پنجشنبه, ۴ دی , ۱۴۰۴
جنگ خلیج و آواره کردن کودکان معصوم توسط رجوی 20 مهر 1390

جنگ خلیج و آواره کردن کودکان معصوم توسط رجوی

کودکان را می دیدم که گریه آنها قطع نمی شد و خودشان را به شیشه های اتوبوس می کوبیدند سران ظالم سازمان در این رابطه بی تفاوت بودند زنهایی که برای بدرقه فرزندانشان به محل آمده بودند فقط اشک می ریختند. صدای یک زنی به گوشم می رسید با صدای بلند می گفت ما بدون کودکانمان در این جا چکار کنیم تنها دل خوشی ما کودکان ما بودند آنها را کجا می برید

پدرم؛ که اسیر در اشرف است را آزاد کنید 07 مهر 1390

پدرم؛ که اسیر در اشرف است را آزاد کنید

با کمی پرسش و جستجو تا حدودی برایم جا افتاد، که انسانها را با فریب و کلاه برداری به آن پادگان منتقل می کنند و مثل برده از آنها کار می کشند. من از کودکی از محبت پدری بدور بودم وقتی می دیدم پدرها فرزندان خودشان را بغل یا دست آنها را گرفته اند حسرت می خوردم و با خودم می گفتم چرا من مثل آنها نیستم این چه بلایی بود که بر سر من آمد روزهای سختی را بدون داشتن پدر پشت سر گذاشتم آیا رؤسای پادگان اشرف این را درک و فهم می کنند.

اگر مجاهدین را ترک کنید از بین می روید 30 شهریور 1390

اگر مجاهدین را ترک کنید از بین می روید

یکی از مهمترین بحث ها که بعد از سرنگونی پدر خوانده رهبری فرقه روی میز فرقه بود بحثی بود که شما نباید سازمان را ترک کنید از سازمان جدا شوید زندگی بیرون از مناسبات سازمان شما را از بین می برد. در پادگان اشرف عجب روزگارتلخی داشتیم یادم می آید در یک نشستی که مژگان، رقیه عباسی، زهره قائمی، مسئولیت نشست را بر عهده داشتند در نشست گفتند هر فردی از سازمان جدا شود در زندگی عادی نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد و سریع از بین می رود.

جلسات انجمن نجات استان مرکزی با حضور خانواده ها 28 شهریور 1390

جلسات انجمن نجات استان مرکزی با حضور خانواده ها

روز یک شنبه مورخ 20/6/90 و سه شنبه 22/6/90 خانواده های درد کشیده و رنج کشیده در محل دفتر انجمن نجات اراک گرد هم آمدند. مسئول انجمن نجات ضمن خوش آمد گویی به حاضرین در جلسه شرایط فعلی در پادگان اشرف و عمل کرد فرقه نسبت به فرزندانشان را برای خانواده ها تشریح کرد. متعاقبا خانواده ها بصورت نوبه ای در رابطه با ضد انسانی بودن فرقه سخن گفتند و اعلام آمادگی خود را برای فعالیت تا آزادی فرزندانشان از فرقه را اعلام کرده

مهمانی افطاری فرقه رجوی 12 شهریور 1390

مهمانی افطاری فرقه رجوی

طبق روش های جاری و هر ساله خانم مریم قجر یک سری آدمهای مفت خور که نه ببارند و نه بدار را زیر پوش مناسبتی در ماه مبارک رمضان دعوت می کند. اما امسال زیر پوش حفاظت از اسارتگاه اشرف اربابان بازنشسته و از دور کار خارج شده را دور خودش جمع کرده و یک ژست رومانتیک هم می گیرد. بایستی به این ابله گفت مفت خوردن چه گامی می تواند برای اسارتگاهت بردارد. به جای این همه ریخت و پاش ذره ای به آن اسیران اشرفی بدهید که جان بگیرند.

خاطره ای از ماه مبارک رمضان در فرقه رجوی! 03 شهریور 1390

خاطره ای از ماه مبارک رمضان در فرقه رجوی!

صورت مسئله نشست این بود که چرا روزه نمگیری و چرا در مقابل نفرات جدید الورود روزه خواری می کنی و آنها را تشویق می کنی که روزه نگیرند. در جواب به آنها گفتم از دُکتر خسرو سئوال کنید. در جواب گفتند این حرفها قابل قبول نیست به نوعی داری در مناسبات ما سم پاشی می کنی احکام ما به ما حکم می کند بزور هم که شده بایستی روزه را گرفت

نامه ای به زهرا میر باقری 29 تیر 1390

نامه ای به زهرا میر باقری

با سلام و عرض تبریک به شما که توانستید جسورانه خودتان را از فرقه تباهی انسانها نجات دهید و یک تو دهنی به رهبران فرقه و سرانش بزنید. من هم مثل شما قرباتی این فرقه شدم برادر شما علی رضا و کبری را از نزدیک می شناختم. چند سالی با علی رضا در یک مقر با هم بودیم علاقه زیادی به ورزش های فردی داشت در این رابطه مستمر زیر تیغ بود و به آن مارک جمع گریز و غرق در دوران می زدند ولی با این وجود بر سر موضع فردی که داشت ایستاده بود.

