فرد پرستی؛ مشخصه بارز مجاهدین خلق
فرقه منحوس و منحط مورد بحث ما همواره ادعا داشته که برخلاف دیگر احزاب و جریانات سیاسی از کادرهای همهجانبه و حرفه ای برخوردار است که زندگی خصوصی و شخصی برای خود ندارند. حال آنکه این کادرها صرفا افراد فسیل شده ای هستند که تنها قادر به شنیدن و اجرای دستورات فردی و متوهمانه مسعود […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت دهم
قسمت نهم این یادداشت ها با بیان تماس تلفنی برادرم که دخترانم را سخت دچار شور و شوق وصف ناشدنی کرده بود و نیز یک ایمیل دریافتی از او با محتوای مراجعه خصوصی من به کمپ اشرف و جوابی که به این ایمیل دادم ، پایان یافت. بطوری که در تماس تلفنی و ایمیلی به […]
در آستانه روز زن، استثمار زنان در فرقه رجوی را محکوم می کنیم
هشت مارس، همواره یکی از روزهایی است که مریم رجوی زن ستیز به میدان آمده و شعارهای توخالی می دهد. گر چه امروز دیگر حنای این فرقه ضد بشر برای افکار عمومی رنگی ندارد. اما آیا سران این فرقه به آزادی زنان معتقد هستند؟ از سال 1368 بصورت علنی سرکوب زنان در این سازمان شروع […]
چند خطی در رابطه با محمدعلی جابرزاده
یکی از مزدوران رجوی محمد علی جابرزاده با نام مستعار قاسم بود که 5 سال پیش به دلایل نامعلومی در بدو ورود به آلبانی مرگ او اعلام شد. بی شک محمد علی جابرزاده در زمان حیاتش، نقش مهمی در سرپوش گذاشتن بر جنایات و شکنجه های درون تشکیلات سازمان مجاهدین خلق داشت. عمدتا افرادی که […]
ماجراهای درخواست ملاقات درکمپ اشرف – قسمت نهم
در قسمت هشتم خاطراتم که مربوط به تلاش های نافرجام ام برای ملاقات با برادرم سید مرتضی و فرزندانش درکمپ اشرف بود، توضیح دادم که با توصیه کاظم (حسین ابریشمچی) قرار شد که در بغداد منتظر بمانم تا بعد از بازگشت کاروان به ایران بطور انفرادی به کمپ اشرف مراجعه کرده و ملاقات مفصل تری […]
اعترافات اجباری در فرقه رجوی – قسمت دوم
در قسمت اول به پوچ بودن تمامی اسناد و اعترافات اجباری و ادعاهای سازمان در مورد جداشدگان پرداختم. قوانین بینالمللی و ماده ۳۸ پیمان نامه حقوق کودک اعلام میکند که گروههای سیاسی نباید از افراد زیر پانزده سال در جنگ استفاده کنند. همچنین «پروتکل اختیاری شرکت کودکان در جنگ» از طرفین درگیریها میخواهد که به […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت هشتم
در قسمت هفتم توضیح دادم که اولین درخواست ملاقات من با برادرم سید مرتضی و دو فرزندش که مانند دیگر کودک سربازان از کمپی در آلمان ربوده و به کمپ اشرف منتقل شده بودند، رد شد و پس از کش و قوس فراوان کاظم (حسین ابریشمچی) به من توصیه کرد که به بغداد برگشته و […]
اعترافات اجباری در فرقه رجوی – قسمت یک
موضوعی که در کلاب هاوس، کودکان سابق ربوده شده به عراق بیشتر به آن پرداخته شده است ، مربوط به تهدیدات سازمان مربوط به امین گل مریمی است که رسانه های تبلیغاتی فرقه استبدادی رجوی ایشان را تهدید کردند که در صورت عدم انصراف وی از پیگیری شکایتش، اقدام به انتشار اسنادی خواهند کرد که […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت هفتم
در قسمت قبل گفتم که بحث و جدل ها بالا گرفت و ناگهان سر و کله یکی از فرماندهان ظاهرا ارشد که سخت عصبانی بود پیدا شد و رفتار طلبکارانه ای با ما نموده و گفت از سر آنها چه میخواهید و زمانی که ما دچار مصائب زیاد شده شماها در کدام جهنمی بودید و […]
زندگی یا مرگ تدریجی در ته خط
اعضای پیر و بازنشسته فرقه رجوی در پشت حصارهای اسارتگاه در روستای مانز، دیگر انگیزه ای برای ماندن در زندان رجوی را ندارند، کسانی که به تازگی از این فرقه جدا شدند از نبود امکانات زندگی و حداقل های رفاهی حکایت می کنند. این اسارت طاقت فرسا، بدون دسترسی به دنیای آزاد و وسائل ارتباط […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت ششم
در قسمت قبل این خاطرات در رابطه با مراجعه به کمپ اشرف که به قصد ملاقات با سه نفر از اعضای خانواده ام که در زمستان سال 1383 انجام گرفت ، توضیح دادم که خویشاوندان من به این ملاقات آورده نشدند و پس از بحث و جدل چند دقیقه ای با آقای سیاوش (محمد حیاتی […]
کمرشکن شدن یک فرقه در باتلاق آلبانی و درون حصارها
رهبران این فرقه بدانند که اگر در فریب دادن اعضای سازمان تا به امروز موفق شدند، نباید فکر کنند که عده ای نادان و ساده لوح را گیر آوردند، بلکه باید به این فکر کنند که این افراد چقدر در اوج اعتماد همه چیزشان را تقدیم این فرقه کردند، پس در حقیقت این رهبران نادان […]