جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
گفتگوی انجمن نجات اراک با پدر شکوه قاسمی 20 اسفند 1401

گفتگوی انجمن نجات اراک با پدر شکوه قاسمی

خانواده قاسمی از جمله خانواده هایی هستند که عضوی را در اسارت مجاهدین خلق دارند. آقای محمد قاسمی سالهاست که پیگیر وضعیت دختر اسیرش ؛ شکوه است. ایشان در این راستا علاوه بر نامه نگاری با نهادهای بین المللی حقوق بشری، با انجمن نجات در ارتباط است و به دنبال راهیست تا بتواند از حال […]

گفتگو انجمن نجات اراک با برادر رضا سلامی 16 اسفند 1401

گفتگو انجمن نجات اراک با برادر رضا سلامی

خانواده سلامی، از خانواده های عضو انجمن نجات هستند که سالهاست پیگیر وضعیت برادرشان رضا سلامی هستند که سالهاست به همراه خانواده در تشکیلات مجاهدین خلق اسیر هستند. محمد سلامی، برادر رضا سلامی در دیداری با مسئول انجمن نجات اراک درباره نحوه پیوستن رضا به مجاهدین خلق می گوید: زمانی که رضا در ایران بود […]

نامه محمد قاسمی به دخترش شکوه در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 15 اسفند 1401

نامه محمد قاسمی به دخترش شکوه در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

دخترم شکوه سلام از آخرین باری که تو را دیدیم چند سالی می گذرد. امروز هم می خواهم نامه ای برایت بنویسم و با تو درد و دل کنم. عزیز جان پدر خبر داری چند سال است پدر و مادرت را رها کرده ای و رفته ای ؟! زمانی که می خواستی برای تحصیل به […]

نامه یوسف نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 14 اسفند 1401

نامه یوسف نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

محمد جعفر جان سلام. امیدوارم هر جا هستی خوب باشی.می دانم که در کشوری دور اسیر فرقه ای ضدانسانی هستی. فاصله ما با شما خیلی دور است. البته منظورم فاصله عاطفی نیست چون ما همیشه به یاد شما هستیم و دنبال راهی هستیم که بتوانیم نجاتت بدهیم. برادر جان همه خانواده نگران و دلتنگت هستند. […]

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 14 اسفند 1401

نامه محمد سلامی به برادرش رضا سلامی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

رضا جان سلام . حال و احوالت چطور است؟ بعضی وقتها به یاد دوران جوانی مان می افتم که با هم بودیم. یاد دوران کودکی می افتم که چه خاطراتی با هم داشتیم. عجب روزهایی با هم داشتیم ای کاش آن روزها بر می گشت. اگر از احوالات برادرت بخواهی بدانی باید بگویم که شکر […]

گفت و گو با عزیز الله رستمی برادر داریوش رستمی 14 اسفند 1401

گفت و گو با عزیز الله رستمی برادر داریوش رستمی

مسئول انجمن نجات استان مرکزی با عزیزالله رستمی برادر داریوش رستمی ، از اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق دیدار و گفتگو کرد. عزیزالله رستمی با اشاره به اینکه برادرش ناخواسته در دام آدم ربایان مجاهدین خلق افتاده است گفت: در کل خانواده ما هیچکس عضو گروه یا حزبی نبوده و نیست. داریوش هم عضو […]

حکم اعدام به جرم آنکه میخواستم از اشرف فرار کنم 10 اسفند 1401

حکم اعدام به جرم آنکه میخواستم از اشرف فرار کنم

من سعید فیروزی هستم. جدا شده از سازمان مجاهدین خلق. قبلا در خاطراتم اشاره کردم که چگونه در دام سازمان مجاهدین خلق افتادم. اولین و تلخ ترین نکته ای که در تشکیلات مجاهدین خلق به آن پی بردم این بود که سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و مریم رجوی مدعی آزادی ست اما […]

نامه عزیزالله رستمی به برادرش داریوش رستمی در کمپ مجاهدین 09 اسفند 1401

نامه عزیزالله رستمی به برادرش داریوش رستمی در کمپ مجاهدین

داریوش جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد . برادر جان کجایی؟! اوضاع و احوالت چطور است؟ چرا تماسی با ما نمی گیری؟ حساب سال هایی که ما را رها کرده ای و رفته ای داری؟ می دانی چرا افسوس می خورم؟ افسوس می خورم که برای کار به کشور دیگری سفر کردی و خودت را […]

گفت و گوی انجمن نجات استان مرکزی با پدر عباس گل ریزان 07 اسفند 1401

گفت و گوی انجمن نجات استان مرکزی با پدر عباس گل ریزان

انجمن نجات استان مرکزی گفت و گوی کوتاهی با آقای ولی الله گل ریزان پدر عباس گل ریزان انجام داد که به شرح ذیل می باشد. با سلام خدمت آقای گل ریزان، در ابتدا اگر صحبتی دارید بفرمایید. – سلام از بنده است. شما بهتر می دانید زمانی که از خدا بی خبران فرقه رجوی […]

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 02 اسفند 1401

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

سلام عباس، امید دارم که حالت خوب باشد. چرا جواب نامه هایم را نمی دهی؟ چرا تماسی با من نمی گیری؟ زمانی که بچه بودی چه آرزوهایی که برایت داشتم. وقتی به خدمت سربازی رفتی روز شماری می کردم به سلامت سربازی ات به اتمام برسد و پیش من برگردی. خبر نداشتم 2 سال سربازی […]

نامه مهدی شمس اللهی به عمویش نصرالله شمس اللهی در کمپ آلبانی 30 بهمن 1401

نامه مهدی شمس اللهی به عمویش نصرالله شمس اللهی در کمپ آلبانی

عمو جان سلام خوشحالم که برای اولین بار برای شما چند خط نامه می نویسم. امیدوارم که حال تان خوب باشد. عمو جان چند سالیست که هیچ تماسی با خانواده نگرفته ای. نه از طریق تلفن و نه حتی نامه. ما همه نگران حال شما هستیم. دلتنگتان هستیم و دل نگران از این که حال […]

برادر حمید رضا نوری: برادر جان به خاطر پدر چشم به راهمان برگرد 23 بهمن 1401

برادر حمید رضا نوری: برادر جان به خاطر پدر چشم به راهمان برگرد

حمید رضا سلام، امیدوارم که حالت خوب باشد. یه جاهایی در زندگی ما آدم ها نیاز داریم که یک تکیه گاه و پشتیبان داشته باشیم و در برابر مشکلات دلمان به یک نفر قرص باشد. اینجور وقتها یک نفر هست که می تواند خیلی به دادمان برسد و آن فرد یک بردار با معرفت و […]

blank
blank
blank