پیام تبریک مادران استان مرکزی به زهرا میر باقری 13 تیر 1390

پیام تبریک مادران استان مرکزی به زهرا میر باقری

بارها به درب پادگان اشرف مراجعه کرده ایم که بعد از چندین سال با فرزندانمان؛ پروانه ربیعی عباسی و طیبه نوری ملاقات کنیم در مقابل با یک فرقه قرون وسطایی مواجه شدیم. طبق خبری که به دست ما رسیده فرزندان ما هم در اردوگاه اشرف شکنجه می شوند و کسی نیست به داد آنها برسد. تجربه ثابت کرده که فقط از طریق فرار می توان از شر فرقه خود را خلاص کرد و به دنبال زندگی آزاد رفت. مجددا به شما تبریک می گوییم و امید واریم در آینده موفق باشید.

نامه خانواده های انجمن نجات استان مرکزی به سفیر کشور عراق در تهران 08 تیر 1390

نامه خانواده های انجمن نجات استان مرکزی به سفیر کشور عراق در تهران

ما خانواده های رنج کشیده استان مرکزی چندین سال است که از دوری فرزندانمان رنج می کشیم بارها با کلی مشکلات امنیتی و مالی به کشور شما عراق جهت دیدار با فرزندانمان سفر کرده ایم و خودمان را به درب پادگان اشرف رسانده ایم که شاید بعد از چندین سال بتوانیم فرزندانمان را ملاقات کنیم. ولی متاسفانه با سازمانی ضد بشری مواجه شدیم ملاقات ما را با فرزندانمان منع کرده اند گویی که در این دنیا به این بزرگی کسی نیست که به حرف دلمان گوش دهد

جلسه ای با خانواده های عضو انجمن نجات استان مرکزی 23 خرداد 1390

جلسه ای با خانواده های عضو انجمن نجات استان مرکزی

درمورخ 10/3/90 جلسه صمیمی با تعدادی از خانواده های عضو انجمن نجات استان در فضایی صمیمانه در دفتر انجمن نجات برگزار شد. در این جلسه خانواده ها راههای موجود در جهت نجات فرزندانشان از پادگان اشرف را مورد بحث و برسی قرار دادند. مسئول انجمن نجات در رابطه با خفقان حاکم بر اُردوگاه اشرف و کنترل اعضاء توسط رهبران فرقه و سرانشان در جلسه توضیحاتی داد و خانواده ها نقش فعالانه خود را در رابطه با آزادی فرزندانشان اعلام کردند. در پایان جلسه خانواده ها بطور جد از انجمن نجات خواستند که در مسیر آزادی فرزندانشان آنها را یاری کند.

قلاب سنگ و تیر کمان؛ سلاح استراتژیک فرقه رجوی 19 خرداد 1390

قلاب سنگ و تیر کمان؛ سلاح استراتژیک فرقه رجوی

اشیاء فلزی که به سمت ما پرتاب می کردند حساب شده آنها را بُرش داده بودند و یک سری نفرات را برای این کار سازماندهی کرده بودند. در کجای دنیا ثبت شده که ملاقات با زندانی ممنوع است. این ها که مدعی آزادی هستند واقعا بایستی برای افراد فریب خورده تاسف خورد کسانی که تحمل چند خانواده را ندارند چه نام و نشانی بایستی روی آنها گذاشت اگر فرقه رجوی فکر می کند که با ابزارهای انسانهای نخستین می تواند هدف ما را متوقف کند سخت در اشتباه است

گزارشی از سفر خانواده های استان مرکزی به اشرف! 18 خرداد 1390

گزارشی از سفر خانواده های استان مرکزی به اشرف!

به سمت پادگان اشرف حرکت کردیم. به پادگان اشرف که رسیدیم در شهرک آزادی که خانواده ها آن را تاسیس کردند اسکان یافته واستراحت کردیم و صبح در مواضع مختلف پادگان اشرف برای دیدار با فرزندان و برادران و خواهرانمان مشغول فعالیت شدیم. پشت سیم خاردار با افراد سازمان مواجه شدم به ما می گفتند: مُزدور! ساندیسی! غیرت شما کجا رفته؟ این غیرت خانواده ها را نشان می دهد که یک سری با مشکلات مریضی که دارند عازم عراق می شوند که فقط فرزندانشان را ملاقات کنند.

blank
blank
blank