یک خاطره از یک سوژه نشست حوض در حضور رجوی

فلسفه نشست مذکور این بود که تمامی مسئله داران و منتقدین موجود تا آن زمان حرفشان با رجوی این بود که تو ارتش آزادیبخش تشکیل دادی و وعده سرنگونی را دادی اما این گونه نشده اشکال این استراتژی در کجاست؟ و سئوال همه این بود که کار از اساس غلط بوده و با این ساز و کار پیروزی و سرنگونی امکان پذیر نیست.
رجوی برای اینکه توپ رابه میدان مریدان و نیروهای مسئله دار اندازد این نشست را راه اندازی کرد و در آن انحلال ارتش آزادیبخش را اعلام کرد و گفت از فردا هرفردی برود خانه خودش و پی کارش. بعد از کش دادن این سناریو طی چند شبانه روز او بحث باز تاسیس ارتش و موسسان دوم را عنوان کرد وگفت هرکس خواهان تشکیل مجدد ارتش آزادی است بایستی خودش امضا بدهد و خود را موسس بداند و روی تابلو در جلوی دوربین ها خود را ثبت نام کند.
درواقع رجوی میخواست بعدها اگر کسی طلبکاری پیروزی و سرنگونی را از او کند با او برخورد کند و بگوید این من هستم که طلبکار شما هایم من منحل کردم واین شما بودید که مجددأ تاسیس کردید وموسسان دوم شدید چراسرنگون نمی کنید؟ و از این تاریخ قضیه عکس شد و رجوی طلبکار و بقیه تو سری خور و بدهکار او شدند.
این مقدمه برای اشراف به هدف نشست حوض بود و اما خاطره تلخ به شرح زیر است.
در این نشست تک به تک بایستی موضع می گرفتند.در چاله ای که مقابل سن و جایگاه رجوی بود زانو می زدند و بعد از افشای خود و اعتراف اجباری به خیانت به رهبری درخواست و التماس برای ثبت نام می کردند.
روزها و شب ها سپری شد و این سیکل و سناریوی خسته کننده ادامه داشت برخی سوژه ها سخت زیر ضرب می رفتند و جمع و رجوی هم از برخی افراد که چیزی حالیشان نبود براحتی می گذشتند.
یکی از سوژه ها فردی به نام جواد (گ) بود اگر اشتباه نکنم در بخش پدافند ضد هوایی سازماندهی بود او را به ضرب و زور به حوض و چاله معروف کشاندند و بعد از زانو زدن میکروفن بدستش دادند و او برای اینکه خود را خلاص کند در یک جمله گفت مرا ثبت نام کن ومن هم موسس دوم می شوم.
رجوی سیستمی داشت که بلافاصله یادداشت و نت هایی را بهش می رساندند.
او گفت مسئول جواد کیست؟ زنی بلند شد و گفت جواد بایستی از بین خود و رهبری یکی را انتخاب کند. چند مرد هم که از مسئولین رده های جواد بودند گفتند این مفت خور و زرنگ است با یک جمله می خواهد از قضیه عبورکند.
رجوی گفت:جواد چی میگن. آنها گفتند جواد بایستی در جلو این جمع 400نفری و رهبری کاری کند که ما بطور مادی و ملموس تغییر در او را مشاهده کنیم و ثابت کند که از خودش گذشته و در صحنه نبرد حتی انتحارهم می کند.
جواد گفت هرچه شما بگید من آماده ام همین الان بفرستید عملیات. آنها گفتند این بلف است تو یک کارساده که همه در موقع حضور زنان شورای رهبری برای آنها شعر می خوانند و رقص می کنند نمی کنی.
رجوی گفت جواد ثابت کن. و جواد روبه جمعیت کرد و شروع به رقصیدن و خواندن کرد.رجوی قبول نکرد  جمع گفت جواد بایستی این کار محترمانه را کنار بگذارد بلکه کاری کند که درآینده اگر جمع و رهبری اورا لجن مال هم کنند چاره ای جز تسلیم نداشته باشد تا ما بدانیم او در صحنه عمل و پای چوبه دارهم از بین خود و رهبری،رهبری انتخاب کند.
جواد درمانده و وامانده گفت من نمی دانم اکنون در این جا چطور این کاررا ثابت کنم. رجوی به جمع گفت کسی پیشنهادی دارد. یک دفعه فردی به نام طاهر سلجوقی از مسئولین بلند شد و گفت جواد برای خرد کردن شخصیت خود و اینکه به خود ثابت کند که چیزی برای از دست دادن ندارد مثل سگ عو عو کند  تا اینگونه تمامی پل های پشت سرخودرا با دنیای فردیت و شخصیت کاذب خود خراب نماید و اینگونه رها شود وقتی جواد این کار را بکند در آینده اگر مسئله دار هم شود این کار هرز و تضمین اوست که خودش برای خودش ساخته و عقبگرد نمی کند.
جواد چون چاره ای برای خود نمی دید دو بار با صدای کوچولو عو عو کرد که با اعتراض فالانژها و چماقداران رجوی مواجه شد و گفتند بایستی دو بار دور سالن نشست رابزند و صدای سگ را تکرار کند تاهمه به چشمایش نگاه کنند و اینگونه تضمین شود.
سوژه ی بینوا با تناقض کامل درسالن درحضوررهبری عقیدتی فرقه عو عو کنان دورسالن را زد وبه حوض برگشت و ثبت نام گردید.
درحقیقت این مشتی از خروار فاکت ها و نمونه های متعدد تحقیر شخصیت افراد برای اسیرکردن آنها در تار عنکبوتی رجوی بود. هرفرد وعضوی چند باردر مقاطع مختلف برای اثبات خود به مناسبات شیطانی فرقه مجاهدین مجبور به این گونه سناریو های مسخره شده است و فیلم عکس و مدرک سازی شده اند و اکنون هم اسیر همین اسناد جعلی هستند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا