مصاحبه با هادی شبانی – قسمت نهم
چند روز قبل از شروع عملیات انبوهی از سلاحهای عراقی به قرارگاه اشرف سرازیر شد از جمله توپ 122 میلی متری و گلوله های آن و تانکهای کاسکاول (برزیلی) و گلوله های آن که به همراه آن افسران عراقی به قرارگاه آمده و ضرب الاجلی به نفرات آموزش می دادند.
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هشتم
در عملیات فروغ در روز اول درگیر ی تعدادی از این زخمی ها توان برگشت به عقب را داشتند و هنوز هم جاده برای برگشت باز بود و نفرات خودشان را به اسلام آباد و از آنجا به سر پل ذهاب می رساندند ولی از روز دوم در گیری زیاد شد و بدلیل محاصره منطقه تعداد زیادی در اثر تشنگی و گرمای زیاد د ر زیر پلها و… رها شده و کشته شدند.
دیروز، اشرف پایدار!…امروز
رجوی که تاکنون در زیر چتر نیروهای ائتلاف توانسته است با انواع حیله و شگردهای فرقه ای و حتی با زندان و ضرب و شتم و تهدید و… نفرات خود را در اشرف اسیر نگه دارد و هرگونه دست اندازی و دخالت و شیطنتی را در برهم زدن اوضاع امنیتی و سیاسی و تفرقه به بین گروه ها ی سیاسی عراق را انجام دهد، تاب تحولات اخیر و پیشرفت دولت عراق و بویژه کنترل قرارگاه توسط نیروهای نظامی عراق را ندارد.
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هفتم
علی رغم ادعاهای مجاهدین بیشتر امورات اداری سازمان در این کشورها با رشوه دادن به مامورین و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آنان انجام می گرفت آنان با دادن پولهای کلان به قاچاقچی ها حتی بعضا پاسپورت و مدارک شناسایی و…. جعل می کردند.آنان در غالب فرودگاهها مامورین امنیتی را خریده و مشکلات خود را حل میکردند غالب پیک های آنان از قاچاقچی های ترک و کرد و بلوچ پاکستان بودند…
دیروز ، اشرف پایدار!…امروز؟
انجمن نجات – دفتر استان مازندران – شهریور 87رجوی ؛ دیروز ، اشرف پایدار!!امروز ، اشرف پا ی دار!!!رجوی که اشرف را به مظهر شرف و پایداری فرقه خود می دانست و تاکیدات خاص الخاصی در برقراری و پابرجایی آن به منزله بازوی نظامی داشت و با پیامهای دجالگونه اش سعی در القاء و فریب […]
سلسله مصاحبه هایی با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی (قسمت هفتم)
* طی صحبتهایی که با دوستان دیگر داشتم بلافاصله بعد از آوردن اسامی کشورهای ترکیه و پاکستان و سایر کشورهای هم مرز صحبت از قاچاقچی و همکاری سازمان با آنان میشود در صورتیکه در موضعگیری و تبلیغات سازمان با عناوین پیک و رزمندگان مجاهد خلق نامبرده می شود. چه ارتباطاتی بین این دو بوده و […]
گردهمایی خانواه های عضو انجمن نجات در مازندران
دفتر انجمن نجات استان مازندران روز جمعه اول شهریور 1387 در همایشی با شرکت حدود 300 خانواده که وابستگانی در پادگان مجاهدین در عراق دارند شرکت نموده تا ضمن محکوم نمودن اقدام جانبدارانه دولت انگلستان مبنی بر خارج نمودن نام مجاهدین از لیست تروریستی، از دولت عراق برای ملاقات نمودن با فرزندانشان پس از بیست سال فراق، استمداد طلبند.
گردهمایی خانواه های عضو انجمن نجات در استان مازندران
دولت عراق مصوبات علیه مجاهدین را اجرائی نماید خانواده هایی که فرزندانشان در پادگان اشرف توسط مجاهدین به گروگان گرفته شده اند ، از دولت عراق خواستند تا مصوبات هئیت وزیران نسبت به واگذاری مسوولیت و حفاظت قرارگاه اشرف از طرف نیروهای اشغالگر آمریکا یی به دولت عراق رااجرایی وزمینه اخراج مجاهدین از عراق را […]
سلسله مصاحبه هایی با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی (قسمت ششم)
* آقای شبانی بعد از جمع بندی ابراهیم ذاکری در پاکستان چه کار می کردید ؟– بعد از جمع بندی ، تمامی بچه های جنگ چریک شهری توسط ابراهیم ذاکری برای یگانهای رزمی سازماندهی شده و به اشرف منتقل شدیم. من هم قرار شد همراه با یک نفر دیگر برای کار در انجمن ، به […]
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت ششم
شیوه کار ما این بود که ما دنبال نیرو نمی رفتیم ولی افراد تازه وارد به محض ورود و تماس با سرپل سازمان در ترکیه به ما اطلاع داده و سریعا به سراغ او می رفتیم و در اولین فرصت از او گزارش پروسه فعالیت و…. تهیه می کردیم و بعدا یکی دو بار با او ملاقات می کردیم تا بتوانیم گزارش و نظر نهایی را به مسئولین سازمان بدهیم و به دنبال این گزارش منتظر جواب آنها بودیم تا نتیجه برخورد نهایی و جذب و… را با فرد تازه وارد انجام دهیم که معمولا جواب مثبت بود.
سلسله مصاحبه هایی با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی (قسمت پنجم)
منظره ای از ییلاق مازندران * چطور شما که در کشور ثالث بوده اید ، سلاحهای این چنینی داشتید از کجا تهیه می کردید ؟– سازمان با قاچاقچی های معروف آن منطقه ارتباطات خوبی داشت و با دادن پولهای کلان به آنان تمامی تسلیحات و نیازهای خود را از قاچاقچی تهیه می کرد با توجه […]
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت پنجم
اسماعیل مرتضائی از تک تک نفرات سئوال کرد که آیا از ته دل خوشحالید که به عملیات نرفتید یا ناراحت؟ همه نفرات می بایست گزارش جواب این سئوال را با فاکتهائی از خود می نوشتیم که طبق روال تشکیلاتی مجاهدین می بایست قسمتهای منفی قضیه در ذهن را برای جمع بندی مسئولین بزرگ نمائی می کردیم کار به همین یک گزارش نویسی تمام نشد. تازه اول داستان بود..