بخش خروجی، فرمهای تحقیر خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و پنجم
آن روزهای سیاه از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
خاطره ای تلخ از دوران حضورم در تشکیلات رجوی چرا سکوت کردم؟!
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف
بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در آن اجتماع حضور داشتند در خصوص وقایع آن روز و آن اجتماع زمانی که از گروه جدا شدند شهادت داده اند. زمانی که نیروهای آمریکایی قرارگاه اشرف (قرارگاه اصلی مجاهدین خلق در عراق) را اشغال نمودند، آنها با بسیاری از اعضای جدا شده مصاحبه کرده و همگی آنها داستانی که در فوق آمده است را تشریح کرده اند
تخریب پل های پشت سر
علیرغم اشک تمساح ریختن و جیغ و داد بین المللی سازمان درجهت دستگیری این افراد، مسئولین وبویژه شخص رجوی خوشحال از این اتفاقات بود، تا دستگیر شدگان را از هواداران سازمان و یا اعضای فعال در داخل کشور وانمود کند.
چگونه می شود در روابط فرقه ای، مردمی بود
سال 61 وقتی وارد پاکستان شدم، جلال را برای باز سازی و سازماندهی نیروهائیکه بطور پراکنده در شهرهای مختلف پاکستان بویژه کویته و کراچی آمده بودند، از انگستان اعزام کردند. قبل از بازسازی سازمانی در سال 61، انجمن دانشجویان مسلمان کراچی زیر نظر مسعود خدابنده” دانشجوی مهندسی کراچی که قبل از انقلاب در کراچی درس می خواند”، اداره می شد.
مصاحبه با یکی از” اسرای پیوسته” بازگشته از فرقه رجوی
عملیات جاری یعنی خواندن تناقضات و عملکردهای روزانه نسبت به خود و دیگران و… که در کنار آن تناقضات روزانه و مسئله داری افراد نیز مشخص می شود و در واقع به نوعی تفتیش عقاید می شد که در آنصورت این بحث در نشستهای بزرگ مطرح و توسط مسئولین بالاتر پی گیری و برخورد می شد.
مصاحبه با آقای جمیل عبداله زاده
اینجانب جمیل عبداله زاده هستم که به تازگی به ایران بازگشته ام. سال 1380 بود که راهی دوبی شدم. در آنجا با فردی آشنا شدم که می گفت «من شما را به اروپا می فرستم و در آنجا کار خوبی برایتان پیدا میکنم» و میگفت «ما جزو یک سازمان حقوق بشری هستیم که کارمان کمک به ایرانیان است.» چند روزی در پارک و… می آمد و با من صحبت می کرد
یکصدوبیست و ششمین گفتگوی سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران
اختصاص به ادامه مباحث مربوط به انقلاب ایدئولوژیک و مشخصا سرنوشت درون تشکیلاتی علی زرکش داشت. در ابتدای گفتگو مجری برنامه درباره خبرهایی مبنی بر صدور حکم بازدشت مریم و مسعود رجوی توسط پلیس بین الملل (اینترپل) پرسید که شاهسوندی با اظهار بی اطلاعی از صحت و سقم این خبر تاکید کرد،”مجاهدین در تلاش هستند تا از این واقعیت که سرنوشتشان را به صدام گره زده اند و یا اینکه با حزب بعث هم خون شده اند، فرار کنند.”
گفتگوی با آقای حسینعلی علیزاده – اسیر پیوسته
بیست سال پیش در چنین روزهایی فرزندان این آب و خاک که برای دفاع از مرز و بوم خود به جبهه های جنگ عزیمت کرده و تعدادی از آنان که اسیر نیروهای دشمن شده بودند در استقبالی پر شور و گرم در آغوش ملت ایران قرار گرفتند.اما فرزندان دیگری از همین آب و خاک با دسیسه ها و فریب هماهنگ شده صدام معدوم و رجوی تاب و تحمل فشارهای و حشیانه اردوگا ههای عراق را نیاورده و مجددا اسیر فرقه رجوی در قرارگاه اشرف شدند.
الهه » و « بهار »
تا همیشه بهار باشی و چشمه ی آب حیات شکافته دل خزان و مرگ و سراب « الهه» ی آواز به حنجره ی داودی
یکصدوبیست و پنجمین قسمت گفتگوی سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران
“مجاهدین از صدر تا ذیل وقتی پای بحث و حرف های منطقی مطرح باشد، حتما حرفی ندارند که فحاشی می کنند. انسان وقتی حرف و سندی نداشته باشد به جای دیالوگ مونولوگ یا تک گویی می کند. و این همانی می شود که رسانه هایشان دنبال می کنند.”
یکصدوبیست و چهارمین جلسه گفتگوی سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران
یکصدوبیست و چهارمین جلسه گفتگوی سعید شاهسوندی با رادیو صدای ایران به ادامه مباحث مربوط به انقلاب ایدئولوژیک و نقش علی زرکش و همچنین پی آمدهای عملیات موسوم به فروغ جاویدان اختصاص داشت. شاهسوندی در بخش اول این گفتگو به بررسی و پی آمدهای ناشی از عملیات فروغ جاویدان پرداخت و اظهار داشت مجاهدین به هیچ وجه حاضر نیستند نقش خودشان را در پی آمدهای عملیات فروغ بازخوانی و تحلیل کنند
فراخوان در موضوع بازتاب وقایع ۱۱ سپتامبر در قرارگاه اشرف
تلاش می کنیم در پنجمین سالگرد این اتفاق توامان به پدیده 11 سپتامبر، سازمان القاعده، تروریسم و سازمان مجاهدین خلق نگاه تازه ای داشته باشیم. یکی از موضوعاتی که برای این پژوهش انتخاب نموده ایم، بررسی دیدگاه ها و واکنش های درونی سازمان مجاهدین خلق درباره وقایع 11 سپتامبر و متعاقبا سازمان القاعده از منظر کسانی است که همزمان با این اتفاقات در قرارگاه اشرف حاضر بوده و در حال حاضر به دلایلی از مجاهدین جدا و در کمپ به سر می برند.
خطی برای الهه
در گوشه ای از تهران، در خلوت و شاید بی خبری، هنرمندی چشم بر جهان فروبست که پیش از رفتن، سال ها پیش از آن، خود خوانده بود:رفتم، رفتم، گریزانم از دیدارت رفتم، رفتم…رفتم…رفتم زنی با صدایی آسمانی، با ترانه هایی که تا صدا هست و موسیقی هست و تا خاطره هست، با ماست: الهه.

