آیا مریم عضدانلو می تواند مثل رجوی در تشکیلات اعمال هژمونی کند؟

همانطور که همگان در جریان هستند مدتی هست که شایعه شده که مسعود رجوی مرده است و در این رابطه هرچند که سران فرقه هیچ موضعگیری نکرده اند ولی با پیام صوتی ندادن و عدم موضعگیری رجوی در مقابل رویداد مهمی مثل اخراج سازمان از عراق این شایعه مرگش قوت بیشتری گرفته است. حال با این حساب فرقه رو به زوال رجوی بعد از خروج از عراق در کمپ تیرانا با بحران رهبری مواجه شده است و این دوعامل خروج از عراق و عدم حضور رجوی به عنوان رهبری ؛ باعث شده که جریان مسئله داری در تشکیلات قرون وسطایی سازمان فرقه گرا و تروریستی رو به افزایش است و به دنبال خودش موج ریزش نیرویی را افزایش خواهد داد.
حال در این شرایط اسف بار و بسیار وخیمی که فرقه رجوی بدان دچار گشته است ؛ سوال اساسی این است که در چنین شرایطی مریم عضدانلو می تواند نقش رجوی را در تشکیلات بازی کند و جایگزینش گردد؟
از نظر بنده به هیچ وجهی ایشان نه تنها نمی توانند جایگزین رجوی گردند بلکه این بحران رهبری و ابتری و بی دنباله بودن فرقه را دامن می زند و به اثبات می رساند. و از نظر بنده  دلایل عدم توانایی مریم عضدانلو در جمع و جور کردن تشکیلات بحران زده رجوی  بقرار زیر می باشد:
یکم) عدم برخورداری ایشان از سابقه تشکیلاتی و انقلابی گری و سیاسی
همانطور که می دانید ایشان بعد از انقلاب ضد سلطنتی بخاطر برادرش محمود عضدانلو بعنوان هوادار سازمان بود و هیچ سابقه زندانی شدن هم در زمان شاه ندارد و بعد از انقلاب هم خانم عذرا علوی طالقانی با نام مستعار سوسن مسئولش بود. بنابر این ایشان از خیلی از زنان و مردان در تشکیلات کم سابقه تر می باشد. و در این رابطه ایشان از مهدی ابریشم چی و برادرش محمود عضدانلو و عباس داوری و خیلی از مردان و زنان دیگر کم سابقه تر و کم صلاحیت تر می باشد و نمی تواند در چنین جایگاهی قرار گیرد.
دوم) ایشان در اواخر سال شصت و سه خورشیدی با  راه اندازی خیمه شب بازی مسعود رجوی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی بدون طی کردن مدارج و مراحل تشکیلاتی در سازمان توسط رجوی به عنوان همردیف مسئول اول سازمان که آنموقع خود شخص رجوی بود منصوب گردید که  قبل از این کار بدستور رجوی مریم از مهدی ابریشم چی طلاق گرفته و خودش را به عقد  مسعود در آورد و خطبه عقد را هم بر خلاف روال عمومی خودش جاری کرد که بسیار عجیب و غریب بود. بدنبال این حرکت غیر تشکیلاتی و غیر معمول رجوی سران و کادر های بالای سازمان که در دفتر سیاسی سازمان بودند اعتراض کردند ولی رجوی برای سرکوب این اعتراضات دفتر سیاسی را منحل کرد و خودش را رهبر بلا منازع سازمان آن هم از نوع رهبر عقیدتی منصوب کرد و معترضان را خلع رده کرد که در این رابطه من یادم هست که  آقای علی زرکش هم که تا آنموقع فرمانده نظامی بالای سازمان در ایران بود بخاطر اعتراض به این مسئله توسط رجوی خلع رده شد و تا زمان کشته شدنش در عملیات به اصطلاح فروغ به دستور رجوی  در قسمت ارکان قلعه اشرف بعنوان اچ یعنی در سطح هوادار مشغول فعالیت بود.
