ماه محرم و عوامفریبی فرقه تروریستی رجوی

هر سال که ماه محرم از راه می رسد خود بخود به یاد کارهای عوامفریبانه فرقه رجوی می افتم. وقتی وارد مناسبات سازمان شدم و ماه محرم از راه رسید متوجه شدم خبری از عزاداری و سینه زنی نیست و فقط نشستی برگزار می کنند و رجوی حرف می زند و بیشتر یک برنامه روشنفکرانه بود و از محتوا خالی بود. وقتی سئوال شد که چرا این کارها انجام نمی شود عنوان می شد که سینه زنی و زنجیر زدن از اسلام ارتجاعی و قشری بیرون می آید. ما که برای آزادی مردم ایران می جنگیم این کارها درست نیست و باید راه و رسم امام حسین (ع) را برویم. البته با عملکرد و شستشوی مغزی توسط رجویها این موضوع در ذهن ما شکل گرفت که سینه زنی و عزاداری مسئله ای از فرد را حل نخواهد کرد. تا اینکه فکر کنم در سال 1370 بود یکباره همه چیز عوض شد و با فرا رسیدن ماه محرم از فردی انقلابی به فردی با فکر ارتجاعی تبدیل شدیم و قرار شد که هر لشکر برنامه سینه زنی راه بیندازند. ابتدا این مسئله برای همه سئوال شد که داستان چیست و چرا رنگ عوض کردیم؟ چه اتفاقی افتاده است؟ مگر سینه زنی و بردن دسته های عزادار ارتجاعی نبود؟ در این رابطه مسئولین فرقه رجوی عنوان داشتند که چون حکومت ایران از این مسئله به عنوان یک ابزار از آن استفاده می کند ما باید به مانند مردم عمل کنیم و این ابزار را از دست حکومت بگیریم تا وقتی در ایران به قدرت رسیدیم در این رابطه با مردم صحبت خواهیم نمود.

البته این فریبکاری جنبه دیگری هم داشت. رجوی دستور داد که برای عوامفریبی مسجدی در اشرف برپا کنند تا بتواند با ادعای مسلمان بودن به عوامفریبی خود نزد مردم عراق ادامه دهد به یکباره دو نفر از اعضای قدیمی سازمان که مدتی در حوزه علمیه بودند لباس روحانی به تن کردند. البته باید به این نکته اشاره نمود وقتی صحبت از مسجد می شود نه اینکه هر فردی بخواهد در مسجد نماز بخواند چون کسی اجازه خروج فردی از مقر استقرار خودش را نداشت و اگر قرار بود نمازی خوانده شود باید به صورت گروهی به مسجد رفته و بعد از فیلم برداری نماز خوانده و به مقر خود باز می گشتند. حال هر کسی می تواند قضاوت کند مسجدی که فرد حتی برای یک لحظه هم نمی تواند با خودش خلوت کند و به راز و نیاز بپردازد چگونه می توان به آن محل نام مسجد نهاد.
از طرف دیگر درست کردن مسجد هم جای بحث دارد چون این محل قبلاٌ سوله تعمیرات بوده وقتی تصمیم گرفته شد مسجد شود بعد از گذشت چند ماه با درست کردن دو گلدسته از بشکه های روغن و رنگ زدن دیوارهای سوله و محل پیشنماز و گذاشتن چند قرآن و مهر تبدیل به مسجد شد و رجوی فکر می کرد می تواند با این کار مسلمان بودن خود را اثبات کند.
همه چیز در مناسبات سازمان رنگ و بوی فریبکارانه داشت. بعد از آن مراسم سینه زنی و راه اندازی علم و کتل به راه افتاد و دستور داده شد که علم بزرگی برای تبلیغات درست کنند که همه این کارها بیشتر برای سیاه نمایی در تلویزیون بود چون اگر همه نفرات را می دیدید تا فرق سر متناقض بودند که این چه داستانی است که سازمان به راه انداخته است.
همانگونه که در بالا گفتیم همه این کارها برای سیاه نمایی بوده است چون خود رجوی و مسئولین جنایت کارش اصلاٌ اعتقادی به اسلام نداشتند و اولین کسی که نافی اصول اسلام بود خود رجوی و زن سومش مریم قجر بود.
وقتی صحبت از اسلام و اعتقادات آن می شود ابتدا باید دید که خود رجوی اصلاٌ مسلمان بوده یا ادعای مسلمانی داشته است؟ وی اصلاٌ اعتقادی به اسلام نداشته چون با عملکرد وی در مناسبات می توان فهمید که او اسلام را برای فریبکاری و رسیدن به قدرت مورد استفاده قرار می داده است. رجوی به اسم اسلام بوزینه وار از منابر پیامبر (ص) بالا رفته و تیشه به ریشه اسلام و پیامیر و ائمه می زد. وقتی رجوی دست به درست کردن حرمسرا می کند و دست به کشتار نیروهای خود می زند و زندان و شکنجه به راه می اندازد آیا وی می تواند مسلمان باشد؟ مسلماٌ خیر. باید گفت که ماه محرم نیز افشاگر ماهیت پلید رجوی است و نمی تواند از این ماه که برای ایرانیان بسیار مهم است سوء استفاده نماید.
هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا