نامه ای به محسن بداقی اسیر در فرقه مجاهدین

زندگی کردن حق توست. ولی نه در حصار بسته و بدور از هر گونه آزادی!

سلام پسرم. امیدوارم حالت خوب باشد . خیلی وقت است خبری از شما ندارم! طی این سالیان تماسی با من نگرفتی . من و خانواده ات دلمان برای شما تنگ شده است. در کجا زندگی می کنی که امکان تماس با ما را نداری؟ چند روز پیش فیلم تو را به ما نشان دادند. شما را نشناختم خیلی شکسته شده بودی برای شما افسوس می خورم بهترین دوران جوانی خودت را از بین بردی . زمانی که پیش ما بودی با خودم می گفتم محسن عصای دستم می شود نمی دانم من چه گناهی مرتکب شدم که پسرم عصای دیگران شده!؟ کسانی که به خون مردم ایران تشنه هستند.

نامه

زندگی کردن حق توست. ولی نه در حصار بسته و بدور از هر گونه آزادی! هنوز هم می توانی به یک زندگی آزاد دست یابی. کمی با خودت فکر کن و خودت را از چاهی که در آن افتاده ای نجات بده و لااقل ما بقی عمرت را آزاد زندگی کن . در محلی که زندگی می کنی زندگی نیست . این چه جور زندگی و آزادی که تو داری که توان این را نداری که با خانواده ات تماس بگیری و خانواده ات از اوضاع شما با خبر شوند من به شما می گویم خودت را نجات بده و دل مرا بعد از چندین سال شاد کن. من فقط همین را از شما می خواهم . امیدوارم هر چه زودتر به خواسته پدرت عمل کنی .

پدرت ابراهیم بداقی

منبع

یک دیدگاه

  1. محسن عزیز :هر جا هستی انشاءالله سالم باشی
    نمی دانم قلب پاک و احساسات رقیق شما دستمایه بازی سیاسی کدام گروه خدا نشناس قرار گرفته و خانواده محترم را در غم فراق شما فرو برده. از آزاد منشی شما انتظار می رود که هیچ گاه ابزاری برای زالو های شیطان صفت نخواهی شد.امید وارم خبر باز گشت شما به آغوش خانواده را به زودی بشنوم
    دوستت حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا