مادران مظلوم اسیران اشرف
خطی که رهبری فرقه به سرانش داده این است که به هیچ کس رحم نکنید. عناصر توجیح شده فرقه با سنگ و اشیاء فلزی از مادران استقبال می کنند و به آنها مارک می زنند که این ها فرزندی در پادگان ندارند از خیابانهای شهرهای ایران جمع آوری می شوند و به عراق منتقل می شوند. واقعا خنده دار است. رهبری فرقه و سرانش در بحرانی گیر کرده اند که خودشان را به ابلهی و گیجی زده اند همه عالم را دشمن خود می دانند
گفتگو با تعدادی از خانواده های استان مرکزی پس از سفر به اشرف
بعد از بازگشت خانواده های استان مرکزی از عراق با تعدادی از خانواده ها گفتگوی صمیمی در رابطه با فعالیت آنها در کنار پادگان اشرف داشتیم و در واقع به حرفهای دل شکسته آنها گوش دادیم. خانواده های استان مرکزی نهایت تلاش و کوشش خود را کردند که شاید بتوانند برای یک لحظه هم که شده فرزندان خود را ملاقات کنند ولی متاسفانه سران ظلم ستیز طبق معمول کار خودشان را کردند و مانع دیدار خانواده ها با فرزندانشان شدند.
سفری به عراق و جنگ با قلاب سنگ عناصر فرقه رجوی
یک روز که در کنار یکی از ضلعها بودم عکس دختر برادرم که چشم انتظار پدرش است را به همراه داشتم. مدام داد می زدم که من برادرم را می خواهم، یکی از عناصر بی رحم فرقه به من گفت برو گم شو و به سمت من سنگ پرتاب می کردند. رهبران فرقه چه بلایی بر سر انسانهای پادگان اشرف آورده اند از درون آنها را خالی کرده اند جالب این جاست که رهبران فرقه خودشان را نمایندگان مردم ایران می دانند اینها نماینده مردم هستند یا دشمن مردم ایران
نقض حقوق خانواده در فرقه رجوی
نقض حقوق خانواده در فرقه رجوی
بهایی که رجوی می خواهد با خون بپردازد
چند سالی است که پدر خوانده رهبری فرقه (صدام) سرنگون شده، هیچ موشکی به پادگان اشرف اثابت نکرد درست در آستانه تعطیلی پادگان اشرف موشک است که به سمت پادگان سرازیر می شود!!! نکته عجیب این داستان این است که تمام شلیکها به نقطه کور اصابت می کنند!!! آنچه که ما میدانیم این است که فرقه رجوی آنقدر در عراق مزدور دارد که حاضرند برای دریافت دلارهای بیشتر دست به هر کاری بزنند حتی حمله ساختگی و قربانی کردن افراد بیگناه!
حضور خانواده های اراکی مقابل کمپ اشرف
در تاریخ 26/8/90 تعدادی از خانواده های درد کشیده و زحمتکش استان مرکزی که هر کدام عزیزی در اسارت فرقه رجوی دارند با امید و آرزوی ملاقات با عزیزانشان راهی عراق شدند. خانواده هایی که برای چندمین بار عازم عراق شدند ماهیت ضد بشری رهبری فرقه و سرانش بیشتر برایشان روشن شده است. برخی از خانواده ها که برای اولین بار به عراق اعزام می شدند تا قبل از اعزام تصویر درستی از اردوگاه اشرف در ذهن آنها نبود با اعزام آنها به عراق ماهیت ضدیت فرقه با خانواده برای آنها روشن شد.
بازگشت خانواده های استان مرکزی از عراق
خانواده های استان مرکزی بعد از دو هفته تلاش خستگی ناپذیر در جنگ با فرقه رجوی با انگیزه ای بالا برای نجات فرزندانشان به سلامت به وطن خود ایران باز گشتند. خانواده هایی که برای چندمین بار عازم عراق شده بودند ماهیت ضد بشری رهبری فرقه و سرانش بیشتر برایشان روشن شده است.
تبعیض در فرقه رجوی
نام من در پادگان اشرف مجاهد بود. برای اینکه وانمود کنند که تو بچه سازمان هستی و بیشتر از من بیگاری بکشند این لقب را به من داده بودند در اصل از دید رهبری فرقه و سرانش من اسیر پیوسته ای بیش نبودم. بدبخترین آدمها در پادگان اشرف اسیران پیوسته بودند در هر نشستی (نام اسیر پیوسته) روی سرمان چماق می شد. بچه های سازمان کسانی بودند که خودشان به سازمان وصل شده بودند.
خانواده های استان مرکزی برای دیدار با عزیزانشان راهی عراق شدند
در تاریخ 26/8/90 تعدادی از خانواده های درد کشیده و زحمتکش استان مرکزی که هر کدام عزیزی در اسارت فرقه رجوی دارند با امید و آرزوی ملاقات با عزیزانشان راهی عراق شدند. انجمن نجات استان مرکزی برای این عزیزان که چند ماه منتظر چنین لحظه ای بودند آرزوی موفقیت را دارد. باشد که با باز شدن درب قلعه الموت رجوی ملاقات خانواده ها با فرزندانشان محقق گردد.
اشرف، کشتی به گل نشسته فرقه رجوی
بعد از سرنگونی پدرخوانده، باد کشتی نجات خوابید و به تدریج در گل نشست و در حال حاضر در باتلاقی فرو رفته که نمی تواند خودش را نجات دهد. و خدمها یکی پس از دیگری در حال ترک کشتی به گل نشسته هستند. عجبا! کشتی که قرار بود مردم را نجات دهد حلا ببینید به چه روزی افتاده که بایستی اول فکری به حال خودش کند و خودش را نجات دهد. براستی کاپیتان کشتی ظلم و شکنجه در کدام سوراخ خودش را مخفی کرده و آثاری از آن نیست.
نامه ای به محمود رستمی از اعضاء جدا شده از مجاهدین
شامه ضد بشری سران اشرف آنقدر بالا بود که بو برده بودند که من می خواهم فرار کنم آخه آنها در مدرسه شیادی و کلاه برداری رجوی درس خوانده بودند. در آن ایام یک روز با حجت که آن زمان مسئول تشکیلات برادران مقر ما بود در جاده تدارکات مرکزی نزدیک به دو ساعتی قدم می زدیم و اراجیف تحویل من می داد و می خواست از تصمیمی که در درونم گرفته بودم منصرف شوم من هم از این گوش تحویل می گرفتم
نامه خانواده های استان مرکزی به نماینده سازمان ملل در عراق
نماینده محترم سازمان ملل در عراق، ما خانواده های استان مرکزی بیش از دو دهه است که فرزندانمان در پادگانی بنام پادگان اشرف به اسارت گرفته شده اند و از وضعیت آنها بی اطلاع هستیم ما با کلی مشکلات و سختی برای ملاقات با فرزندانمان به عراق سفر کرده ایم و کلی تلاش کردیم که با فرزندانمان بعد از چند سال ملاقات داشته باشیم متاسفانه مسئولین پادگان اشرف مانع این کار شدند