سوم) ایشان به دستور رجوی در مقام مسئول اول و بعدش رئیس جمهور به اصطلاح مقاومت منسوب شده که در جریان هر کدام از این مدارج به مریم کلی اعتراضات در سازمان صورت گرفته است و کلی از نفرات بالای سازمان  بخاطر زیر بار نرفتن و عدم پذیرش این کار رجوی و قرار دادن مریم در جایگاه بالای سازمان به صورت باسمه ای ؛ خلع رده شده و یا زندانی و شکنجه و اعدام شده اند  که در این رابطه مهدی افتخاری با نام مستعار ناصر و ملقب به فرمانده فتح اله به خاطر عدم پذیرش هژمونی مریم ؛ به شدت مورد خشم وغضب رجوی قرار گرفت و مورد اذیت و ازار شدید قرار گرفت و بعدش هم به طرز فجیحی فوت کرد. و همچنین من یادم هست  که درست بعد از عملیات فروغ بود که رجوی با معرفی مریم بعنوان مسئول اول سازمان همه را شوکه کرد و بعدش در مقابل اعتراضات گسترده نیروها بجای اینکه به این سوال بحق نیروها که چرا مریم رجوی را در این مسند قرار داده است ؛ با دجالیت و شیادی مختص خودش گفت که ما نیروها باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا مریم در این مقام قرار گرفته است؟ وبعدش هم نشستهای طولانی برای توجیه این انتصاب و گماردن باسمه ای مریم گذاشت و همچنین من یادم هست که این خانم حتی بلد نبود چند کلمه در نشست های عمومی صحبت کند که باز من یادم هست یک بحث مسخره ای را که معلوم بود از قبل خود مسعود رجوی برایش تحت عنوان دو دستگاه تدوین کرده بود تا ایشان به اسم خودش آنرا برای ما مطرح کرده و توضیح دهد ولی ایشان نمی توانستند این بحث را خوب ارائه کنند و همه در نشست فهمیدند که این کار خودش نیست بلکه خود رجوی برای جا انداختن و غالب کردن ایشان به عنوان مسئول اول به نیروها این بحث را به او دیکته کرده است تا تحت عنوان یک بحث مهم انقلاب کذایی اش به خورد ما بدهد ولی ایشان با تپوق زدن در ارائه این بحث دیکته شده حسابی آبروریزی ببار آورد و خودش را لو داد که چیزی بارش نیست و صلاحیت قرار گرفتن در این جایگاه را ندارد.
بنابر این با توجه به دلایل بالا و بطور خاص بدلیل منصوب شدنش توسط شخص رجوی در این جایگاه ؛ حال با فقدان رجوی دیگر این انتصاب معنی ندارد و نمی تواند ادامه داشته باشد چون فرد منتصب کننده دیکر حضور فیزیکی ندارد و از طرفی هم دیگر ایشان نیستند که با شیادی و دیکتاتوری خاص خودش این انتصاب غیر قانونی و غیر تشکیلاتی را با زور و سرکوب شدید در تشکیلات حاکم کنند و مریم رجوی هم قادر نیست خودش را با زور در تشکیلات به عنوان رهبری و جایگزین مسعود غالب کند.
در پایان نتیجه گیری اینست که سازمان بعد از خروج از عراق و قوت گرفتن خبر مرگ رجوی دچار بحران رهبری شده است و درست به همین دلیل هم هست که مریم رجوی و دیگر سران فرقه از اعلام خبر مرگ رجوی بطور رسمی می ترسند و آنرا علنی نمی کنند تا از شتاب گرفتن ریزش نیرویی جلوگیری کنند ولی این سونامی که با خروج از عراق شروع شده دامنه اش گسترش خواهد یافت و دیر یا زود این  تشکیلات پوسیده رجوی را با خودش به قعر اقیانوس ها خواهد برد  و از نظر من این کمپ تیرانا آخرین سنگر این تشکیلات فرقه گرا و تروریستی می باشد. و مریم عضدانلو که خود را مریم رجوی می نامد و از طرف شوهر مفقودش منصوب شده است قادر به جمع و جور کردن تشکیلات زوار در رفته اش نیست و نمی تواند باشد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا