ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و نهم
قسمت بیست و هشتم این سلسله خاطرات به بیان نحوه رسیدن به کمپ اشرف و تشریح جو عمومی حاکم بر آنجا گذشت. ما که در حوالی ظهر و در یک روز بشدت گرم روزهای اولیه مرداد 1389 به متحصنین که بعضی از آنها ماهها بود در آنجا بودند، پیوستیم. ساختمانی وجود نداشت که درآن اتراق […]
مسئولیت و عواقب مرگ تمام کشته شده ها، به عهده مسعود و مریم است
سازمان جنایتکار و تروریست رجوی ها، بصورت مستقیم و غیر مستقیم مسئول ریخته شدن بسیاری از خون های بی گناهانی است که یا روزگاری در آن مناسبات گیر افتاده بودند و یا در درون و بیرون این مناسبات به نحوی درگیر این فرقه شده اند، کسانی که راه فرار نداشتند و دست به خودکشی زدند، […]
حمایت از زندانبان در زندان، به پشیزی نمی ارزد
مجاهد سازی با حصارکشی و زندان و شکنجه و حبس انفرادی و امضای اسناد جعلی و جفنگیات و اعلام حمایت اجباری از سران سازمان مجاهدین در درون حصارها و اعلام انزجار از خانواده، اسمش حضور داوطلبانه و انتخاب و آزادی نیست. سناریویی تکراری و نخ نماست که تاریخ انقضایش مدتهاست به پایان رسیده است. نقض […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هشتم
قسمت های قبلی این سلسله یادداشت ها مربوط به زمانی بود که حفاظت از کمپ اشرف بعهده نیروهای آمریکایی بود و سران سازمان میدانستند که هیچ خانواده ای قادر نیست که فرزند خود را از چنگ آنها رها کند. از طرف دیگر سازمان که خود را در خاک عراق ایزوله کرده و شناخت نادرستی از […]
رقص رهایی مسعود، پیش درآمد رقص مریم با شیطان بود
آنزمانی که مسعود رجوی باب خیانت و بی اعتمادی را گشود و پا در حریم زنان و دخترانی گذاشت که به او اعتماد کرده بودند و استارت رقص رهایی و زیر آب ارزشهای اخلاقی و انسانی را زد، باید هم منتظر روزهای بدتر از آن و سقوط ارزشهای سیاسی می بودیم. سازمانی که در فاز […]
زنان بی خانمان در فرقه زن ستیز رجوی
مادر شدن برای زنان، همچنانکه پدر شدن برای مردان، مرحله ای از بلوغ فکری و جسمی محسوب می گردد. بارداری و حفاظت از طفل هورمون های محبت و عاطفه را در وجود زن به منصه ظهور می رساند، مادر بودن مقدس است، زنان در خانواده و در خانه به حیثیت و حق زندگی و زنانگی […]
مجید را با رگبار دوشکا، در خانه باغی پودر کردند – قسمت دوم
در قسمت اول این خاطره ذکر کردم که بعد از عقب نشینی، ما دوباره به پذیرش برگردانده شدیم و جنازه مجید را هم به آنجا منتقل کردند. رضا مرادی، سعید نقاش، صالح بچه خوی (که جثه چاقی نیز داشت) و آن بچه اهواز که قدبلند بود، این چهار نفر جنازه پیچیده شده لای پتو را […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هفتم
قسمت قبلی این سلسله یادداشت ها، به نقش محافظ بودن و نه متقاضی ملاقات خود اشاره کردم و یادم رفت که توضیح دهم که نگهبانان درب اشرف اطلاع قبلی از مراجعه من بعنوان محافظ و یکی از فامیلان سید مرتضی که آنجاها را نمی شناخت و محتاج محافظت و پشتیبانی بود، نداشتند و بنابراین برای […]
مجید را با رگبار دوشکا، در خانه باغی پودر کردند – قسمت اول
جنایات و تراژدی های غم انگیز بسیاری در فرقه رجوی اتفاق افتاده است که روی بسیاری از آنها خاک پاشیده شده است، اما شاهدان این صحنه های تاسف برانگیز، بعضا فرصت یافته اند و آنها را نقل کرده اند، یکی از این دست جنایات در فرقه رجوی، مرگ غم انگیز یکی از بچه های کردستان […]
سرکوب وحشیانه زنان در فرقه رجوی با شعار حرمت و کرامت زن
چنگ اندازی به حریم زنان و تجاوزات جنسی رهبر شیاد مجاهدین امر جدیدی نیست که بخواهیم به جزئیات آن اشاره کرده و مستندات و شواهد و قرائن برایش ارائه کنیم، تجاوز به زنان – که قرار بود طبق بند ب انقلاب کذایی مریم رجوی در حریم امن رهبری باشند – همواره به دستور مریم رجوی […]
شما چطور؟ آیا حقوق و کرامتی برای زن قایل هستید؟
در حالی که باند رجوی معروف ترین جریانی است که در حق زنان تشکیلات خود بزرگترین تعرض ها را کرده و در استثمار جسمی و سو استفاده نامشروع از آنها ننگین ترین تعرضات جنسی را در حق زنان بگونه ای اعمال کرده که صاحب رکورد تاریخی می باشد، برای عوامفریبی بیشتر مدعی دفاع از حقوق […]
شیرین ترین شب زندگی من
بعد از چند سال اسارت در پادگان های مختلف در عراق و در فرقه ی ضدبشری رجوی، حوالی ظهر یک روز گرم تابستان بود که بعد از سالیان به ما نگون بختان اسیر در سازمان، اجازه انتخاب داده شد! آنهم نه از روی دمکراسی خواهی و مترقی بودن، بلکه حضور آمریکایی ها در اشرف و […]