بازجویی نرم مادرانه خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم
ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت پنجم
. انسانها مثل اینکه ارزشی برای مسعود و مریم و سایر رهبران سازمان نداشتند. شعارهای آنها را وقتی از رادیو در ایران می شنیدم تحت تاثیر قرار گرفتم اما وقتی به داخل مناسبات سازمانی آنها وارد شدم، فاجعه را از نزدیک حس کردم، متوجه شدم انسانها را با فریب به درون مناسبات ضد انسانی سازمان هل داده اند و کسی را یارای فرار از آن محیط وحشت و خفقان نبود. خیلی برای من غیر عادی بود شرایطی را تحمل کنم که حتی در همه ی عمرم تا آن لحظه ی ورودم به قرارگاه اشرف تصورش را هم نمی کردم.
اخلاق ماکیاولیستی مجاهدین در برخورد با امپریالیسم
چرا افراد باید فقط از بوق سازمان اخبار را گوش بدهند؟ یعنی این قدر محیط بسته و محصور است. حالا فرض کن یک امکانی باز شود و چشم این افراد درون سازمان که محصور هستند، باز شود، به همان چهار تا عراقی باز می شود. به اینکه یک مرتبه بچه های سازمان می بینند، آقای که تا آلان می گفته؛ امپریالیست و فلان و حتی اینکه کف و دست می زدند سر اینکه برج های دوقلو رفت به هوا (انفجار برج های دو قلو در آمریکا در 11 سپتامبر 2001) تا جایی که آقای رجوی داد زد و گفت: اینکه اسلام ارتجاعی اش بوده، این کار را کرد. حالا ببینید اسلام انقلابی اش چکار می کند و ببینید چه پتانسیلی در درون شما هست که هنوز محبوس است و آزاد نشده است.
رجوی: من غیر قابل درک هستم
در رابطه با تصمیمات یک جانبه رجوی و نابودی سازمان اظهار داشت،کلیه تحلیل های رجوی از سال 64 اشتباه محض بوده است ولی او حتی برای یک بار هم نگفت که من اشتباه کردم و همچنان بر صحت تحلیل هایش پافشاری می کرد و به همین دلیل هم سازمان را به نابودی کشید. او هرگز معتقد به نظرات سایرین نمی باشد.
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت دوازدهم
رجوی بعد از مدتی دید که در سازمان کسی اهل کار کردن نیست و به نوعی سر زنان که اکنون همه کاره سازمان شدند مسئله دار هستند به فکر افتاد که جلوی این را بگیرد در مورد عملیات جاری باید گفت که رجوی برای تفتیش اذهان نیروها به این حقه دست زد که نیروها باید روزانه بعد از پایان کار در نشست با مسئوول خودشان کار نکرده خودشان را مطرح کرده و علت این کم کاری باید گفته می شد و مورد انتقاد جمع قرار می گرفت تفاوت این نشست با نشست های زمان قدیم در این بود که اکنون بطور تمام وقت نیروها تحت تفتیش عقیده بودند.
استمداد از اعضای جداشده فرقه مجاهدین
زندگی درون فرقه ای واقعا و عمیقا تا چه اندازه غیر مترقبه و غافلگیرکننده و در نهایت برای آدم های بیرون فرقه ها می تواند شگفت انگیز و البته خوفناک باشد. چنین ضرورت هایی ایجاب می کند، اعضای جداشده از فرقه ها نسبت به کوچک ترین و کمترین اتفاقات درون مناسباتی در زمان حضورشان در فرقه بی تفاوت و با عدم جدیت برخورد نکنند. چه بسا آنچه به زعم جداشدگان بی اهمیت، ساده، تکراری و حتی ملال آور تعبیر و تلقی شود، در بیرون از ذهن او و در دنیای آزاد می تواند به منزله یک شوک عمل کند.
مصاحبه با آقای علی جهانی فرد – قسمت دوم
برای رجوی سرنوشت اعضای سازمان مهم نیست. حاضر هست همه را قربانی منافع رهبری فرقه کند. کمااینکه در جریان حمله آمریکا به عراق دیدیم که چطور ما را در کوه های حمرین رها کردند و مریم خانوم به همراه 400 نفر از نورچشمی های خود به فرانسه رفت و مسعود رجوی هم مخفی شد تا ما که قربانی این فرقه بودیم زیر بمباران از بین برویم تا بعدا بتواند استفاده اش را ببرد.
