کمپ اشرف ۳ 18 آذر 1404

وعده های رجوی ها هیچ گاه محقق نمی شود پیام طالب فرحان به اعضای ساکن در کمپ اشرف ۳

پیام عضو رها شده از تشکیلات مجاهدین خلق برای اعضای اسیر در فرقه 11 تیر 1403

پیام عضو رها شده از تشکیلات مجاهدین خلق برای اعضای اسیر در فرقه

دوستان و هم اسارتی های سابقم در چنگال تشکیلات رجوی سلام. امیدوارم خرده رمقی برای گوش کردن، فکرکردن و تصمیم گیری برایتان باقی مانده باشد. خود من که حدودا بیست سال است که رها شده ام و به زندگی و انتخاب و اختیار سرگرم زندگی هستم با تمام فراز و فرودهایش، با تمام لذت ها، […]

خدا سرنوشت مرا از سر نوشت 11 تیر 1403

خدا سرنوشت مرا از سر نوشت

مسعود رجوی بارها در نشستهای مختلف مدعی بود که هیچ فرقی بین یک فرمانده و یک رزمنده وجود ندارد الا در برخی امکانات کاری که بالاخره نیاز کاری او میباشد، اما به لحاظ خورد و خوراک و درمان و امکانات رفاهی هیچ تفاوتی بین اعضا وجود ندارد. حالا به یکی از مواردی که ایشان مدعی […]

روزی که آزادی را با تمام وجود حس کردم 10 تیر 1403

روزی که آزادی را با تمام وجود حس کردم

هفتم تیر 83 روزی بود که توانستم از فرقه جهنمی مجاهدین خلق رهایی یابم. تصمیم برای رهایی و فرار از سازمان مجاهدین خلق لحظه ای نبود، بلکه از مدتها قبل این جرقه به ذهنم زده بود که دیگر در مناسبات سازمانی که پایه های آن بر دروغ، ریاکاری و فریب سوار شده ماندن، خیانت به […]

خاطره تلخ از دوران بیماریم در تشکیلات رجوی 10 تیر 1403

خاطره تلخ از دوران بیماریم در تشکیلات رجوی

چند سالی بود که در تشکیلات مجاهدین خلق بودم. کار شبانه روزی و اغلب سنگین، وظیفه اکثر نیروها بود و روز و شب مان به این شکل سپری می شد. البته نشستهای مختلف و عملیات جاری و .. هم که جای خودش را داشت. به هر ترتیب در برهه ای من دچار کمر درد شدید […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفدهم 04 تیر 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت هفدهم

در قسمت قبل اشاره کردم که بعد از نشست طعمه کینه افراد نسبت به شورای به اصطلاح رهبری بیشتر شد. برگزاری نشست ها کمتر شد و نشست های سیاسی برگزار می گردید. از طرفی نگهبانی ها را بیشتر کردند. در آن زمان ائتلاف آمریکا عراق را تهدید به جنگ می کرد و خواهان سرنگونی صدام […]

قدردانی عضو انجمن نجات آلبانی از مساعدت های مقامات آلبانی 02 تیر 1403

قدردانی عضو انجمن نجات آلبانی از مساعدت های مقامات آلبانی

با درود به دوستان عزیزم که هر روز گوشه ای از جنایات رجوی وطن فروش را افشا میکنند. جنایت‌های رجوی برای همه جهان آشکار شده است و دیگر نمی‌تواند اعضای خود را فریب دهد. تمامی اعضا به این حقیقت پی برده‌اند که در طول این سال ها عمر خود را از دست داده‌اند و بیهوده […]

blank 01 تیر 1403

باز هم سی خرداد رسید

در سازمان مجاهدین خلق این روز را روز زندانیان سیاسی و ارتش آزادی بخش و روز شهدا نام گذاری کردند ولی از آنجایی که نزدیک به ۳۰سال در سازمان بودم خوب میفهمم که سازمان این روز را فقط به خاطر این که کارهای فریب کارانه خودش را خوب در خلق الله جا بیندازد به هر […]

ما در بردگی مطلق بودیم 30 خرداد 1403

ما در بردگی مطلق بودیم

با سلام به تمامی خانواده‌های عزیز، یادم هست که برای اولین بار، زمانی که خانواده‌ها برای دیدار فرزندانشان، یا پدر و مادرشان پشت درب کمپ اشرف آمدند، چه لحظه‌های خاصی بود. با تشکر فراوان از آقای ابراهیم خدابنده که انجمن نجات را راه‌اندازی کرد تا تک‌تک افراد برای آزادی از اسارت فرقه وطن‌فروش پناهگاهی پس […]

سازمان رجوی همیشه برای کشورهای میزبان مشکل آفرین بوده است 29 خرداد 1403

سازمان رجوی همیشه برای کشورهای میزبان مشکل آفرین بوده است

در تاریخ 30 خرداد 1402پلیس آلبانی برای بازرسی به مقر مجاهدین خلق مراجعه کرد، اما با  پاسخ منفی از سوی سران فرقه روبرو شد. البته این پاسخ منفی برای کسانی که با ماهیت مجاهدین خلق آشنایی داشتند، چیز تازه و عجیبی نبود. چون تاریخ نشان داده در هر مقطع اینها با دولت قانونی کشورهای میزبان […]

۱۴ سال اسارت در سلولی به نام اشرف 29 خرداد 1403

۱۴ سال اسارت در سلولی به نام اشرف

من مهدی سلیمانی هستم و نزدیک به ده سال است که در تیرانا زندگی می‌کنم. از مهربانی و دلسوزی مردم شریف آلبانی بسیار خوشحال هستم. در این جشن می‌خواهم سرنوشت خودم را برایتان بازگو کنم. من چهارده سال در سازمان مجاهدین خلق بودم و با آنها زندگی کردم. مجاهدین خلق یک گروه سکت هستند و […]

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم 29 خرداد 1403

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم

در قسمت قبل از بد شانسی خودم گفتم که من را سوژه کردند و گفت فؤاد بلند شو، فرزانه گفت پرونده تو آنقدر سیاه است که نمی شود پرونده ات را باز کرد! فکر کردی از کارهای تو در مقر ناآگاهیم؟ با چه کسانی در مقر محفل داری؟ نام آنها را ببر، خراب کاریهایت در […]

گذری بر ۲۱ عید قربان بدون دیدار خانواده 29 خرداد 1403

گذری بر ۲۱ عید قربان بدون دیدار خانواده

قبل از این که گرفتار فرقه رجوی بشوم، در هر عید سعید قربان لباس نو می پوشیدیم و برای نماز عید می رفتیم. بعد که باز می گشتیم گوسفندی که از قبل فرا رسیدن عید خریداری شده بود، توسط پدر قربانی می‌‌شد. مادر قسمتی از گوشت گوسفند را بین همسایه‌های مستمند توزیع و باقیمانده را […]

blank
blank
blank