خاطراتی از ماه مبارک رمضان در قرارگاه اشرف

ماه مبارک رمضان از راه رسیده، ماه تقوای رهایی بخش و تزکیه نفس وغلبه بر تمامی غرایز حیوانی و برده ساز!
سالها بود در ایران ماه مبارک رمضان بنا بر سنت خانوادگی خودمان به همراه بزرگترها روزه میگرفتم و در مراسم سحر و افطار و ختم قرآن شرکت میکردم. در اولین سال حضورم در عراق و قرارگاه اشرف و رسیدن ماه مبارک رمضان تصمیم گرفتم همانند گذشته روزه بگیرم ومثل همه مسلمانان و ایرانی ها ختم قرآن بکنم و یک ساعتی را روزانه قرآن بخوانم.
شب اول بعد از سحری خوردن به نمازخانه ای که هم نمازخانه بود و هم کتابخانه و هم محل نگهداری تابلوهای شعار علیه ایران و چندین چیز دیگر که به جرات میتوانم بگویم شبیه به همه جا بود جز نمازخانه رفتم و بعد از نماز صبح شروع به قرآن خواندن کردم که یکی از مسئولین سازمان به سمت من آمد و گفت که چکار میکنی؟ گفتم دارم قرآن میخوانم میخواهم ختم قرآن کنم.
او با لحن تمسخر آمیزی به من گفت قبل از اینکه به اینجا بیایی بسیجی بودی؟ به او گفتم نه چطور مگه؟
او با یک حالت خیلی جدی و حق به جانب به من گفت فقط بسیجی ها این کارو میکنند. فقط آنها هستند که از این کارهای خمینی پسند انجام میدهند بهتر است بلند شوی بروی استراحت کنی که فردا کار زیاد داریم با این کارها رژیم سرنگون نمیشود و این کارت باعث عقب افتادن سرنگونی میشود.
قبل از اینکه بخواهد نمازخانه را ترک بکند با لحن کنایه آمیز به وی گفتم درست میگویی همه قاریان معروف دنیا بسیجی هستند! و همه کسانی که در تمامی دنیا قرآن میخوانند و یا ختم میکنند لابد رژیمی هستند و فکر کنم پیامبر هم بسیجی بود که قرآن بر او نازل شده.در ضمن سرنگونی که خواندن قرآن مانع از آن میشود همان بهتر که انجام نشه.
فردای آن روز هنگام سحر بعد از اتمام سحری وقتی به سمت نمازخانه رفتم با تعجب دیدم که درب نمازخانه بسته و چراغ های آن خاموش است. به یکی از دوستان گفتم چرا نمازخانه بسته است گفت مسئولین گفتند که بروید در آسایشگاه نماز بخوانید.برایم مشخص شد که سرکردگان این فرقه ظرفیت و جنبه یک قرآن خواندن به صورت فردی و به دور از کنترل فرقه را ندارند.آنها در حقیقت از شعائر مذهبی به نفع تمایلات قدرت طلبانه و پیشبرد خط و خطوط تحمیلی خود استفاده ابزاری میکنند مخالفت آنها در حقیقت بیشتر از این جنبه بود که فرد در یک محل خلوت و بدور از کنترل آنها میتوانست فکر کند و همین فکر کردن عملکرد و ماهیت سران فرقه را در ذهن او زیر سوال میبرد.
رمضان آن سال خیلی چیزها در رابطه با ماهیت رجوی به من آموخت وکمک کرد تا بتوانم با شناخت دقیق آنها برای آینده خودم تصمیمی جدی بگیرم و در حقیقت جدایی من از این تشکیلات مخوف از همین نقطه استارت خورد.
رمضان آن سال ماهی پر برکت توام با خیر برای من بود که توانستم آینده ام را رقم بزنم.
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ
ص. اهوازی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا