پنجشنبه, ۴ دی , ۱۴۰۴
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت هفدهم 28 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت هفدهم

در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که بعد از سرنگونی صدام حسین به عنوان ارباب رجوی، شاخ مجاهدین شکست. از ترس فرار افراد فشاری روی نیروها نمی آوردند. سران فرقه رجوی می خواستند از فرار افراد جلوگیری کنند. چند منطقه که به ضلع شمال و به کمپ تیف آمریکاییها منتهی می شد توسط […]

نامه خانواده عباس گل ریزان به نخست وزیر آلبانی 28 آبان 1402

نامه خانواده عباس گل ریزان به نخست وزیر آلبانی

نخست وزیر کشور آلبانی آقای ادی راما با سلام ما خواهران عباس گل ریزان طاهره و فاطمه هستیم. ما از کودکی مادر خود را از دست دادیم. برادری داریم به نام عباس گل ریزان که 40 سال است در سازمان مجاهدین به اسارت گرفته شده است. برادر ما سرباز بود و در جنگ به اسارت […]

نامه مادر مصطفی قائدی به نخست وزیر آلبانی 27 آبان 1402

نامه مادر مصطفی قائدی به نخست وزیر آلبانی

آقای ادی راما نخست وزیر محترم کشور آلبانی با سلام و احترام من منتهی زهرایی هستم؛ مادری که چندین سال در حسرت دیدن فرزندش است. فرزند من مصطفی قائدی 35 سال است در سازمانی به نام مجاهدین خلق اسیر است. سازمان مجاهدین خلق در کشور شما آلبانی مستقر است. نمی دانم از چه راهی می […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم 24 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت شانزدهم

در قسمت قبل درباره اعلام خبر دستگیری مریم رجوی در فرانسه گفتم. فرزانه هراسان وارد سالن شد و بدون مقدمه گفت خبر دارید چه اتفاقی افتاده؟! دولت فرانسه خواهر مریم را دستگیر کرده، یک سری کاسه داغ تر از آش زدن زیر گریه، دو سه نفر غش کردن و افتادند کف سالن غذا خوری و […]

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی 22 آبان 1402

نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ آلبانی

فرزند دلبندم مصطفی جان سلام این نامه را مادرت برایت می نویسد. مادری که چندین سال حسرت دیدن فرزندش را می کشد. نمی دانم از کجا شروع کنم و با چه کسی درد دل کنم. روزی که تو را برای ادامه تحصیل به شهرستان فرستادم چه آرزوهایی داشتم! در دلم می گفتم تحصیل مصطفی به […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت پانزدهم 22 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت پانزدهم

در قسمت قبل از سرنگونی صدام گفتم و اینکه بالاخره مجاهدین بعد از چند روز مجبور شدند خبر سرنگونی صدام را به کل نفرات بدهند و مجددا رجوی پیام داد که صدام سرنگون شده و ما با صاحبخانه جدید قرارداد بستیم. منظورش آمریکایی ها بودند. طولی نکشید که چند خودرو آمریکایی دور تا دور مقر […]

نامه خانواده نجفی به فرزندشان محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی 21 آبان 1402

نامه خانواده نجفی به فرزندشان محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی

محمد جعفر سلام، امیدواریم که حالت خوب باشد. محمد جعفر کاش می دانستیم تا کی بایستی دوری تو را تحمل کنیم؟! چندین سال است از تو بی خبریم و تماسی با ما نمی گیری که از سلامتی ات با خبر شویم. روزی که به خدمت سربازی رفتی دلمان خوش بود که بعد از اتمام سربازی […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم 14 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم

در قسمت قبل از ترک اشرف گفتم. همه نفرات مقر را جمع کردند و گفتند آماده حرکت شوید. از پادگان اشرف حرکت کردیم و به سمت بیابانهای عراق حرکت کردیم. محل استقرار ما محلی بود بنام جبه داغ. ما در پراکندگی بودیم و خبرهای بمباران مقرها به گوشمان می رسید. نفر پرسنلی هر روز در […]

دیدار برادر طیبه یگانه با مسئول انجمن نجات اراک 01 آبان 1402

دیدار برادر طیبه یگانه با مسئول انجمن نجات اراک

عبدالحسین یگانه، برادر طیبه یگانه روز پنج شنبه 27 مهرماه 1402 با مسئول انجمن نجات اراک دیدار و گفتگو کرد. طیبه یگانه از افراد گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق است که سالهاست با خانواده و دنیای بیرون ارتباطی ندارد. او دنداپزشک بود و مشغول کار اما متاسفانه با فریب عوامل رجوی به پاکستان و از […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم 01 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که ما را به قسمت پذیرش منتقل کردند. خودم را به مسئول آنجا معرفی کردم و مشغول به کار شدم. چند نفری در محوطه داشتند گل یا پوچ بازی می کردند . در ساعت استراحت موفق شدم با یکی از آنها صحبت کنم . خواسم ببینم چگونه سر از […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت دوازدهم 26 مهر 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت دوازدهم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که به دلیل حمله امریکا به عراق، همه نیروها را از قرارگاه های مختلف به قرارگاه اشرف منتقل کردند. مقر را آماده کردیم و در مقر 900 مستقر شدیم، برای من اتفاق خوبی بود و می توانستم دوستانم را ببینم. بعد از اینکه تمام مقرها در پادگان اشرف مستقر […]

دیدار برادر حمید رضا نوری با اعضای انجمن نجات اراک 25 مهر 1402

دیدار برادر حمید رضا نوری با اعضای انجمن نجات اراک

روز یکشنبه 23 مهر ماه 1402، مصطفی نوری برادر حمیدرضا نوری از اعضای گرفتار در فرقه رجوی، با حضور در دفتر انجمن نجات اراک با اعضای این انجمن دیدار و گفتگو کرد. برادر ایشان حمید رضا نوری در زمان جنگ ایران و عراق برای انجام خدمت سربازی به جبهه اعزام می شود و در آنجا […]

blank
blank
blank