هراس رجوی از انتشار نامه چند خطی یک پدر
اخیرا پدری از تبریز نامه ای بسیار کوتاه به فرزندش که 33 سال است در اسارت مادی و معنوی رجوی است، منتشر نموده که طی آن از وضع سلامتی فرزندش ابراز نگرانی کرده و درخواست کرده که این فرزند دربندش اقلا یک تماس تلفنی با او داشته و او را که 90 ساله است، در […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت پنجم
در قسمت قبل گفتم زنی که روی صندلی در ابتدای سالن نشسته بود و بر تمام سالن نظارت میکرد، مرد حدودا 40 ساله ای را پیش من که به میزهای مختلف سرک میکشیدم تا علت نیآمدن برادرم سید مرتضی را بپرسم، فرستاد و او علت جنب و جوش مرا جویا شد… *** در آستانه ی […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت چهارم
در قسمت قبل گفتم که به سالنی در سمت راست هدایت شدیم که تعدادی از زنان برپشت میزها نشسته بودند و ضمن رویت قیافه هایمان ، به لیست هایی که در دست داشتند، نگاه می کردند و اجازه ی خروج و رفتن بسوی اتوبوس هایی که ما را به سمت سالن اجتماعات که بشکل سینما […]
مسعود رجوی قهرمان کاغذی داستان ما
امروز در زمانه ای زیست می کنیم که مردم با تعقل و تدبر، مسائل پیرامون خود را حلاجی می کنند و چشم و گوش بسته هر حرفی را قبول نمی کنند. سازمان مجاهدین اولیه در دوران سلطنت طاغوت رهبرانی داشت که سر بر آرمان خود فدا کردند. هرگز هم از اصول خود کوتاه نیامدند و […]
وضعیت لایه اسرای پیوستی در مناسبات مجاهدین خلق
به جرات می توان گفت که در عراق و سازمان مجاهدین، اسرای پیوسته قربانیانی بودند که رهبران سازمان سنگین ترین و بیشترین کارهای اجرایی را روی دوش آنان سوار می کردند. هر جا کارهای فیزیکی و شب زنده داری های بی حد و حصر بود، این لایه سازمان مورد سو استفاده قرار می گرفتند. اما […]
زوزه های دختر شیطان، برای بازنشستگان شیطان بزرگ
فرقه مخرب رجوی و نوکران حلقه بگوش امپریالیسم، که زمانی برای فریب مردم سرودهای ضد امپریالیستی سر می دادند و کتاب های ضد شیطان بزرگ را در میزهای کتاب خود به نمایش می گذاشتند، دیگر امروز عیان تر از همیشه به کاسه لیسی آستان این شیطان روی آوردند. مریم رجوی این بار در اتاقی در […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت سوم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که فهمیدیم پسران سید مرتضی که هر دو کمتر از 17 سال داشتند، با ترفندهای باند رجوی و با قول دیدار پدر و اقامت 6 ماهه در عراق و سپس بازگشت به آلمان، ربوده شده و در سیاهه کودک سربازها قرار گرفته اند. پسر بزرگتر که یاسر اکبری نسب […]
مسعود رجوی قاتل تمام اعضای سازمان، از جمله موسی و اشرف
همه ساله سایت های کذاب فرقه رجوی با پرداختن به واقعه 19 بهمن 1360، شروع به مدیحه سرایی و جنازه گردانی می کنند، امری که حیات این فرقه بدین امر وابسته است، یکروز با وصیت نامه سازی های دروغین و جعلی از کشته شده هائی که اصلا وصیت نامه ای نداشتند، یکروز دیگر با حماسه […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت دوم
امیدوارم که با خواندن قسمت اول این نوشته من، خواننده ارجمند این سطور دید کلی نسبت به وضعیت اسفناک خانواده ما بدست آورده و بخصوص اینکه بداند رجوی ملعون زمانی خدیجه ساکت و آرام و بدور از هر نگرش سیاسی ما را که با داشتن 3 فرزند خردسال که بزرگترین اش 9 سال داشت به […]
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت دوازدهم و پایانی
در قسمت یازدهم توضیح دادم که شب بعد از شام در حضور نفرات یگان، من پدر، مادر و برادرم را به محل اسکان برگرداندم، مادرم در طی مسیر فقط اشک می ریخت ، وقتی هم سئوال کردم که مادر جان برای چه گریه می کنی؟ گفت گریه ی خوشحالی است . آن شب مادرم کنارم […]
بن بست در فرقه رجوی و چنگ زدن به جنازه مسعود
آخرین بار که فرقه ضد بشری رجوی در اسفند ماه گذشته، ضربه ی جانانه ای از جداشدگان در دادگاه بین المللی دریافت کرد، برای کاستن از شدت این ضربه، فایلی صوتی منتسب به مسعود رجوی رونمایی کرد تا بازنشستگان فرتوت در آلبانی را دلداری دهند که ما نیز رهبران ایران را به یک دادگاه عادلانه […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت اول
تا سقوط حکومت صدام، من و دیگر اعضای خانواده ام هیچ نامه ای یا تماس تلفنی از طریق برادرم سید مرتضی که از سال 1363 ایران را از طریق پاکستان ترک کرده و به همراه همسر و سه فرزند خردسال 5 و 3و 2 ساله اش به اردوگاه های مجاهدین رجوی در مرزهای ایران رسیده […]