ناگفته هائی از قلعه ای به نام اشرف
با فرصت طلبی گفتند زمان جنگ است و ما نمی توانیم بچه نگه داریم و به این ترتیب با یک شانتاژ دیگر، بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و به این ترتیب یک طرح خائنانه ای بود که به این صورت انجام گرفت و حتی خودشان گفتند این بهانه خوبی است تا از دست بچه ها خلاص شویم. و بحث تا اینجا پیش رفت و مطرح شد. و به این ترتیب بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و هدف شان این بود که افراد به صورت هر چه تمام وقت تر و حرفه ای تر بمانند و مسعود در اوج شیادی محاسبه کرده بود در شرایطی که بچه ها باشند چه انرژی کلانی توسط این بچه ها گرفته می شود.
گفتگو با آقای صباح شکربیگی از جداشده های مجاهدین
با توجه با این مدت کوتاهی که قبل از دستگیری در سازمان مجاهدین عضویت داشتم اطلاعات زیادی از افکار و اندیشه های انها نداشتم اما بعد از بازگشت به سازمان تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم چونکه متوجه شدم هر انچه که در تبلیغات انها در رادیو و تلویزیون بوده کذب و دروغ محض بود و هیچ روزنه ای از دمکراسی و آزادی وجود نداشت…
حسن آتش افزون از خاطرات خود می گوید
مسعود رجوی درباره عملیات مروارید می گفت: ما از صاحب خانه خودمان دفاع می کنیم – عزت ابراهیم فرمان دهی مجاهدین را بعهده دارد و اگر او نبود به ما تانک نمی دادند – ما قیمت تانک های دریافتی از عزت ابراهیم را با خون کُردها پرداخت کردیم…
اجازه نمی دهم از اسم من سوء استفاده کنند
من به ناچاردرعملیات شرکت کردم وتماما درپی حفظ خودم بودم طوریکه دریک فرصتی بدون آنکه کوچکترین مقاومتی ازخود نشان بدهم به اسارت نیروهای ایران یعنی همرزمان سابق خودم که به آنها پشت کرده بودم،درآمدم وازاین بابت خدارا شکرگزارم که مسیرزندگیم به خوبی وخوشی تعییرکرد وگرنه من نیزمثل سایراسرا کماکان دراسارت فرقه باقی می ماندم وعمرم را تباه می کردم وهمچنین ازخانه وخانواده به دورمی ماندم.
روند جدایی شما از سازمان مجاهدین خلق چگونه بود؟
اساساً جدایی از سازمان مجاهدین با آنچه که شما در احزاب و سازمان های سیاسی در کشورهای دیگر بسیار متفاوت است و این نیز از ماهیت فرقه گرایانه و دیکتاتوری فردی حاکم بر سازمان مجاهدین خلق بیرون می آید. من با اینکه سال ها عضو سازمان مجاهیدن خلق بودم ولی از حق و حقوق یک عضو بی بهره بودم، اساسا در سازمان مجاهدین خلق اساسنامه و مرامنامه ای وجود ندارد که حقوق اعضا بر اساس آن دنبال و پیگیری شود. همه چیز بر اساس فریب و نیرنگ است.
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت چهارم
از همان روزی که به قرارگاه اشرف منتقل شدم حس کردم خواهرهای حاضر در قرارگاه اشرف که به مسئولیت های کلیدی منصوب شده بودند احساس خوبی نسبت به مردها ندارند. برخوردها و رفتارهایشان تحقیر آمیز بود. انگار اینها چون عروسک کوکی بودند و واکنش های احساسی و دور از منطق داشتند. وقتی به مقر منتقل شدم طبق روالی که بود نوارهای انقلاب توسط تقی صوفی فرمانده مان برای افراد مقر ما گذاشته شد اولین بار آنجا فهمیدم، چرا زنها را از مردها دور می کنند و حتی زن و مرد جرئت نداشتند با هم صحبت کنند…

