جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
ما در این سالها تنها با عکس تو زندگی کردیم 10 شهریور 1399

ما در این سالها تنها با عکس تو زندگی کردیم

علی اصغر کلاته سیفری 33 سال است که از خانواده دور و اسیر فرقه رجوی می باشد. پدر و مادر ایشان در این ویدیو از دولت آلبانی درخواست دیدار با علی اصغر را دارند. برای دانلود فیلم کلیک کنید. همچنین برادرش علی می گوید: ما در این سالها تنها با عکس تو زندگی کردیم و […]

محمد بقایی! مادر پیرت شب و روز چشم انتظارت است 04 شهریور 1399

محمد بقایی! مادر پیرت شب و روز چشم انتظارت است

مادر پیر محمد بقایی می گوید: 31 سال است بچه ام را ندیدم. 9 بار به کمپ اشرف رفتم و بارها صدایش کردم اما از او صدایی نشنیدم. از مسئولین خواهش می کنم محمد را به مادر پیرش برسانید. برای دانلود فیلم اینجا کلیک کنید.

منتظر خبر سلامتی برادرم حجت رضایی هستیم 04 شهریور 1399

منتظر خبر سلامتی برادرم حجت رضایی هستیم

احمد رضایی برادر حجت رضایی می گوید 30 و اندی سال است که برادرش را ندیده و منتظر خبر سلامتی ایشان هستیم. برای دانلود فیلم اینجا کلیک کنید.

گوشه ای از درد دلهای خانواده بهبهانی در نبود پدر 28 مرداد 1399

گوشه ای از درد دلهای خانواده بهبهانی در نبود پدر

نامه ای به همسرم مهدی بهبهانی سلام خوبی؟ امیدوارم کسالتی نداشته باشی. مهدی چرا از سال ۶۷ که بدست مجاهدین اسیر شدی یک تماسی نگرفتی؟ میدانی بچه هامون چه عذابی میکشن فکر بچه هاتم نبودی خیلی نگرانت هستیم. حداقل سعی کن از سلامتیت ما را با خبر کنی میدانی من تک و تنها بچه هامو […]

من مادر محمد بقایی هستم، ۳۱ سال است بچم رو ندیدم 30 تیر 1399

من مادر محمد بقایی هستم، ۳۱ سال است بچم رو ندیدم

من مادر محمد بقایی هستم مادر پیری که تقاضای کمک دارم. 31 ساله بچمو ندیدم. 9 مرتبه رفتم کمپ اشرف اونجا اینقدر پسرم رو صدا زدم، گریه کردم ولی ندیدم. اونقدر پشت نرده های اونجا اذیت شدم گفتم من مادر پیرت هستم، گفتم محمد محمد بیا مادر پیرت اومده… ولی صدایی نشنیدم. از مسئولین آلبانی […]

خانواده های خراسان رضوی انجمن نجات از نخست وزیر آلبانی درخواست ویزا کردند 22 خرداد 1399

خانواده های خراسان رضوی انجمن نجات از نخست وزیر آلبانی درخواست ویزا کردند

تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی از استان خراسان رضوی، همزمان با پویش طومار با 11000 امضا، اقدام به فرستادن پیام ها و نامه های جداگانه ای به نخست وزیر آلبانی نموده و از وی خواستند تا موانع پیش رو برای دیدار یا حداقل ارتباط تلفنی با عزیزانشان را […]

به کدام مادر می توان گفت فراموش کن او دیگر نمی آید 16 اردیبهشت 1399

به کدام مادر می توان گفت فراموش کن او دیگر نمی آید

سلام برادر خوبم محمد بقایی بازهم بهاری را بدون وجود تو شروع کردیم. ازنوع بهاری غمگین! از آن بهارهایی که غروبش دلگیر است و جای خالی تو در غروبهای شرجی فریاد از غربت و تنهایی و بی کسی میزند. سالهاست که عکست مهمان سفره های هفت سینمان شده ولی این بهار شعله غربتش داغ تر […]

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده اصغر لسانی 13 بهمن 1398

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده اصغر لسانی

با کمال تاسف و تالم، اطلاع یافتیم که خانم زهرا اسفندیاری مادر آقای اصغر لسانی از گرفتاران در فرقه رجوی دارفانی را وداع گفته وخانواده ی محترمش را غرق در اندوه و ماتم نموده است. قطعا تحمل سالیان فراق فرزند دلبندش در این درگذشت موثر بوده است. او تا آخرین لحظه حیاتش چشم انتظار فرزندش […]

برای خواهرم مرضیه 04 آبان 1398

برای خواهرم مرضیه

مرضیه جان سلام امیدوارم که حالت خوب باشد. تاکنون نامه های بسیاری برایت نوشته ام ولی پاسخی دریافت نکرده ام. چندین بار نیز از طریق کمیساریا برایت ایمیل فرستاده ام‌ ولی خبری از جانب تو نشده است. ما، در این جا نگران سلامتی تو هستیم. مرضیه جان ۳۳سال است که از ایران رفته ای ،عمه […]

حقیقت دارد که آنجا ازدواج نمی کنند؟ 24 مهر 1398

حقیقت دارد که آنجا ازدواج نمی کنند؟

دیدار محمد تورنگ با مادر و خواهر محمد علی توکلی (محمد توکل) مادر محمد توکل همراه یکی از خواهرهای محمد برای دیدن محمد تورنگ به دفتر انجمن نجات خراسان رضوی آمده. مادر محمد مثل همه مادرهای اسیران فرقه رجوی حال دلبندش محمد را سئوال می کند. محمد تورنگ هم می گوید حالش خوب بود. مادر […]

نام محمد را در لابلای سخنانش جستجو می کردیم 20 مهر 1398

نام محمد را در لابلای سخنانش جستجو می کردیم

دلنوشته مرضیه بقایی خواهر محمد بقایی دیدار محمد تورنگ با مادر و خواهر محمد بقایی من بودم و مادرم؛ منتظر آقای محمد تورنگ شدیم. آقای تورنگ رسید. بعد از احوال پرسی او برایمان سخن از خودش گفت. از درد میگفت. سخن از تنهایی ها و مشقتهایش که در اردوگاه های صدام و سال های سخت […]

غم دوری حسین پیرم کرد و کمرم را شکست 17 مهر 1398

غم دوری حسین پیرم کرد و کمرم را شکست

دیدار محمد تورنگ با مادر حسین رنجی مادر حسین رنجی به تنهایی برای دیدن محمد تورنگ به دفتر انجمن نجات مشهد آمده بود. محمد تورنگ حسین را از اردوگاههای صدام می شناسد. حسین پرسنل نیروی دریایی جمهوری اسلامی بوده که اسیر می شود. مادر حسین می گوید حسین ازدواج کرده بود و هنوز همسرش با […]

blank
blank
blank