از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم

در قسمت شانزدهم به نشست ها و روش های کنترل افراد در خصوص انقلاب ایدئولوژیک و تبعات و تاثیرات آن روی نیروها توضیح دادم، اما به دلیل اینکه پرداختن تخصصی و دقیق به موضوع انقلاب ایدئولوژیک از اهداف این مطلب نیست و همچنانکه از اسم مطلب “از پیوستن تا رهایی” پیداست، به آن بخش و موضوعاتی که به این حقیر نگارنده ارتباط مستقیم پیدا میکند، پرداخته می شود.

انقلاب ایدئولوژیک و موضوع طلاق اجباری و بندهای تولیدی بعد از آن و کلا تبعات این بحث در پیکره تشکیلات رجوی همواره لرزه افکن بود و عده ای از مسئولین و فرماندهان بخصوص زنان به جمع و جور کردن این موضوع اختصاص داده شده بودند .
و از آنجائیکه با وسواس خاصی واکنش ها و عکس العمل نیروها کنترل و زیر ذره بین قرار میگرفت و فیلترهای کنترلی بسیار زیاد و شدید بود ، افرادی که با قلب و ایمان وارد بحث انقلاب نشده بودند بگونه ای اختلاف نظرشان و زاویه شان با این موضوع بیرون میزد و مسئولین متوجه میشدند .

به همین دلیل من ناگزیر بودم خیلی رو راست و صادقانه موضوعات مورد اختلاف نظر را اعلام کنم و به صراحت آنچه را که قبول نداشتم بازگو کنم تا مجبور به پذیرش تبعات و گزارشات آن نباشم .

این روش خود بخود در تشکیلات انعکاساتی داشت و بناچار تعدادی از افراد غیر مجاهد و حتی افراد مجاهدی که حاضر به پذیرش تمام عیار انقلاب نبودند تمایل داشتند از این الگوی رابطه من با تشکیلات استفاده کنند و خود به خود این مدل افراد در تشکیلات رو به افزایش بود . چند نفر از افراد به صراحت هویت ایدئولوژیک و دیدگاه، دین و مرام خود را اعلام کرده بودند و سران مجاهدین ناچار به پذیرش آنها بودند.

افراد مسیحی، اهل حق، کمونیست طرفدار کومله و سایر جریانها، زرتشتی و…. اگرچه تعدادشان اندک بود اما بعنوان افراد غیر مجاهد از قبل رسما اعلام حضور کرده بودند و توسط دستگاه رهبری مجاهدین برسمیت شناخته شده بودند.

حال بعد از کش و قوس های فراوان که سران مجاهدین موفق نشدند ما و اینگونه افراد را متقاعد کنند که تمام عیار ایدئولوژی و انقلاب مریم را بپذیریم ناگزیرشدند ما را با همین دیدگاه بپذیرند و با حالت کج دار و مریز با ما رفتار کنند .

این روش ادامه داشت و مجاهدین بدلیل شرایط نه جنگ نه صلح بین عراق و ایران بلاتکلیف مانده بودند و تقریبا فعالیت واقعی نظامی نداشتند. اگر چه گاهی مانور و ژست ارتش آزادیبخش میگرفتند و حتی گاهی فرماندهان عراقی را خام میکردند و تیم یا گروهی را به مرزها برای انجام عملیات ایذایی اعزام میکردند اما در کل سازمان مجاهدین در حالت “آچمز” قرار داشت لذا بیشتر اوقات را به بحث های ایدئولوژیک میگذراندند .

در لابلای مانیتورینگ و زیر ذره بین گذاشتن افراد و عملکرد و گزارشات درونی شان از دریافت های انقلاب ایدئولوژیک، همواره بطور فزاینده ای مخالفت هایی بچشم میخورد که تمایل داشتند مانند افراد غیر مجاهد بتوانند انقلاب مریم را با تبصره و شرط و شروط بپذیرند و این موضوع برای سران فرقه رجوی بسیار ناخوشایند و غیر قابل قبول بود .

هر روز که از بحث های انقلاب ایدئولوژیک و طلاق اجباری میگذشت مجاهدین ناگزیر بودند برای تعمیق آن و تحمیل بی چون و چرا به نیروها هرچند وقت یکبار بندی اضافه کنند و برای آن بند ماهها نشست و جلسه بگذارند و در لابلای این نشست ها کماکان با مشکل افرادی مانند من روبرو بودند .و بنظرمیرسید که این شرایط برای مسئولین بخصوص افرادی که مشخصا نمایندگان مریم برای پیشبرد بحث انقلاب بودند غیر قابل تحمل است.

حدودا در سال 1376 برای نشست جمعی کلیه نیروهای سازمان و به اصطلاح ارتش آزادیبخش به قرارگاه باقرزاده واقع در حوالی شهر فلوجه رفتیم . نشست خیلی مهم و سراسری بود و اگر اشتباه نکنم نشست ها موسوم به ” دیگ و طعمه ” بود .نشست های بسیار سخت و طاقت فرسا که عربده کشی و فحش و فحش کاری در آن وجود داشت و حتی در موارد زیادی به درگیری فیزیکی و کتک کاری منجر میشد .

شرایط خیلی سخت و طاقت فرسا بود ، ترس و وحشت سرتا پای همه افراد را فراگرفته بود و البته ما افراد غیر مجاهد نیز ممکن بود در این آتش بسوزیم و خطرات را حس کنیم. در این فکر بودم و همزمان نگرانی و استرس سراسر وجودم را گرفته بود که حالا چگونه ورود کنم !!!

روزی در اوج ناباوری در همان بحبوحه نشست ها در قرارگاه موسوم به باقرزاده ، مسئول مربوطه مرا صدا زد و گفت برای نشست با مسعود و مریم آماده شو!

در ذهن و قلبم هزار اما و اگر بود! چه میشود و چه اتفاقی خواهد افتاد؟! و نهایتا به نشست رفتم .

ابتدا فکر کردم تنها هستم و قصد دارند مرا تعیین تکلیف کنند. اما در بدو ورود به نشست مسعود و مریم را پشت میز نشست دیدم و در حلقه اطراف آنها حدودا بیش از بیست نفر از اعضای فرماندهی و شورای رهبری از جمله : مهدی ابریشم چی ، مهدی برائی ( احمد واقف) عباس داوری ، اسدالله مثنی ، احمد وشاق ، مهوش سپهری ، ژیلا دیهیم و تعدادی دیگر از اعضای شورای رهبری نشسته بودند و به گرمی ازمن استقبال کردند .

بتدریخ و بسرعت حدودا 15 نفر دیگر از افراد غیر مجاهدی که تاکنون اعلام هویت کرده بودند وارد نشست شدند . توضیحات مقدماتی توسط مسعود رجوی داده شد و تشکیل یگان مستقل توسط همین افراد غیر مجاهد اعلام شد .

ادامه دارد …

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا